کشتارهای غرب کابل و خواب پریشان رهبران قومی

24 جوزا 1400 ساعت 9:39




محمدکریم خلیلی؛ رهبر حزب وحدت اسلامی می‌گوید که حکومت باید عاملان «نسل‌کشی هزاره‌ها» را مشخص کند. به گفته او حوصله مردم به سر رسیده و نباید کار به جایی برسد که «هزاره‌های صلح‌طلب، مجبور شوند تن به مبارزه بدهند».

خلیلی گفت که در جنگ، از تمام اقوام کشته می‌شوند و «هیچ‌کسی در این باره ادعایی ندارد؛ اما این‌که به شکل دیگری هزاره‌ها و شیعیان را به نام تبار و مذهب هدف قرار می‌دهند و نسل‌کشی می‌کنند، قابل قبول نیست».

او تاکید کرد که اگر هدف حملات اخیر «حذف هویتی و تباری هزاره‌ها و شیعیان باشد، این کار محال است».

او گفت: «آن روزی که مردم بار دیگر به پا خیزند، در هر گوشه‌ کشور می‌توانند حق خود را از راه دیگری بگیرند. حکومت بداند که مردم می‌توانند حق خود را بازخواست کنند؛ اما تا هنوز مصلحت کلان ملی را در نظر گرفته‌اند. ما نمی‌خواهیم کمک کنیم تا وضعیت فعلی کشور، از این بدتر شود.»

نشست خبری امروز آقای خلیلی فرای هر تأثیر قابل پیشبینی یا غیرقابل پیشبینی دیگر، حاوی این پیام روشن بود که وضعیت در غرب کابل به شدت بحرانی است و این بحران اکنون آنقدر بزرگ شده که حتی محافظه کارترین و مصلحت اندیش ترین رهبران قومی هم نمی توانند آن را نادیده بگیرند.
 
برای آقای خلیلی این یک خطر جدی است که توده از مدعیان رهبری خود، پیش بیافتد و رویکردهای عملگرایانه تری را اتخاذ کند. این رویداد، رهبری آقای خلیلی و امثال او را به خطر می اندازد؛ زیرا یک رهبر نمی تواند پشت سر توده حرکت کند.

او در سال های گذشته، دست کم یکبار دیگر نیز این خطر را حس کرد و به همین دلیل، تصمیم گرفت برخلاف رویه رایج و در حرکتی خلاف شأن و جاه و جلال اش، شانه به شانه مردم معترض، زانو به زانوی سرسخت ترین رقبایش روی زمین خاکی بنشیند و نسبت به بی عدالتی حکومت مرکزی علیه هزاره ها اعتراض کند؛ اما روز واقعه، یا با تهدید یا با تطمیع، فرار را بر قرار ترجیح داد و مردم را در عرصه رویارویی با حکومتی سرکوبگر تنها گذاشت.

اکنون اما شرایط «استاد» هم کمی متفاوت است. دست او از قدرت کوتاه شده و در ماه های اخیر به یکی از منتقدان نسبتا جدی حکومت تبدیل شده است.

نکته مهمتر اما این است که در فضای ملتهب امنیتی حاکم بر غرب کابل به مثابه مرکز قدرت هزاره و تشیع، اگر «استاد» دیر بجنبد، شاید رقبای سنتی و جدید، جای او را بگیرند و دیگر امکان مانور سیاسی و تبلیغاتی هم برایش باقی نماند.

تا اینجای کار، مربوط به جنگ قدرت پنهان رهبران قومی هزاره بود؛ اما ریشه های بحران، عمیق تر و نیرومندتر از آن است که فرصتی برای جاه طلبی رهبران قومی باقی مانده باشد. مردم تصمیم گرفته اند خودشان وضعیت را تغییر دهند. آنها دیگر منتظر فرمان رهبران قومی نمی مانند و این خطرناک است. جنبش جهانی توقف نسل کشی هزاره ها را هیچیک از مراجع نام آشنا، طراحی، مدیریت و رهبری نکرد. این یک حرکت خودانگیخته برای توقف ستم و کشتار و بی عدالتی بود.

یکی دیگر از پیام های این جنبش اما مستقیما متوجه رهبران قومی بود؛ کسانی که از خون این مردم تغذیه کرده و سهم زنده و مرده شان را خورده اند؛ اما در مخمصه های مرگبار و حوالی فاجعه، آنان را تنها گذاشته اند. اکنون به وضوح، مردم یک گام پیشتر هستند؛ پیشتر از رهبران سنتی و نوکیسه های کاسبکار جدیدی که مردم را در فاجعه دوم اسد به مسلخ دهمزنگ بردند تا خود به آب و نان برسند و یا «مشاور ارشد» شوند؛ همان ها که می گفتند «مشاور» چیست که «ارشدش» باشد؟!

«استاد» اما ظاهرا متوجه پیچیدگی وضعیت شده و جدیت خطر را درک کرده است. او از لاک محافظه کاری خارج شد و صریح و پوست کنده، درباره وقایعی هشدار داد که می تواند «مصالح کلان ملی» را به خطر بیاندازد، ارکان حکومت را بلرزاند و آتش انتقام جویی قومی را روشن کند.

هشدارهای او ریشه در واقعیت های اجتناب ناپذیری دارد که دیر یا زود رخ خواهد نمود؛ اما در این میان، او به صحنه بازگشت تا پیش از آنکه فاجعه فراگیر شود و مردم با خشم و عصیان، رهبران جاه طلب و منفعت اندیش قومی، حکومت فاشیست و ریاکار و گروه های مزدور تکفیری را به یک چشم نگاه کنند، کاری انجام دهد تا دست کم خود را از مهلکه وارهاند و با گرفتن ژست انقلابی و حامی مردم، شرایط را به نفع خود، تغییر دهد؛ اگر دیر نشده باشد...

محمدرضا امینی - جمهور


کد مطلب: 139752

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/139752/

جمهور
  https://www.jomhornews.com