دانشگاه یا ندامتگاه؟

5 قوس 1396 ساعت 19:32

تعصب، فاشیزم و انحصارطلبی قومی، همچنان بر کار کانون های دانشگاهی دولتی، تاثیر می گذارد و مانع از شکل گیری یک فضای کاملا علمی عاری از جبهه بندی های نابخردانه و سخیف قومی و مذهبی و بروز فاجعه هایی مانند مرگ سوگناک زهرا خاوری می شود.




سرور دانش؛ معاون رئیس جمهوری از وزارت تحصیلات عالی و دانشگاه کابل خواسته که پرونده خودکشی زهرا خاوری؛ دانشجوی دانشگاه وترنری این دانشگاه را بررسی و نتایج آن را به اطلاع مردم برسانند.

دانش با تاکید بر اینکه "داستان خودکشی زهرا خاوری نباید امری عادی تلقی شود، گفته که وزارت تحصیلات عالی و دانشگاه جدا از جنبه‌های قضایی این پرونده، "علل و عوامل مربوط به مسایل داخلی محیط تحصیلی را نیز به طور همه‌جانبه و دقیق بررسی کند."
آقای دانش گفته که خودکشی او "رویدادی تلخ و نشان‌دهنده مشکلاتی است که اطراف مراکز تحصیلات عالی ما را احاطه کرده است."....  "آیا این قابل قبول است که یک دختر با اینهمه شرایط سخت و دشوار از دورترین و فقیرترین نقاط کشور با شور و شوق فراوان، خود را به دانشگاه برساند؛ ولی وقتی وارد دانشگاه شود، یا دست به خودکشی بزند و یا دانشگاه را برای خود جهنمی ببیند که آرزو کند هرچه زودتر از شر آن خلاص شود؟"

سرور دانش، درست می گوید. دانشگاه کابل، دیری است که از جایگاه شایسته خود به عنوان یک مرکز علمی و آکادمیک، به کنام وحوشی نزول کرده که به نام «استاد» عملا یک نظام ایدئولوژيک و شبه علمی قبیله سالارانه و سنت زده سراسر عصبیت و تُنُگ‌مایه‌گی و تنگ اندیشی را بر آن حاکم کرده است. نظامی که نه تنها علمی نیست؛ بلکه حتی اخلاقی و انسانی هم نیست. درست به همین دلیل است که این نظام شبه علمی استعدادکش و سفله پرور، بی تفاوت، مرگ فجیع دانشجویان نخبه و رنج کشیده خود را به نظاره می نشیند؛ اما همچنان به حیات ننگین و شرم آور خویش ادامه می دهد.

تحصیلات عالی در افغانستان با چالش ها،‌ دشواری ها و موانعی جدی برای پیشرفت و توسعه مواجه است که لازم است مسؤولان این عرصه، با تدبیر، برنامه ریزی و تلاش، راه های برون رفت از این وضعیت را ارائه و عملیاتی کنند.
یکی از اصلی ترین معضلات تحصیلات عالی در افغانستان، پایین بودن کیفیت آموزشی در دانشگاه ها و مؤسسات تحصیلات عالی است. هنوز دانشگاه های معتبر و درجه یک کشور، حتی در حد استندردهای منطقه ای نیز آماده ارائه خدمات علمی و آکادمیک به دانشجویان نیستند. نظام تحصیلات عالی در افغانستان، از یک نظام آموزشی یکدست که بر پایه تازه ترین متدهای علمی و آکادمیک و مبتنی بر نیازها و خواست های نسل امروز و فردای افغانستان، پایه ریزی و تدوین شده باشد، پیروی نمی کند. مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی که انتظار می رفت به ارتقای بهبود کیفی و تامین ظرفیت کمی نظام تحصیلات عالی افغانستان کمک کنند هم در سال های اخیر به میزان قابل توجهی، به سمت سوداندیشی و تجارت گرایی محض، متمایل شده و در این میان، قربانی بزرگ این رویداد، فقدان کیفیت علمی و عدم ارتقای ظرفیت آگاهی بخشی این نهادها در سطح معیارهای حد اقلی رایج در بخشی از کشورهای منطقه و پیرامون افغانستان بوده است.

دولت مرکزی هم بنا به هر دلیلی، به نظر می رسد نظارت دقیق و سختگیرانه ای بر این مؤسسات اعمال نمی کند و همین امر، از بار علمی و کیفیت آموزشی این نهادها کاسته و کارکرد آکادمیک آنها را زیر سؤال برده است. صدور جوازهای انبوه بدون وضع معیارهای سختگیرانه برای ایجاد مؤسسات تحصیلی نیز روی کیفیت این مؤسسات اثری منفی گذاشته و موجب شده است که افراد با سطح سواد و حتی تحصیلات پایین تر، در این مؤسسات به عنوان «استاد» جذب شوند و در نتیجه، همان وضعیتی که پیش از این، در مؤسسات تحصیلات عالی دولتی شاهد بودیم، به مؤسسات تحصیلی خصوصی هم تسری و تعمیم پیدا کند؛ ضمن آنکه در این نهادها،‌ غلبه نگاه تجاری و سوداندیشانه کارگزاران و گردانندگان آنها نیز تا حدود زیادی آنها را از هدف اصلی که توسعه دانش و آفرینش اندیشه و تربیت و تقدیم نسلی تحصیل یافته و باسواد به جامعه افغانستان است، بازداشته است.

در این میان، وضعیت در دانشگاه ها و مؤسسات تحصیلات عالی دولتی اما هرگز بهتر از مؤسسات خصوصی نیست. پیرگرایی و پدرسالاری که بر سیستم اداری افغانستان در همه سطوح، سایه افکنده، همچنان مانع از استخدام نخبگان جوان و دانش آموخته با افکار تازه و دانش جدید به مراکز تحصیلی دولتی می شود.

تعصب، فاشیزم و انحصارطلبی قومی، همچنان بر کار کانون های دانشگاهی دولتی، تاثیر می گذارد و مانع از شکل گیری یک فضای کاملا علمی عاری از جبهه بندی های نابخردانه و سخیف قومی و مذهبی و بروز فاجعه هایی مانند مرگ سوگناک زهرا خاوری می شود.

پیرگرایی پدرسالارانه در دانشگاه های دولتی همچنین موجب تحکیم ریشه و جایگاه نظام آموزشی کهنه و فرسوده بازمانده از دوران سلطه حکومت های کمونیستی در افغانستان و مانع از ورود دانش های جدید و مضامین و موضوعات مدرن و امروزی که پاسخگوی نیازها و پرسش های نسل امروز افغانستان باشد، گردیده و این خود، به کاهش کیفیت و توقف در ایستگاه متروک دیروز در این دانشگاه ها منجر شده است.

افزون بر اینها نبود ظرفیت کافی برای جذب داوطلبان شایسته کانکور، نبود زمینه های کار برای جذب نیروی جوان بازمانده از موفقیت در کانکور در بازار کار و همچنین نبود فرصت های شغلی متناسب با رشته تحصیلی برای فارغان دانشگاه ها از دیگر چالش هایی است که در این مسیر قرار دارد.

نخستین قربانی این آسیب ها و مشکلات بزرگ و فراگیر و دیرپا، عنصری به نام ایجاد علم و آفرینش اندیشه و باروری استعدادها و شکوفایی توانمندی های بالقوه نسلی است که تمام امید و آروی شان راه یافتن و رسیدن به دانشگاه است؛ اما وقتی با واقعیت های تلخ جاری در آن، رو به رو می شوند، دانشگاه عملا برای شان بدل به ندامتگاه می شود که در برخی موارد، منجر به وقوع رویدادهای غم انگیزی مانند خودکشی ناگزیر زهرا خاوری می شود.

اما از کنار مرگ زهرا خاوری نباید به آسانی گذشت و آن را رویدادی عادی و معمولی به حساب آورد. خون زهرا خاوری باید بتواند این نظام شبه علمی فاسد و بیمار را دگرگون کند و پایه گذار یک انقلاب اصیل علمی در افغانستان شود.

این کاری است که از عهده نسل دانشجویان جویای دانش و تشنه علم و بی قرار معرفت و بی تاب آگاهی برمی آید؛ مشروط به اینکه آنها بدون درنظرداشت تعلقات قومی و زبانی و مذهبی که اساسا ریشه در جهل و ناآگاهی و نابخردی دارد، یکدست و یکصدا در برابر اختاپوس جهل و فساد و قبیله سالاری و بیسوادی و جنسیت زدگی حاکم بر سیستم تحصیلات عالی افغانستان بایستند و کارگزاران آن را مجبور به تغییر بنیادهای اصلی این سازوکار کنند.
 
فاطمه موسوی- خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 99498

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/99498/

جمهور
  https://www.jomhornews.com