سازمان دیدبان حقوق بشر، به تازگی گزارشی را منتشر کرده است که در آن از چندین تن شخصیتهای سرشناس افغانستان، به شمول عطامحمد نور، والی بلخ، به عنوان ناقضان حقوق بشر یاد شده است. والی بلخ، یکی از شخصیتهای جهادی است که در سیزدهسال پسین از یک فرمانده جهادی به محور اصلی مجاهدین تبدیل شده و نقش تعیینکننده در تصمیمگیریهای سیاسی پیدا کرده است. شجاعت سیاسی، موضعگیریهای صریح و بیپردة او در کنار دستاوردهای چشمگیرش در گسترة بازسازی و نوسازی، او را به شخصیت مردمی و رهبر کاریزماتیکی تبدیل کرده است که به رهبر محبوب نسل جوان مبدل گردیدهاند.
نفوذ سیاسی او بر نسل جوان، امروزه تنها در بلخ و ولایات شمال محدود نبوده و بل شامل جغرافیای گستردهتری از بلخ تا هری، از بدخشان تا کندهار و از کابل تا غزنین میگردد.
در جشن بزرگداشت از پنجاهمین سالروز تولد او که چندی پیش در بلخ برگزار شد، همه دیدند که او چه از میزانی محبوبیت و از چه پایگاه اجتماعی برخوردار میباشد.
موضعگیری کانونهای امپریالیستی علیه شخصیتهای نیک نام کشورهای جهان سوم، چیزی نیست که از انظار مردم پنهان باقی مانده باشد. مردم میدانند که سازمانهای امپریالیستی چگونه تلاش میکنند شخصیتهای نیک نام، مستقل و دلسوز کشورهای جهان سوم را ترور شخصیت کرده و برای جاسوسان، مزدبگیران و افراد و اشخاص وابسته به خود شان شخصیتسازی میکنند. صنعت شخصیتسازی و ترور شخصیت، یکی از روشهای شناختهشدة استعمار است. استعمار بهخاطر تطبیق برنامههای خود در کشورهای جهان سوم، به چنین ابزارهایی برای تحمیق مردم نیاز دارد. اگر حافظة تاریخی ما تبلیغات زهرآگین کانونهای امپریالیستی علیه مصدق، نخست وزیر پیشین ایران را فراموش کرده بود، شاید میپذیرفتیم عطامحمد نور، همان است که سازمان دیدبان حقوق بشر میگوید. بدشانسی این سازمانها از جایی آغاز میشود که هنوز مردم تبلیغات سیستماتیک و هدفمند کانونهای امپریالیستی علیه مصدق را فراموش نکردهاند. مصدق، مردی بود که برای آزادی و استقلال ایران میرزمید و نهضت ملیشدن نفت را رهبری میکرد. او یگانه کسی بود که با ملیکردن صنعت نفت، پرچم مبارزة اقتصادی علیه سیاستهای استعماری را در خاورمیانه بلند کرد و از حق حاکمیت ملی ایرانیان دفاع نمود. با این همه، وقتی مطبوعات غربی از وی صحبت میکردند، او را مردی رواننژندِ معتقد به تیوری توطیه و خودخواه معرفی میکردند؛ مردی که باعث عقبگرد و انحطاط ایران خواهد شد.
در مقابل، شخصیتی را که بر صدر مینشاندند و تا هنوز به ستایش از وی یاد میکنند، محمدرضا پهلوی، شاه ایران بود؛ کسی که واقعاً آدم خودفروخته و مالیخولیایی بود. اگر باور ندارید مصاحبة شاه با اوریانا فالاچی را بخوانید. او در این گفتگو چنان مالیخولیایی و رواننژند ظاهر میشود که حتا ادعا میکند اکثر تصمیمگیریهای سیاسیاش مبتنی بر الهامهای عرفانی است که از سوی باری تعالی دریافت میکند. او حتا ادعا میکند که باری امام موعود را در بیداری دیده است.
به هر صورت، اغلب کسانی که در گزارش دیدبان حقوق بشر به نقض حقوق بشر متهم گردیدهاند، چهرههای ضدطالبانی هستند. در روزگاری که بحث مصالحه با طالبان مطرح شده است، شاید یکی از آجنداها این باشد که بهخاطر امتیازدادن به آنها، این چهرهها را تخریب کنند.
عبدالشهیدثاقب-
خبرگزاری جمهور