۰
آوازی از سر همدردی و همنوائی

ثقـافـت اسـلامی در حسرت مضمـون و محتـوا

سه شنبه ۳ جدی ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۱۹
با روی صحنه آمدن دولت اسلامی افغانستان در ۱۳۷۱ هـ.خ به منظور اسلامی سازی دانشگاه ها مضمون ثقافت اسلامی در کلیه مؤسسات تحصیلات عالی در نظر گرفته شد و از آن زمان تا امروز این مضمون، تدریس می گردد، اما بصورت پریشان، غیرمعیاری و در بسیاری موارد، دور از اصل موضوع.
ثقـافـت اسـلامی در حسرت مضمـون و محتـوا

ثقافت اسلامی تنها مضمونی است، که به موجب ارزش و اهمیت آن برای همه دانشجویان در نظر گرفته شده است، ولی تا جائی که کتاب های درسی دانشجویان نشان می دهد، مضمون "ثقافت اسلامی" از نداشتن موضوعی مناسب و جذاب عذاب می کشد.
در سال هائی که دوره ثانوی مکتب را در ۱۳۵۴-۱۳۵۸ سپری می کردم، مضامین تفسیر شریف و دینیات چندان جدی گرفته نمی شد، و در بیشتر موارد تدریس این مضامین به استادانی سپرده می شد که در کارشان چندان جدی و برجسته نبودند. بی اعتنائی و سهل گیری در مضامین دینی تا آن پیمانه بود که شاگردان از ناحیه ی آن مضامین خیال راحت داشتند، ناکامی در آن مضامین وجود نداشت. خدا نکند که وضع مضمون "ثقافت اسلامی" در دانشگاه ها به همان منوال بوده باشد!
با روی صحنه آمدن دولت اسلامی افغانستان در ۱۳۷۱ هـ.خ به منظور اسلامی سازی دانشگاه ها مضمون ثقافت اسلامی در کلیه مؤسسات تحصیلات عالی در نظر گرفته شد و از آن زمان تا امروز این مضمون، تدریس می گردد، اما بصورت پریشان، غیرمعیاری و در بسیاری موارد، دور از اصل موضوع.
وقتی عملکرد انقلابی های ایران و افغانستان را به مقایسه می گیریم، تدبیری که در افغانستان روی دست گرفته شد، به مراتب اعتدالی و میانه روانه بود، زیرا در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای یکسال دانشگاه ها مسدود گردید، نهادی کلیه مضامین درسی دانشگاه ها را تحت نظارت و ارزیابی قرارداد و استادانی را بنام ضد انقلاب از وظیفه سبکدوش کرد.
در حال حاضر مباحثی که در زیر عنوان "ثقافت اسلامی" در دانشگاه های افغانستان تدریس می گردد، بسیار متنوع و به زبانی دیگر دایره المعارفی است؛ به گونه ای که در آن موضوعاتی همچون "جهان بینی اسلامی"، "نظام سیاسی اسلام"، "قرآن و علوم امروزی"، " نظام اخلاقی اسلام"، "نظام اجتماعی اسلام"، "فلسفه عبادات و یا عبادت شناسی اسلامی" و نظایر آن دیده می شود. از یکسو هیچ یک از این مباحث به اصل موضوع که فرهنگ و ثقافت در اسلام است نمی پردازد، از سوی دیگر، نیازهای اساسی نسل امروز نادیده گرفته شده و در طرح این مسایل با دید سنتی و کلاسیک نگریسته شده است. به صورت نمونه در بحث "نظام سیاسی اسلام" سخن از امیر المومنین، خلیفه و امیر رفته و مواصفات آن بیان شده است؛ و از مسایل مهمی مانند انتخابات، رأی عامه، پارلمان، احزاب سیاسی و نهادهای مدنی در آن یادی به عمل نیامده است. با این صورت، مضمون "ثقافت اسلامی" به دانشجویان چه چیزی را می خواهد القا بدارد؟ و از همین جاست که بسیاری از دانشجویان اذعان می دارند، که ثقافت اسلامی، حرف تازه ی ندارد و به قناعت دانشجویان نمی پردازد، لذا نمی شود، از کنار این موضوع اساسی بیدردانه رد شد.
در مبحث "جهان بینی اسلامی" به مسایل عقیدتی مانند توحید، اسماءالله الحسنی، شرک و انواع آن اشاره رفته،
یکی از بحث های دلچسپی که در زیرمجموعه ثقافت اسلامی تدریس می گردد، "خصایص کلی اسلام" است. این بحث توسط دانشمند شهیر مسلمان یوسف قرضاوی نگاشته شده است. در بخش ثقافت اسلامی این اثر فشرده شده، بدون آن که نامی از قرضاوی برده شود، تدریس می گردد.
آن هم از منظر سلفی ها که در آن، استدلال عقلی سهمی را دارد. از جانبی هم مفاهیمی همچون ایدیولوژی، جهان بینی، مکتب، تضاد طبقاتی.... ساخته و پرداخته مارکسیست ها اند، که از طریق ادبیات مارکسیستی در حوزه ی ما پخش گردیده است، بنابراین جایگزین ساختن "جهان بینی اسلامی" بجای "علم کلام اسلامی" خود جای سئوال دارد.
در اوائل سده ی بیستم که بازار علم گرائی یا پوزیتویسیم در کشورهای اسلامی رونق گرفت، برخی از اندیشمندان مسلمان از جمله "طنطاوی" بر آن شدند، تا نشان دهند که قرآن مجید، کتاب مقدس مسلمان ها سده ها پیش پیشگوئی های علمی داشته است؛ لذا مسلمان ها از این رهگذر نه تنها چیزی کم ندارند، بل پیشگام این عرصه نیز می باشند. در ایران، جعفر سبحانی و ناصر مکارم شیرازی چند عنوان کتاب در این باب به رشته تحریر در آوردند و سهم خود را ادا کردند، این گونه مباحث در دهه های پسین در میان روشنفکران مسلمان به یک مد تبدیل گردیده و هر یکی مساله ای از این قماش را به رخ دیگران می کشد، و بدین ترتیب از یکسو اظهار فضل می کند و از سوی دیگر، می خواهد پیشتازی اسلام و مسلمین را به نمایش گذارد، اما افسوس و صد افسوس که این گونه برخورد با قرآن مجید نه تنها کمترین مشکلی از مسلمان ها را حل نکرد، بر عکس، فهم نادرستی را نسبت به قران نیز ترویج داده، تا مسلمانها همه گونه پرسش را به قرآن حواله بدارند و از آن پاسخ بجویند. تازه دیده می شود که در دانشگاههای افغانستان قرآن و علوم امروزی تدریس می گردد، آیا براستی با جدیت روی این مساله فکری شده است؟
در مبحث "نظام اخلاقی اسلام" مؤلفین گرانقدر، میان اخلاق و حقوق، تفاوت ننهاده اند، زیرا موضوعاتی همچون حق مسلمان به یکدیگر، حقوق و احترام شاگرد و معلم، حقوق اطفال و حقوق همسایه آمده است. افزون بر آن نویسندگان محترم، سرگردانی و دغدغه نسل حاضر را مورد عنایت قرار نداده اند، بنابر این چگونگی تفاهم و تعامل در عصر کنونی ناشکافته و ناگفته باقی مانده است. تیلفون، تلویزیون، رسانه های اجتماعی، دانشگاه، مؤسسات کاری، نهادهای مدنی هر یکی در این عرصه پرسش های تازه خلق کرده اند، که در کتاب های پیشینیان مجالی برای طرح آن نبود.
یکی از بحث های دلچسپی که در زیرمجموعه ثقافت اسلامی تدریس می گردد، "خصایص کلی اسلام" است. این بحث توسط دانشمند شهیر مسلمان یوسف قرضاوی نگاشته شده است. در بخش ثقافت اسلامی این اثر فشرده شده، بدون آن که نامی از قرضاوی برده شود، تدریس می گردد. وقتی حق یک نویسنده، آن هم در مضمون ثقافت اسلامی مراعات نمی گردد، در سایر موارد چه انتظاری غیر از آن می توان داشت؟
در مبحث "فلسفه عبادات" سعی بر آن شده، تا حقانیت عبادات اسلامی بر اساس مطابقت آن با نظریات و استنباطات علمی عصر حاضر سنجیده شود و بدین ترتیب به دانشجویان گفته می شود، که میان وحی الهی و دانش بشری سازگاری وجود دارد. نکته این است، که در موارد زیادی هنوز علم تجربی با دساتیر دینی هماهنگی نشان نمی دهد، در آن صورت تکلیف امور دینی چه می شود؟ پرسش دوم این که، علوم تجربی هر روز، نظر تازه ای می آفریند، به سخن کارل پوپر، نظریات قبلی را نقد می دارد، و حرف تازه ای مطرح می سازد، زمانی که اجتهاد علمی دگرگون می شود و آن رابطه عبادات اسلامی و استنباط علمی نیز برهم می خورد، در آن زمان چه توجیه می توان داشت؟ علاوه بر آن این مساله هنوز به قوت خود باقی است، که آیا می توان عبادات
با بررسی درس های ثقافت اسلامی، وضع دلخوش کننده به نظر نمی رسد و حتی می توان از آن رهگذر پر غصه بود، بنابراین باید ارزیابی کرد که چرا بصورت دقیق طی این سالها به موضوع "ثقافت اسلامی" پرداخته نشده است، در حالی که منابع فراوانی در این زمینه وجود دارد.
