۰

آیا پادشاه گردشی خواهد شد؟

شنبه ۳۰ حمل ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۵۵
آیا پادشاه گردشی خواهد شد؟

خانواده کسی در شهر مزار است و خودش در کابل. او منتظر است که پادشاه تعیین شود تا خانواده‌اش را به کابل بیاورد.
یکی به نام ستار سیرت از امریکا آمده و گروهکی را به اسم «جبهه صلح» ایجاد نموده است تا میان نامزدان میانجی‌گری کند و از رفتن کشور به سوی بحران جلوگیری کند!!
جامعه مدنی کشور نیز در چندماه گذشته همواره نگرانی شان را از شکننده بودن دستاوردهای ده‌سال گذشته در پیوند به آزادی‌های سیاسی و مسایل حقوق بشری ابراز داشته و جامعه جهانی را به توجه به این معضل فراخوانده است.
برخی‌ها از همین لحظه تبصره‌هایی را آغاز کرده‌اند مبنی براین‌که با رفتن کرزی، مردم به سال‌های زمام‌داری او، دق خواهند آورد و از خوبی‌ها و خیراندیشی‌های آن «کفن‌کش سابق» سخن خواهند گفت.
وقتی حضورِ گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی را دیدم به رشد و نهادینه‌شدن دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک در این سرزمین امیدوار گردیدم، اما اکنون که این سخن‌ها را می‌شنوم بار دیگر به دموکراسی افغانی مشکوک شده و از خود می‌پرسم که ما انتخابات برگزار کردیم یا قرار است توسط رجله های سیاسی همچون ستار سیرت، «پادشاه گردشی» شود؟
پادشاه گردشی
«پادشاه گردشی» یکی از اصطلاحات عامیانه‌یی است که مردم‌مان، با استفاده از آن، نگرانی‌شان را نسبت به اوضاع سیاسی بیان می‌کنند. من از کودکی تا حال بارها شنیده‌ام، وقتی کسی خواسته از سرنوشت آشفته و پریشان این سرزمین صحبت کند و نگرانی‌اش را نسبت به آینده سیاسی کشور ابراز نماید، می‌گوید: قرار است پادشاه گردشی شود.
مفهوم «پادشاه گردشی» در میان مردم ما تنها تداعی کننده هرج و مرج نیست، بل در ضمن حاکی از نگاه حسرت‌بار نسبت گذشته نیز باشد. وقتی مردم از «پادشاه گردشی» صحبت می‌کنند، در حقیقت همزمان این چندمورد را نیز بیان می‌کنند:
۱ – قرار است روزهایی دشواری فراروی مردم بیاید که دشوارگذار خواهند بود.
۲ – روزهایی گذشته، علی رغم همه بدی‌هایی که داشت، روزهایی خوبی بود که برگشت‌ناپذیراند.
۳ – همه هست و بود مادی و معنوی مردم در خطر بوده و قرار است همه دستاوردهای سال‌های گذشته به یغما برود.
فرّ ایزدی
نگرانی از «پادشاه گردشی» ریشه‌هایی کهن در تاریخ و فرهنگ مردم مان دارد. ریشه‌های این امر برمی‌گردد به تلقی ویژه‌یی که در ایران باستان از «شاه» وجود داشت. وقتی متون کهنِ ادبیات فارسی را بخوانی، دیده می‌شود که ایرانیان باستان، «شاه» را موجود دارای فر ایزدی می‌دانستند. فر در باورشناسی کهن ما، فروغ یا نیرویی مینوی و ایزدی است که هرکس از آن برخوردار گردد، به‌سوی سروری و نیک‌بختی دست خواهد یافت. در ایران باستان بدین عقیده بود که اگر شاهی دارای فر باشد، همه چیز به‌سامان خواهد بود، اما اگر فرایزدی از شاهان بگسلد عمر حکومت او پایان خواهد یافت و ایران‌شهر دچار آشوب خواهد شد.
از منظر ایرانیان، پادشاه گردشی‌ها معمولاً همزمان با فرار فر ایزدی از شاهان و بازگشت هرج و مرج و قتل و کشتار در ایران زمین می‌باشد. بنابراین، ما و شما نیز اگر می‌بینیم که مردم ما نیز از پادشاه گردشی می‌ترسند، ریشه در همین نگرش دارد. شگفت این‌که این نگرش شان را حافظه تاریخی شان نیز تأیید می‌کند. تاریخ این سرزمین نشان می‌دهد که به جز چند مورد معدود، پادشاه گردشی‌ها همواره در این سرزمین توأم با هرج و مرج و کشتار و خون بوده و همواره بدبختی به ارمغان آورده است و این بدبختی‌ها به اندازه‌یی روی روان مردم تأثیر گذاشته که همواره آن‌ها به کفن‌کشان سابق به دیده تحسین نگریسته‌اند.
بنابراین، من گفته می‌توانم ریشه این نگرانی‌ها در ساختار استبدادی نظام‌های سیاسی جامعه مان است. جامعه مان هیچ تصوری از انتقال مسالمت‌آمیز قدرت ندارد. این جامعه حتا وقتی انتخابات برگزار می‌گردد، آن را پادشاه گردشی فکر می‌کند.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین