۰

آنسوی سناریوی نقاب پوشان

محمدرضا امینی
دوشنبه ۱۱ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۱۴
آنسوی سناریوی نقاب پوشان

افراد مسلح ناشناس، ۳۰ مسافر را در شاهراه کابل-قندهار ربوده‌ اند. گفته می‌شود که ربوده‌شدگان مهاجران هزاره تبار بودند که از ایران به وطن خود بازمی‌گشتند.
مسافران با دو بس مسافربری به طرف کابل در حرکت بودند که ناوقت روز دوشنبه در راه ولسوالی شاه‌جوی زابل به چنگ افراد ناشناس افتادند.
عبدالخالق ایوبی؛ ولسوال شاه‌جوی زابل گفته گزارش‌های ابتدایی نشان می‌دهد که ربایندگان لباس‌ سیاه بر تن داشته و نقاب به صورت زده بودند.
مردم محل گفته‌‎اند، افراد نقاب‌پوش با زبانی صحبت می‌کردند که برای آنها نامفهوم و بیگانه بوده‌است.
مسؤولان شرکت مسافربری غزنی پیما اما می‌گویند که بس‌های این شرکت در این شاهراه توسط افرادی متوقف شد که لباس اردوی ملی و نقاب‌های سیاه داشتند.
یک زن مهاجر که در این رویداد بوده، می گوید مردان سیاه‌پوش مسلح، ابتدا بس‌ها را متوقف کرده و به طرف بیابان راهنمایی کردند و سپس مردان هزاره را جدا کردند. از یکی ۱۹ و از دیگری ۱۲ هزاره را بردند. لباس های نظامی داشتند. می پرسیدند که برخیزید، مذهب شما چیست و کی هستید.
این رویداد همانگونه که انتظار می رفت واکنش های وسیعی را در سطح افکار عمومی و رسانه ها برانگیخته است.
دولت هم از اتخاذ تدابیر و راه اندازی عملیات برای آزادی گرگان ها خبر داده؛ اما هیچیک از این واکنش ها، مانع از شکل گیری پرسش ها و نگرانی های شدیدی که این رویداد غیر معمول و بزرگ در پی داشته، نشده است.
مردم، بهت زده و نگران، آینده ای را متصور می شوند که ممکن است بیشتر از افغانستان امروز یا دیروز، شبیه عراق یا سوریه کنونی باشد.
گروگان گیران، چه کسانی هستند؟
چرا فقط مسافران هزاره تبار را به صورت گزینش شده، انتخاب کرده و با خود برده اند؟
چه سرنوشتی در انتظار گروگان هاست؟
آیا این به معنای آغاز یک موج تازه از تنش های خونین فرقه ای در کشوری است که از همه سو آماج تیر ترور و تفرقه افکنی و بحران آفرینی و آشوب است؟
حذف سیستماتیک و تاریخی هزاره ها و شیعیان یکبار دیگر در افغانستان کنونی کلید می خورد؟
هیچ پاسخ قاطع و اطمینان بخشی برای هیچیک از پرسش های یادشده وجود ندارد. همه چیز در گرو تصمیمی است که گروگانگیرهای نقابدار در باره گروگان های بی نقاب شان خواهند گرفت.
این تصمیم ممکن است قواعد بازی را از بنیاد عوض کند و خطر تروریزم نوظهور در افغانستان را به عرصه ها و قلمروهای ممنوعه ای بکشد که اگر جرقه ای به آن زده شود، همه چیز و همه جا شعله ور خواهد شد.
مردم چشم به راه روزهای خوب بودند. حرف و حدیث ها از صلح، سازش، مذاکره، تفاهم، رد و بدل شدن هیات های دیپلماتیک حتی از سوی گروه خون آشام و تروریست طالبان، این روزها بیش از هر خبر دیگری فکر و ذکر مردم را به خود معطوف و مشغول کرده بود؛ اما رویداد مبهم و مبهوت کننده شاه جوی، به یکباره، راه را بر هر چشم انداز امیدبخشی سد کرد.
آیا بازهم خبرهای بدی در انتظار ماست؟
شاید آری شاید نه. آری و نه این پرسش، بستگی تام به نگاه، تصمیم، حرکت و همبستگی ملی و عزم و مسؤولیت شناسی دولتمردان ما خواهد داشت.
وقتی پیش از این در زابل و هلمند و غزنی و پکتیکا و لوگر و سر پل و فراه و هرات خبر از ظهور گروه نقاب دار سیاه پوش متمایل به داعش بود، مقام های امنیتی، تصمیم گیران سیاسی، مردان دولت، نمایندگان ملت همه آن را دست کم گرفتند و نادیده انگاشتند.
اینک نوبت داعش است؛ تا با زنگ خطری چنین مهیب و هولنامک، همه را از خواب خرگوشی و خیالبافی حول محور صلح پاکستانی- عربی- امریکایی، بیدار کند.
آیا ما در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفته ایم؟
پاسخ این پرسش، بیشتر وابسته به این است که داعش، تا کجاها نفوذ کرده است.
پیش از این خبر رسیده بود که مشاور والی غزنی، سخنگوی داعش در افغانستان بوده است! والی غزنی خود از نخستین کسانی بود که پرده از ظهور داعش در افغانستان برداشت؛ اما چه می دانیم؟ شاید این بار نیز آقای اکبرزاده، سعی کرد با هوشمندی توپ را به زمین دیگران بیاندازد.
واقعیت هرچه باشد، خبر دست داشتن مشاور والی غزنی در تبلیغات رسانه ای و پیشبرد جنگ نرم داعش در افغانستان، در کنار حمله داعش به روستاهای ولسوالی چرخ لوگر که در آن زیارتگاه ها و مساجد را به آتش کشید، یک نفر را در ملأ عام کشت و به ساکنان محلی اعلام کرد رهبر شما نه ملا عمر که ابوبکر بغدادی است و نیز رویداد اخیر جاده مرگبار کابل- قندهار، آینده خوش یمن و مبارکی را نوید نمی دهد.
چه کسی باید این واقعیت را بهتر از من و شما درک کند؟ غنی و عبدالله یا گروگان های هزاره تبار بی گناهی که با هزار امید و آرزو، راه وطن در پیش گرفتند؛ تا در ذیل ظل حکومت وحدت ملی زندگی کنند؟!
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین