جنرال عبدالرشید دوستم؛ معاون اول اشرف غنی، شکست طالبان در ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل را یک پیروزی بزرگ میداند و میگوید که با شکست طالبان در این ولسوالی تمامی برنامههای مخرب سازمان استخباراتی پاکستان خنثی شد.
دوستم گفت:«آهسته آهسته همه پلانهای شوم آی اس آی خنثی میشود، مردم افغانستان این اجازه را نمیدهند. خوب شد که چهره طالب هم افشا شد.»
آقای دوستم پیروزی در ولایت سرپل را به تمام جوانان، ریش سفیدان، علما و زنان و دخترانی که به مکتب می روند تبریک گفت.
دوستم به مردم اطمینان داد که اکنون لباس نظامی به تن کرده است و تا نابودی کامل هراسافکنان میرزمد تا امنیت را تامین کند.
او گفت که توطئههایی برای بدنام ساختن او جریان دارد:"رقم رقم تبصرههاست. یکی میگوید جنرال دوستم میآید ازبکها را مسلح میسازد و پشتونها را سرکوب میکند. گروهی دیگر میگویند که این آدم نسل کشی میکند و یکی میگوید این به نام داعش کاری دیگر میکند. حالی (اکنون) یک تبلیغ دیگر را به راه انداخته که گویا دیگر تنظیمها را سرکوب کرده و جنبش را تقویت میکند".
به این ترتیب، جنرال دوستم، جنگید و پیروز شد. او تمام این اتهامات را به جان خرید و به تعبیر یارانش، هم در برابر موج سنگین تبلیغات منفی طالبان کابل نشین، مقاومت کرد و هم خاکریزهای تروریست های حرکت اسلامی ازبکستان و طالبان و داعش را در فاریاب و سرپل درهم کوبید.
دوستم پس از ۱۴ سال یکبار دیگر لباس نظامی بر تن کرد تا به آنانی که با اعطای پست سمبولیک معاونت اول ریاست جمهوری، قصد داشتند جنرال را برای همیشه، چوکی نشین کنند و او را از بازگشت به سنگر نبردهای گرم بازدارند، ثابت کند که نمی تواند جولان های بی رقیب تروریزم وارداتی در زادبوم اش –شمال- را تحمل کند و به ورزش صبحگاهی و سرپرستی ارگ کابل در نبود اشرف غنی، دلخوش باشد.
دوستم، امن عیش را وانهاد و همراه با دو فرزندش به خط مقدم نبرد رفت تا نشان دهد که ترجیح آسایش و امنیت مردم بر آسایش و قدرت و ثروت شخصی از شعار تا عمل، به چه معناست و چه هزینه هایی دارد.
دوستم هم بدون تردید، یکی از رهبران قومی است مانند هر رهبر قومی دیگری. او ازبک است و با سیاست های خاصی که دنبال می کند رهبری بلامنازع ازبک ها را در انحصار خود دارد؛ اما او برخلاف دیگر رهبران قومی، رهبری قوم اش را به معنای سروری بر ازبک های فقیر و محروم نمی داند. او امنیت، آسایش و آزادی جامعه ازبک را بر عهده گرفته و آن را تامین می کند.
این قلم، پیش از این، همپیمانی انتخاباتی و سیاسی او با اشرف غنی را به سختی به باد انتقاد گرفته و آن را به مثابه یک اشتباه تاریخی و استراتژيک و دوستی نامتجانس و ناپایدار گرگ و میش، جزو خطاهای نابخشودنی و خطرناک جنرال دوستم، به حساب آورده است؛ اما اکنون اذعان می کند که گذر زمان، آینده نگری جنرالی را ثابت کرد که اگرچه نمی تواند خوب حرف بزند؛ اما درست تصمیم می گیرد و خوب عمل می کند.
شجاعت دوستم در اقدامی که انجام داد درست به همان میزانی که با استقبال و محبوبیت بالا و وصف ناپذیر مردم مواجه شده، ستودنی و ستایش انگیز است.
دوستم در بازپوشیدن اونیفورم نظامی و جلیقه سنگین زرهی، در واقع، جنگی دوگانه در دو جبهه متفاوت را آغاز کرد: در فاریاب علیه تروریزم وارداتی بین المللی و در کابل در مقابل طالبان پایتخت نشین که قدرت نرم تروریزم محسوب می شوند و پایه های قومی و سیاسی تروریزم را برافراشته داشته اند.
او در نبرد فاریاب، تهاجمی و کنش گرانه عمل کرد و در کابل، تدافعی و کنش پذیرانه برخورد نمود؛ اما با این وجود، شجاعت او در هردو جبهه، ستایش انگیز است؛ زیرا هیچ رهبر دیگری همانند جنرال دوستم، حاضر نیست به خاطر تامین امنیت و نجات قوم اش از چنگال تروریزم، یکی از مهم ترین و استثنایی ترین سمت های سیاسی ازبک ها در تاریخ فعالیت های سیاسی آنها در افغانستان را به مخاطره بیاندازد و بی پروا وارد میدان شود.
اکنون او در دو جبهه می جنگد و به احتمال قوی، نبرد او در جبهه جنگ نرم در برابر طالبان کابل نشین، طولانی تر و بدون تردید خطرناک تر خواهد بود.
عبدالمتین فرهمند-
خبرگزاری جمهور