۰

بارک اوباما؛ توطئه‌ای برای حضور درازمدت

چهارشنبه ۶ جوزا ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۲۷
بارک اوباما؛ توطئه‌ای برای حضور درازمدت
نظری پیرامونِ سخنرانی اخیر اوباما در مورد افغانستانِ خطرناک!

نزدیک به چهاردهه‌ست که افغانستان در آتش جنگ‌های ویران‌گر خارجی و داخلی میسوزد. علل و محرکه‌های اساسی جنگ و بی‌ثباتی در این کشور تا سال‌های زیادی قابل شناخت برای عموم مردم افغانستان و حتی جهانیان نبود؛ زیرا سیاست‌گران این کشور عده‌ای خواسته و ناخواسته، مستقیم و یا غیرمستقیم در جهت اهداف و منافع کشورهای استعمارگر با شعارهای نجات‌بخش، آزادی‌خواهانه و حماسی گام می‌نهادند که مردم و مجامع جهانی بی‌طرف در جنگ‌های افغانستان را به گونه ی ‌نوع دوستانه تشویق می‌نمود تا از جهش و جنبش آنان پشتیبانی کنند؛ در حالی‌که همان حرکت‌های مردمی در راه دفاع از حقوق، نوامیس و عزت ملی‌شان صیدِ‌ صیادان تطمیع‌گر استعماری شده بودند.
در این نگاه فشرده سهل نیست تا مو به مو به وقایع تاریخی پرداخته شود و از لای آن نقاط معطوف به این موضوع را دریافت، اما بحثی که قرار است روی آن درنگ و نیم نگاهی داشته باشم تلاش خواهم نمود تا دست‌های نهفته در پشتِ قضیه جنگ اتمام ناپذیر افغانستان و چرایی آنرا هویدا سازم.
موقعیت جغرافیای سیاسی افغانستان در آسیا از ارزشِ‌ بالای سیاسی برای کشورهای ابرقدرت برخوردار است. زیرا این کشور، مسیر و مرزهای مشترکی با ممالک پیشتاز در عرصه فناوری، اقتصادی، نظامی، صنعتی و نفتی دارد؛‌ میتواند میل سیاسی هر کشوری را برای تصرف آن بر انگیزد، هر چند قلمرو و زمین این کشور به لحاظِ‌ موجودیت سنگ‌های قیمتی گوناگون، فلزات، نفت و... کوه‌های سر به فلک یا زمین ناهموار برای مانورهای نظامی نیز از فایده‌های دیگرِ حضور و حاکمیت بالای این سرزمین است که برای هیچکس پوشیده نیست.
بناءاً همه قدرت‌های درجه یک جهان نهایت سعی و کوشش خود را برای ماندن و حضور نظامی در این کشور خواهند کرد.
حالا زمان آنست تا نقش امریکا را به عنوان ابرقدرت قرن که جایگاه برجسته‌ای در جنگ‌های افغانستان داشت مورد کنکاش بگیرم، همانطور که در بالا ذکر شد، موقعیت مهم سیاسی افغانستان زمینه‌ها را بالقوه برای کشورهای مانند امریکا فراهم می سازد تا تمرکز راهبردی خود را در سیاست‌های خارجی‌شان بالای افغانستان بیشتر داشته باشد که تاریخ کشور گواه آنست؛ هر آنکس از رهگذر تاریخ و پیشینه در دنیا حرف اول را می زده است، عزم و اراده برای سیطره‌ سیاسی و نظامی به کشورمان داشته است که نظیر آن تهاجم چند دفعه‌ای انگلیس‌ها و روسیه به عنوان قدرت‌های قطب غرب و شرق از نمونه‌های عملی آن می باشد.
درست در عصر جدید، زمانی‌ست که سرمایه و هژمون قدرت اقتصادی امریکا در سراسر جهان بازارها را تصاحب کرده است و در زمینه‌های علم و فناوری و تفکر، پیش‌تاز و سرآمد دیگران نیز قلمداد میشود و هم‌زمان نیاز شدیدی که به موادخام دارد و از سویی سیاست‌های موفقیت‌آمیز و امیدوارکننده‌اش برای هژمونی‌ترسازی قدرت و بقاء خود در جهان میتواند این کشور را وادار به انجام هر عملِ خوب یا بد نماید.
در زمانِ جهاد مردم افغانستان در مقابل روسیه‌تزاری که آن کشور نیز با ویژگی توسعه‌طلبی ارضی و استعماری‌اش به افغانستان تهاجم نظامی کرده بود با رقیبِ سرمایه‌دار و دموکراسی‌گرا امریکا مواجه شد که سرنوشت‌اش را در افغانستان با تجهیز و تمویل مالی و نظامی مجاهدین به تباهی کشاند، تا بقاء قدرت خود را در جهان و بساط یک حکومت در راستای منافع و اهداف مورد نظرش را از مجاری دیپلماسی بین المللی در آینده شکل دهد که چنان نیز شد.
بعد از به قدرت رسیدنِ مجاهدین و تشکیل دولت اسلامی در تبانی و فرادستی با پاکستان کشیدگی و اختلافات درون تنظیمی را میان رهبرانِ مجاهدین خلق کرد که برای بار دیگر افغانستان در گودال بدبختی‌ و خانه‌ویرانی افتاد و به دنبال آن گروه افراطی مذهبی دیگری را زیر عنوان طالبان ایجاد کرد که تا اکنون مردم افغانستان در آتش آن میسوزد، ولی سرانجام به اهدافِ بلند و راهبردی که امریکا داشت به افغانستان حمله کرد و با از پا در آوردن طالبان، این کشور را تحت تصرف خود در آورد؛ هرچند که طالبان لانه‌های امنِ خود را پس از تشکیل حکومت موقت تا اکنون در آنسو و اینسوی مرز افغانستان-پاکستان دارد.
حالا که اوباما افغانستان را هنوز خفته در خاک و خون و خطرناک می پندارد، ادعای برحقی است که میخواهد حضورش را در این کشور با افواهِ ذهن مردم و رسانه‌ها، برای بار دیگر از طریق سازمان ملل ضمانت کند و بس؛ تا ناگزیر نشود حاضر به ترک افغانستان نخواهد شد و هرگز از منافعی که در منطقه دارد، دست بردار نخواهد بود.
شفیق الله عطایی- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


عصمت
واقعن، بجا ستودنیست.
پربازدیدترین