را با میزان عقلی تجربی ارزیابی کرد یا خیر؟ و آیا ارزیابی معجزات با قوانین علوم طبیعی امری درست و بجا است یا خیر؟
تا جائی که به یاد دارم، آنگاه که مضمون "ثقافت اسلامی" به دانشگاهها اضافه می گردید. استدلال این بود، که در سالهای پسین اسلام یک دین ضد علم و ترقی معرفی گردیده است، باید حقیقت مساله بیان گردد. خدمات علمی و فرهنگی مسلمان ها به جامعه بشری گفته شود، و دانشجویان باید با نقش دانشمندان مسلمان آشنا گردند، تا از این طریق هم نگاه ایشان نسبت به اسلام درست گردد، و هم حس اعتماد به نفس در درون آن ها تقویت شود. در همان زمان فکر بر این بود، که استادان ثقافت اسلامی به دانشجویان بفهمانند که وضعیت ناگوار کنونی مسلمان ها، امری تازه و عارضی است. هرگز چنین نبوده، که از ابتدا مسلمان ها با این روز و حال گرفتار بوده باشند، و نامسلمان ها همیشه با قدرت و عزت. افزون بر آن باید به دانشجویان فهمانده شود، که علم و دانش شرق و غرب نمی شناسد، گاهی بقول سیدجمال الدین پایتخت آن در شرق و زمانی در غرب می باشد. دانشجویان باید به شیوه های تفکر و پژوهش مسلمانان آگاهی یابند، شیوه برخورد آن ها با علم و دانشمندان روشن گردد. از مؤسسات و نهادهائی که به منظور عرضه خدمات اجتماعی، نحوه برخورد آن ها با دگراندیشان توضیح داده شود. دانشجویان دید روشنی نسبت به جایگاه ادبیات، هنر، موسیقی،... در اسلام پیدا کنند، تا راه برخورد با مظاهر تمدن با آن ها مشخص گردد.
با بررسی درس های ثقافت اسلامی، وضع دلخوش کننده به نظر نمی رسد و حتی می توان از آن رهگذر پر غصه بود، بنابراین باید ارزیابی کرد که چرا بصورت دقیق طی این سالها به موضوع "ثقافت اسلامی" پرداخته نشده است، در حالی که منابع فراوانی در این زمینه وجود دارد.
افسانه فردا، گوشه ای از پیام تو، رساله ای درباره اخلاق و مقاله ای در مورد هنر از آثار علامه سلجوقی به شکل قسمی به این بحث مرتبط اند. تاریخ دعوت و اصلاح و انحطاط مسلمان ها دو اثر برجسته علامه ابوالحسن ندوی در همین زمینه اند. علی اکبر ولایتی کتاب فخیمی زیر عنوان فرهنگ و تمدن اسلامی در ۶ جلد دارد و فشرده آن در یک جلد نیز تدوین یافته است. کتاب مفید دیگری در این باب بنام "فرهنگ اسلامی" اثر مسجد جامعی است. علم و تمدن اسلامی و نیازهای جوان مسلمان در عصر تجدد دو کتاب سودمند سید حسین نصر و "علم در اسلام" از احمد آرام کتاب ارزنده ای است. "وثائق السیاسیه" اثر محمد حمیدالله یکی از آثار گرانسنگ در زمینه است. "کارنامه اسلام" نوشته زرین کوب نوشته پربار دیگری در زمینه است. از آثار عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری به وفور می توان در این باب کار گرفت.
از میان آثار مستشرقین در زمینه، تاریخ تمدن اسلام و غرب، نوشته ی گوستاو لوبون فرانسوی و جرجی زیدان شهرت بسزائی دارند. بانوی پژوهشگری از جرمنی کتابی در این مورد زیر عنوان "فرهنگ اسلام در اروپا" دارد که می توان از آن بهره ی فراوانی برد. این همه مشتی از خروار است، که با استفاده از آن ها می شود، موضوعی دلپذیر و سودمند تهیه دید و "ثقافت اسلامی" را از این وضعیت بیرون آورد.
در حالی که سعی استادان "ثقافت اسلامی" را می شود ستود، اما به هیچوجه کافی ندانست و از باب همدردی و همنوائی، تلاش و مجاهدت بیشتر آن ها را انتظار برد، تا گامی بهتر در این راستای برداشته شود.
و من الله التوفیق
عبدالحفیظ منصور- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


امیرحسین
Iran, Islamic Republic of
همه مسلمانان از جمله شیعه و سنی باید وظیفه بدانند که هم نسبت به تهدید تفرقه و اختلاف از سوی وهابیت و سلفی ها و منافقین هوشیار باشند و هم متحد در راستای روشنگری نسبت به این وابستگان و منحرفین در جهان اسلام باشند که انشاءالله منزوی شوند .
haroon
من درباره منابع ثقافت اسلامی معلومات کار داشتم اما نیافتم
طیبه حمیدی
Afghanistan
منابع ان عبارت ان از قران ،حدیث،اجماع،قیاس میباشد
منیر احمد شیرزاذ
نظریه نداشتم فقط یک سوال که از من پرسیده شده نتوانستم که جواب انرا دریافت نمایم وان این است که وظیفه دست چپ چی است این را باید در مضمون ثقافت اسلامی باید خوانده میبودیم امه نه خواندیم آیا تنها وظیفه دست چپ تنها گرفتن استنجا و پاک نمودن بینی است یه که کدام وظیفه خاص هم دارد آگر به این سوال پاسخ دهید جهان سپاس از شما
Afghanistan
نخیر دست رچپ تنها این وظایف را دارا نیس بل همرا بادست راست در وضو وهمی کارها یک همکار خوب اس مثلأ در رو شستن در دست شستن تا ارنج وغیره کار ها.
پربازدیدترین