۰

جدایی انگلیس و آینده مبهم اتحادیه

شنبه ۵ سرطان ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۳۹
اکنون کشورهای بزرگی مانند آلمان و فرانسه باید هزینه های بیشتری بپردازند تا اتحادیه را سر پا نگه دارند؛ اما آیا پرداختن چنین هزینه سنگینی با توجه به جو متراکم منفی ضد اتحادیه حاکم بر فضای سیاسی این کشورها، عملا امکانپذیر است؟
جدایی انگلیس و آینده مبهم اتحادیه


جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا با واکنش مثبت راست‌گرایان و ملی‌گرایان در دیگر کشورهای بزرگ اروپا روبرو شده است.
مارین لوپن؛ رهبر ملی گرایان فرانسه خواستار همه پرسی مشابه شده و رهبر ملی گرایان ایتالیا هم گفته:"ممنون بریتانیا! حالا نوبت ماست."
روز گذشته، در همه‌پرسی عضویت انگلیس، گزینه خروج از اتحادیه اروپا با کسب ۵۲ درصد آرا رای آورد.

این رأی، پیامدهای گسترده در این کشور و در سطح بین‌المللی داشته و از جمله دیوید کامرون؛ نخست وزیر انگلیس گفت که از مقامش استعفا می‌کند.

در هالند، گریت ویلدرز؛ رهبر سرشناس مخالفان سیاست‌های مهاجرپذیری، گفت:"ما هم می خواهیم اختیار مملکت خودمان، پول خودمان، مرز خودمان و سیاست‌های خودمان را داشته باشیم."
در سویدن، آلمان، دنمارک و سایر کشورهای اروپایی هم واکنش های مشابهی نشان داده شده؛ چیزی که نگرانی رییس پارلمان اروپا از آغاز یک ریزش دومینویی در اتحادیه اروپا را برانگیخته است.

نتیجه همه پرسی انگلیس شاید حتی برای طرفداران جدایی از اتحادیه اروپا هم غیر منتظره بود. به همین دلیل، اعلام این نتیجه، شوک بزرگی به اروپا و جهان وارد کرد.
اکنون همه چیز به کام جریان های ملی گرای افراطی است که در درون مرزهای ملی خود بر طبل جدایی یا به تعبیر خود شان «استقلال» بکوبند.

آنها شاید تا پیش از این رویداد، کاملا در اقلیت و انزوا بودند. مثلا تا همین سه روز پیش، هرکس داعیه جدایی فرانسه یا آلمان یا ایتالیا از اتحادیه اروپا را مطرح می کرد، مضحکه و مسخره مردم قرار می گرفت؛ زیرا چنین آرزویی، عملا محال می نمود؛ اما اکنون ورق برگشته است و این راست های ملی گرای افراطی اند که میدان دار عرصه ماندن و رفتن از اتحادیه محسوب می شوند.

در چنین فضایی، طرفداران ماندن در اتحادیه اروپا هم دیگر امید و انگیزه خود برای طرفداری از این هدف را از دست می دهند؛ زیرا اتحادیه اروپایی منهای انگلیس؛ بزرگترین و پرقدرت ترین عضو آن، دیگر آن چیزی نیست که طرفداران ماندن در اتحادیه خواستار آن بودند.

اکنون کشورهای بزرگی مانند آلمان و فرانسه باید هزینه های بیشتری بپردازند تا اتحادیه را سر پا نگه دارند؛ اما آیا پرداختن چنین هزینه سنگینی با توجه به جو متراکم منفی ضد اتحادیه حاکم بر فضای سیاسی این کشورها، عملا امکان پذیر است؟

آیا جای خالی انگلیس به آسانی در اتحادیه اروپا پر خواهد شد؟
آیا جریان های ملی گرای ضد مهاجرت که از سیاست های اصلی احزاب حاکم در آلمان، فرانسه، ایتالیا، دنمارک، سویدن، هالند و... سرخورده شده و رکود و بیکاری و نابرابری های فاجعه بار اقتصادی و ناامنی های رو به گسترش اجتماعی هم که تا حدودی برآیند معضل مهاجرت محسوب می شوند، بر دامنه این مشکل، افزوده است، به دولت های حاکم، اجازه هزینه کردن بیشتر برای بقای اتحادیه اروپا را خواهند داد؟

اگر تحولات بین المللی دیگر را نیز بر این مسایل، اضافه کنیم، آنگاه وضعیت به نحو ناامیدکننده ای به زیان اتحادیه خواهان، تغییر خواهد کرد. مثلا رییس جمهور شدن پدیده ای به نام «ترامپ» در امریکا؛ کسی که از نتایج همه پرسی «استقلال» انگلیس، استقبال کرد.

شاید در حال حاضر، رییس جمهور شدن ترامپ تنها یک تصور بی پشتوانه به نظر بیاید؛ اما پیشرفت شگفت انگیز او در انتخابات مقدماتی و درون حزبی برای ریاست جمهوری امریکا و همچنین نتیجه غیر منتظره همه پرسی اخیر در انگلیس، نشان داده است که جهان ما برای رویدادهای عجیب تری آماده می شود؛ رویدادهایی که محاسبات دقیق علمی اتاق های فکر، نتایج نظرسنجی های مؤسسات و سازمان های سنجش افکار و پیش بینی های تحلیلگران را از بنیاد به‌هم می ریزد و بر تمامی محاسبات و پیش بینی ها غلبه می کند.

از این منظر، نگرانی رییس پارلمان اروپا از احتمال آغاز شکست دومینویی این اتحادیه بزرگ که پیشتر بسیار منسجم و مستحکم و شکست ناپذیر به نظر می رسید، کاملا جدی و واقعی است.
این امر به همان میزان که برای طرفداران بقای اتحادیه اروپا، نگران کننده و هراسناک است، برای مخالفان قدرت غرب، بسیار امیدبخش و خوشحال کننده می باشد.

به عنوان مثال، ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه، می تواند از این تحولات بسیار شادمان باشد؛ هرچند ممکن است انگیزه های مختلفی مانع از بروز این شادمانی از جانب او شود.

اما او که بی صبرانه منتظر افول قدرت غرب است و مجدانه برای تحقق این هدف، تکاپو می کند، نمی تواند از این تحول، خوشحال نباشد؛ به هر حال، اتحادیه اروپا به عنوان نزدیک ترین حریف قدرت روسیه، در آستانه یک فروپاشی هولناک قرار دارد.

یا رجب طیب اردوغان که به شدت از تحقیر شدن کشورش در خصوص تاخیر در پذیرش عضویت آن در اتحادیه اروپا به شدت عصبانی است و کنایه های زهرآگین دیوید کامرون؛ نخست وزیر انگلیس را خوب به یاد دارد که گفته بود، ترکیه تا سال ۳۰۰۰ میلادی به اتحادیه اروپا نخواهد پیوست، بدون شک از این اتفاق خوشحال است؛ زیرا می گوید نفس های اتحادیه ای که تا دیروز از پذیرش ترکیه، امتناع می کرد، به شماره افتاده و دیر نیست که موج ملی گرایی افراطی، طومار آن را برای همیشه درهم بپیچد.
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین