۰

مهره اشرف‌غنی در میان تاجیکان کیست؟

چهارشنبه ۹ میزان ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۶
مهره اشرف‌غنی در میان تاجیکان کیست؟


در هنگام کارزارهای انتخاباتی دور اول انتخابات ریاست جمهوری هنگامی که خبرنگار تلویزیون فارسی بی بی سی از اشرف‌غنی احمدزی پرسید که چرا در تیم‌ات چهره‌های شاخص تاجیک وجود ندارد، آیا نبود رهبران تاجیک برای حکومت آینده دردِ سرساز نخواهد شد؟ در پاسخ گفت: وقتی به قدرت رسیدیم کسی را حمایت می‌کنیم تا به رهبری تاجیکان برسد.
اشرف‌غنی، طی یک توافق سیاسی به قدرت رسید و رییس جمهور شد. اکنون پرسشی که مطرح می‌شود این است که مهره اشرف‌غنی در میان تاجیکان کیست؟ او از طریق چه کسی می‌خواهد رهبران کنونی تاجیکان را دور زده و رهبری جدیدی در میان آن‌ها ایجاد کند؟
برخی‌ها فکر می‌کنند که مهره اشرف‌غنی در میان تاجیکان احمدضیاء مسعود است، اما من حدس می‌زنم که پدرام است. پدرام هرچند در انتخابات از کسی حمایت نکرد اما شواهدی وجود دارد که از میان تیمهای اصلاحات و تحول و تداوم، متمایل به سمت اشرف غنی بود. احمدضیأ مسعود شاید چهره مطیع‌تر و فرمان‌بردارتر برای آقای غنی باشد، اما گزینش پدرام به عنوان یک مهره در میان تاجیکان دلایل دیگری دارد:
لفاظی
احمدضیاء مسعود در انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که توانایی رقابت با عبدالله و سایر رهبران اصلاحات و همگرایی ندارد و نمی‌تواند جوانان را بر محور خود جمع کند. آقای اشرف‌غنی احمدزی از تجربه انتخابات گذشته آموخت که این بار باید در جستجوی مهره‌ای باشد که از فصاحت و بلاغت بسیاری برخوردار بوده و با نیروی سحر کلام بتواند موج‌سواری کند و جوانان بر محور خود بسیج نماید. آخر، در نظام‌های دموکراتیک نمی‌توان نقش زبان‌بازی و لفاظی را در بسیج مردم انکار کرد: وقتی ارسطو در جایی انسان را حیوان سیاسی و در جایی هم حیوان ناطق تعریف می‌کند، می‌خواهد به همبستگی نطق و سیاست در نظام‌های دموکراتیک اشاره کند.
اشرف‌غنی درک نموده است که پدرام از این بابت، گزینه‌ خوبی است. او در کنار آن‌که زبان و فصیح روان دارد، هم‌چنان زبان جوانان را می‌داند و به دلیل پیشینه فعالیت سیاسی‌اش با جوانان در کنگره ملی، با روان‌شناسی آن‌ها آشنا است. او می‌داند که پدرام می‌تواند با زبان تند و آتشین خود به زودی رهبران فعلی جامعه تاجیک را دور زده و نقش آن‌ها را تضعیف کند.
بی‌تعهدی و رفاقت‌های شخصی
دومین چیزی که باعث شده است تا آقای اشرف‌غنی پدرام را بر احمدضیاء ترجیح دهد، بی‌تعهدی وی به منافع تاجیکان است. احمدضیاء مسعود اگرچه امروزه در کنار اشرف‌غنی قرار دارد، ولی مقاطعه او با سایر رهبران تاجیک واکنشی است. آقای مسعود وقتی با سایر رهبران تاجیک مقاطعه کرد که با فروپاشی جبهه ملی خود را تحقیرشده یافت. اما پدرام، در حالی که همواره از تریبون تاجیکان سخن گفته است، ولی یار گرمابه و گلستان چهره‌هایی چون لالی، حاجی ظاهر قدیر و جنرال دوستم بوده است. داستان رفاقت پدرام با ژنرال دوستم و عیش و عشرت‌هایش با لالی و حاجی ظاهر قدیر چیز پنهان نیست. آقای اشرف‌غنی نیک می‌داند که پدرام آدم متعهدی نیست: او همان‌گونه‌ای که کنگره ملی را در پای ژنرال دوستم و منازعه‌اش با اکبربای قربانی کرد، منافع تاجیکان و جوانان احساساتی را نیز قربانی هم‌پیاله‌گی با لالی و حاجی ظاهر خواهد نمود.
تضعیف تاجیکان
سومین دلیلی که باعث شده است آقای غنی، پدرام را بر احمدضیاء ترجیح دهد، نوع نگاه پدرام به تاجیکان می‌باشد. پدرام باری طی سخنانی در شورای ملی از جایگاه تاجیکان در حکومت وحدت ملی پرسید و عبدالله عبدالله را که عمرش را در جهاد و مقاومت بوده، پشتون و بیگانه خواند. آقای پدرام در حالی عبدالله را پشتون می‌خواند که تاجیک، بر خلاف پندار، نه یک هویت نژادی، بل یک هویت فرهنگی است. واقعیت آن است در این سرزمین به همان‌اندازه‌ای که یک بدخشانی خود را تاجیک می‌داند سادات، عرب‌ها، ایماق‌ها و هزاره‌های سنی نیز خود را تاجیک می‌دانند. بنابراین، فروکاستن تاجیک به هویت نژادی، اعلام تجزیه‌ و پارچه‌پارچه‌سازی این قوم و تیشه‌زدن بر ریشه آن است. آقای اشرف‌غنی می‌داند که پدرام اگر به چنین تبلیغات‌اش ادامه بدهد زمینه را برای واگرایی‌های بیش‌تر در میان تاجیکان فراهم خواهد کرد و جایگاه تاجیکان را به عنوان یگانه‌قومی که دوبار هژمونی قوم مسلط را تهدید کرده و برانداخته است، تضعیف خواهد کرد. برای آقای غنی، هیچ چیزی در درازمدت مهم‌تر از تضعیف جامعه تاجیک نیست.
پروسه ناکام
اشرف‌غنی احمدزی رهبرتراشی را از سلف‌اش آقای کرزی آموخته و میراث برده است. آقای کرزی در دوازده‌سال گذشته، برای آن‌که رقیبان سیاسی خود را تضعیف کند، کوشش می‌کرد تا با استفاده از امکانات دولتی کسی را در برابر آن‌ها علم کرده و با حمایت‌های مادی و معنوی، برای جایگاهی در میان مردم دست و پا کند. ایستادگی‌های اکبربای در برابر دوستم و زلمی مجددی در برابر استاد برهان‌الدین ربانی از نمونه‌های عمده این رهبرسازی‌ها می‌باشد.
حامد کرزی در دوازده‌سال گذشته بارها کوشید تا از طریق رهبرتراشی موقعیت چهره‌های شاخص تاجیک و ازبیک را تضعیف کند، اما نتیجه نداد. من باور دارم که تلاش‌های اشرف‌غنی نیز نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت. واقعیت آن است که جامعه تاجیک درک کرده است که آن‌ها نه به رهبر، بل به خرد نقاد نیاز دارند. آن‌ها می‌دانند که عمده‌ترین علت واپسمانی شان، نه فقدان رهبری، بل برخوردهای احساساتی و عاطفی شان است که به زودی شکار موج‌سواری چند آدم فرصت‌طلب می‌شوند. آگاهی تاجیکان از این مسأله، ضمانت خوبی است برای ناکامی پروسه رهبرتراشی‌هایی کذایی.
عبدالشهید ثاقب- ارسالی به خبرگزاری جمهور

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


مبارز
United States
بسم الله الرحمن الرحیم انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا و قبا ئل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ص. اگر به این ایه کریمه ایمان داشته باشی اینقدر از قوم گرایی و نژادپرستی و نفاق و تفرقه صحبت نمی کردی اما مطمئنم که به ایه کریمه قران کریم ایمان نداری و بین مسلمانان تفرقه افگنی میکنی پس به تو میشود گفت یک منافق و متعصب و تفرقه افگن که وظیفه هر مسلمان واقعی است تا با اشخاصی که از دایره اسلام خارج هستند مبارزه کنند وسعی کنند تا همچین ویروسهای دوپا تحت نام حیوان ناطق را از بین ببرند واین ثوابش بسیار زیاد است که یک منافق را بین برد
تیم مافیای دکتر عبدالله
Germany
همین نویسنده کی است که او را یک بار از چلوصاف بکشیم که کی راست است؟

با این چوچله بازی و ترور شخصیت هیچ گاهی معامله های ننگین و فروش تاجیک ها را پنهان کرده نمی توانید.
اسلام الدین (مجاهد)
به نظربنده آنهاکسانی هستندمعامله گرهمیشه معامله میکنند مااسلام میخواهیم نه یهود
واثق
تفرقه افگني يكي ازپلانهاي حكومت برتانيا است مامسلمانان كوشش نمايم كه پلان هاي حكومت هاي غاصب متعجر را خنثي نموده با هم اتفاق واتحاد كامل خويش را حفظ نموده وجواب بعدازمرگ را درپيشگاه خداوند متعال داشته باشيم
پربازدیدترین