۰

ردپای داعش، از خاورمیانه تا آسیای میانه

سه شنبه ۶ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۵۶
ردپای داعش، از خاورمیانه تا آسیای میانه
جریان افراط گرای داعش که پاکستانیها سعی دارند رهبری آنرا در منطقه به دست گیرند؛ واقعیتی تلخ است.
بعد از اینکه تاریخ مصرف جریانهای پی همِ القاعده و طالبان در افغانستان به پایان رسید؛ پاکستانیها در ملاقات هایی که با رهبران داعش انجام دادند؛ خواستند دوباره از کشورهای عَرَبی و غَربی باج های کلانی را کما فی السابق حاصل کنند.
امریکاییها که پیکر داعش را در دل بحران های خاورمیانه تراشیدند، هیچ علاقه ای به رهبری این گروه توسط پاکستانیها در افغانستان و منطقه (( آسیای میانه )) تا هنوز از خود نشان نداده اند. به عبارتی هنوز جریان داعش مصرف خاور میانه ای دارد و حضورش در افغانستان و منطقه بصورت استراتژیک و پلانیزه شده احساس نمی شود. اما از ماه ها به این طرف رد پای داعش، نگرانیهایی را در افغانستان و کشورهای منطقه خلق کرده است که نمی توان نادیده گرفت.
گروه های مذهبگرا که سالهاست در این آسیای مرکزی و قفقاز، با فعالیت های تاکتیکی حضور دارند و از حکومت های موجود ناراضی اند؛ تا بحال هیچ واکنش و بی میلی در برابر نفوذ داعش در منطقه از خود نشان نداده اند و اغلب در همکاری نزدیک با این گروه به سر می برند. از طرفی افراط گرایی به شدت در قفقاز و آسیای میانه رو به افزایش است که بازتاب آن را در منطقه می توان گواه بود. (( به گزارشی که اسلام تایمز منتشر کرد؛ منطقه قفقاز و به ویژه آسیای میانه که سهم زیادی از تروریست های تکفیری سوریه و عراق از آنِ آنهاست، به سبب عوامل مختلف داخلی و خارجی در سال های آینده کانون ملتهب منازعات داخلی خواهند بود.
"گلوبال ریسرچ" چند وقت پیش اعلام کرد، شواهد حاکی از حضور هفده هزار جنگجوی خارجی در جبهه نبرد سوریه است که در بین غیرعرب‌ها، چچنی‌ها اکثریت این افراد را تشکیل می‌دهند. همچنین بنا به گزارش شبکه المنار لبنان تا سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ قفقازی‌ها پس از اتباع عربستانی و مصری، سومین آمار بالای تلفات در سوریه را دارند. قفقازی‌های حاضر در صف معارضان سوریه را باید به دو گروه تقسیم کرد: یک گروه چچنی‌های اروپایی که خانوادهای آن‌ها در خلال جنگ‌های اول و دوم چچن در طول دهه نود و اوایل قرن حاضر وطن خود را ترک کرده‌اند و گروه دیگر، افرادی که عمدتاً تحت تاثیر تبلیغات امارت خودخوانده اسلامی قفقاز رهسپار سوریه شده‌ اند که ترکیه معبر ورود اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها به سوریه بوده است. ))
با این حساب گفته می شود؛ کشورهای آسیای میانه به خاطر جلوگیری از افراط گرایی، سعی دارند با جریان های ناراضی و مذهب گرا به نحوی وارد گفتگو شوند. کاری پیشگیرانه و پیشدستانه ای که شاید دیر شده باشد.
در این میان روسیه که هنوز نقش ژاندارم را در بین کشور های آسیای مرکزی بازی می کند بیشترین واکنش ها را د ر برابر نفوذ داعش در این منطقه از خود نشان داده است. روسیه در برابر نفوذ داعش از طریق افغانستان و ناحیۀ قفقاز قرار دارد. خصوصن قفقاز شمالی که بخشی از روسیه است و چچن یکی از جمهوری های خودگردان آن به شمار می رود.
به هر صورت بر میگردم به این مسئله که چرا امریکاییها با رهبری جریان داعش توسط پاکستانیها که تجربۀ فعالیت های افراط گرایانه را در سیزده سال گذشته داشته اند؛ مخالفت نشان میدهند؟
آمریکاییها خوب درک کرده اند که پاکستانیها از نفوذ کافی در بین کشورهای آسیاسی مرکزی بر خوردار نیستند و در عمل نمی تواند از برِ رهبری بحران بیرون آیند؛ و نمی خواهند پولهای هنگفت و کلانی را دوباره به پاکستان پرداخت کنند. بنا براین سعی دارند تا رهبری جریان داعش را به افراط گرایان ازبک، تاجیک و ... واگذار کنند. مصداق بارز آنرا می توان در نا آرامی های مناطق شمال افغانستان از بدخشان تا قندوز و ... دید.
عملن رهبری جنگ را افراط گرایان ازبک، تاجک و قفقازی در دست داشتند. که مورد آزمایش قرار گرفت.
در واقع آنچه گفته می شود؛ صرفن بازی سیاسی نیست؛ که بیشتر استخباراتی پنداشته می شود و سپس مدیریت و یا رهبری بحران است. اینکه قرعه به نام کدام کشور در منطقه خورده می شود تا مانند ترکیه در مدیریت بحران کامیاب باشد، باید مدتی دیگر انتظار کشید. من معتقدم و همه می دانیم که غربیها ابتدا همه چیز را بر هم می زنند و بعدا وارد بازی می شوند و راه حل ارایه می دهند. البته مشروط بر اینکه منافعشان تامین شده باشد. چنانچه نفس مفهوم بحران هم، همین را تداعی میکند.
به هر ترتیب پاکستانیها فعلن در یاس قراردارند و سعی دارند با دست و پا زدن ها، پای گروه هایی را که تا دیروز با نام طالب از آنها حمایت می کردند و توسط شان جان هزاران نفر را در افغانستان گرفتند را در برابر گروه داعش قرار دهند و از جانبی آنها را وارد گفتگوهای مستقیم صلح با دولت افغانستان سازند. چنانچه نمونۀ بارز آنرا مذاکرت اخیر مقامات افغانستان با طالبان در پاکستان و اعلان رهبر طالبان از روند مذاکرات صلح، میتوان عنوان کرد.
البته میدانم که هنوز پاکستان شریک استراتژیک برنامه های سیاسی و استخباراتی امریکا در منطقه است؛ اما امریکاییها در مورد رهبری داعش در آسیای مرکزی توسط جریان های دینی و افراطی این کشورها بیشتر تمایل دارند. جریان های افراط گرای مذهبی در کشورهای آسیای مرکزی، سالهاست که اهداف غرب را چه در دوران جهاد افغانستان و چه در زمان طالبان و چه امروز بصورت پراکنده دنبال می کنند. بمب گزاریهایی که بارها در روسیه اتفاق افتاده است کار چه کسانی می تواند باشد؟ این را بدانید که یا پای چچنیها در میان است یا ازبک ها و یا هم تاجک ها. انگار این حمایت های پراکنده می خواهد با حمایت های بالفعل و استراتژیک جایش را عوض کند. انتظاری که شاید سالهاست رهبران مذهبی در کشورهای آسیای مرکزی انتظارش را می کشند. انگار قرار است دو تیر به یک نشان بخورد. استقلال جمهوری های سیاسی خودگردان در قفقاز شمالی، جداسازی و یا نابودی حکومت های زیر چتر روسیه در آسیای مرکزی که هدف اصلی سیاست های راهبردی غرب پنداشته می شود.
به هر صورت رهبری جریان داعش در آسیای مرکزی توسط پاکستانیها صورت نمی گیرد. اما پاکستانیها سهم خود را به عنوان کارشناسان افراط گرایی، از امریکا و کشورهای ذیدخل خواهند گرفت و نقش تسهیل کننده را در این میان بازی خواهند کرد. و این تقسیم مناسبی است که خودِ پاکستانیها هم بدان راضی اند.
نکات مهم:
۱- پاکستانیها رهبری جریان داعش را در منطقه عهده دار نخواهند بود؛ اما نقش تسهیل کننده و مشورت دهنده را بازی خواهند کرد.
۲- رهبری داعش در آسیای مرکزی توسط افراط گرایان مذهبی این کشور ها به پیش خواهد رفت.
۳- داعش چه در خاورمیانه و چه در آسیای میانه، دولت سازی نمی کند.
۴- قسمتی از طالبان به داعش می پیوندند و رهبران و چهره های سرشناس شان طالبان با دولت افغانستان به توافق سیاسی می رسند تا از این جهت، منافع پاکستان تامین شود.
۵- درست است که روسیه با حضور امریکا در کشور های آسیای میانه موافقت ندارد؛ اما بعضی کشورهای غنی در آسیای میانه حاضر به همکاری های نزدیک اقتصادی با امریکا و اروپا هستند.
عبدالمعین معین ــ ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین