رحمن اوغلی:

آرای داکتر عبدالله با خون دل حاصل شد اما حالا در وضعی است که فقط میتوانیم افسوس بخوریم

11 میزان 1395 ساعت 12:16

داکترعبدالله میگفت رأی بدهید تا قدرت را به شما بازگردانیم/ غنی میگفت سال اول یک میلیون شغل ایجاد می کنم/ از یک قوم خاص کسی را که بیسواد است، سفیر می سازند اما قوم دیگر دکترا دارند، سرگردان دنبال کار هستند، مگر می شود انگیزه ایجاد کرد؟ مگر می شود وحدت ملی ایجاد کرد؟ هیچوقت! هرگز!



سردارمحمد رحمن اوغلی نماینده پیشین مجلس نمایندگان در ولایت فاریاب به دنیا آمده است.
آقای اوغلی در رشته فنی رادیو تلویزیون فوق لیسانس دارد و بعنوان مدیر بررسی پروژه های رادیو تلویزیون ملی افغانستان، استاد دانشگاه بلخ، مشاور ریاست مدارس افغان – ترک، رییس تجارت مرزی بلخ و... ایفای وظیفه کرده است
وی که در طول ده سال، از حامیان داکتر عبدالله عبدالله رییس اجرائیه بوده، در آغازین روزهای حکومت وحدت ملی، به عنوان نامزد وزارت اقتصاد از سوی داکتر عبدالله در مجلس نمایندگان معرفی شد.
اوغلی با آنکه در این دو سال، حامی و نزدیک داکتر عبدالله بود اما در روزهای اخر دو سالگی حکومت، به نمایندگی از ترکتباران، حمایت سیاسی اش را از آقای عبدالله پس گرفت.
خبرنگار جمهور این بار به سراغ رحمن اوغلی رفته تا چگونگی کارکردهای حکومت وحدت ملی و تداوم این حکومت را مورد بررسی قرار دهد.


تشکر آقای اوغلی که فرصتی را در اختیار خبرگزاری جمهور قرار دادید، حکومت وحدت ملی برخواسته از یک توافق سیاسی است، رهبران این حکومت، چه کار مهمی انجام داده اند؟
تشکر ازشما! آن گونه که گفتید حقیقتا، بر مبنی همان توافقنامه سیاسی است، عمر حکومت به تاریخ ۷ میزان به پایان رسید. چون که رهبران حکومت بر اساس توافقنامه سیاسی آمده بودند، هر دو طرف مکلف به انجام وظایف و مکلف به تعهداتی بودند که در توافقنامه سیاسی آمده است. از آن جمله برگزاری لویه جرگه قانون اساسی و تبدیل ریاست اجرائیه به صدارت اجرایی بود؛ برای برگزاری لویه جرگه قانون اساسی ضرورت وجود داشت که انتخابات پارلمانی و ولسوالی ها صورت گیرد که متاسفانه نه تنها انتخابات نشد بلکه به صورت کلی، قانون اساسی به حالت تعلیق در آمد. می دانیم که در فصل چهارم قانون اساسی که چگونگی گزینش و کار شورای ملی را از قبل مشخص می کند، متاسفانه این فصل به صورت کلی به حالت تعلیق درآورده شد. بدین معنی است که حکومت در پی ناکارایی خویش، قانون اساسی را به صورت کلی به حالت منتفی قرار داده است.
تمامی مواد قانون اساسی بخاطر ناکارگی رهبران حکومت، در حالت سردرگمی قرار گرفت و حالا قانون اساسی به عنوان سندی که بتواند دولتداری و امور زندگی یک مردم را به شکل قانونی تنظیم کند، اصلا کار نمی کند، وجود ندارد. بنابراین، بسیار به صراحت می گویم حالا حکومتی که هیچگونه کاری در راستای عملی شدن توافقنامه سیاسی انجام نداده، چگونه می تواند به کار خویش ادامه بدهد و چگونه بزرگان حکومت می توانند این مسئله را توجیه کنند؟ مگر این که به زور و به خواست کشورهای خارجی ادامه بدهند و ملت بیچاره مثل همیشه صدای خود را بلند نکنند و هر ظلمی که می شوند، خاموشانه تحمل کنند.

حالا که حکومت وحدت ملی در این دو سال ناکارا بوده، پس دو سالی که گذشت، یعنی خواسته های شما بعنوان یک فعال سیاسی ترک تبار آیا محقَق نشده اند؟
ما از طرفداران عبدالله بودیم و در ظرف ده سال اخیر از ایشان حمایت کردیم، تمام غم ما این بود که عبدالله به عنوان شخصیتی که در کشور بزرگ شده است، به جنگهای جهادی پرداخته است، میتواند حداقل خواسته ها و انتظارات مردم را برآورده کند اما ایشان پس از آمدن به قصر سپیدار، نه تنها به مردم پشت پا زد بلکه نتوانست وظیفه خانگی و مکلفیتی که توافقنامه سیاسی را امضا کرده بود، هرگز نتوانست به حسن نیت انجام بدهد. در قدم اول، در کشوری که تامین امنیت و ثبات سیاسی مهم است، شما به عنوان شهروند، قضاوت کنید آیا امنیت از دو سال قبل خوب تر شده است؟ مثلا دو سال قبل، در شاهراه ها ناامنی ها نبود، اما امروز هیچ شهروندی بدون خطر و بدون دلهره نمی توانند سفر کند، امنیت فقط در مراکز ولسوالی ها وجود دارد که در آنجا تعدادی عساکر و قوماندان است؛ مگر حاکمیت در قریه ها وجود دارد؟ به هیچوجه! در شهرها می بینید همیشه مورد تهدید جدی طالبان است، هلمند، قندوز، بغلان و سایر ولایات شمالی نمونه بارز آن است. امنیت تامین نشده، بلکه با گذشت هر روز خرابتر شده است، وضعیت بدتر شده است، ارتش، پولیس و امنیت ملی با انگیزه ای که برای وطن بجنگند، برای ملت جنگ کنند، حالا در برابر پانزده طالب شورشی، دوصد نفر سرباز نیروهای افغان در حالت محاصره قرار میگیرند. آیا در مسائل جنگی، شنیده اید که دو صد نفر، محاصره پانزده نفر شده باشند؟ نخیر! حالا انگیزه نیست و به سربازان اعاشه نمیرسد، بنابراین امنیت به همین وضعیت قرار دارد.
حتی در کابل، هر بار که انتحار یا انفجار می شود، ده ها شهروند به خاک و خون کشانده می شوند، حالا اعتصابات و اعتراضات به صورت درست صورت نمی گیرد. خوب به یادم هست، پنج سال قبل ما وقتی در یک مظاهره اشتراک کردیم، با اشتراک کنندگان از میدانشهر تا کابل پیاده آمده ایم، آیا شما می توانید حالا این کار را بکنید؟ بنابراین وضعیت، با گذشت هر روز به همین شکل از کنترول بیرون می شود.
از نقطه نظر اقتصادی، در دو سال گذشته، درآمد سرانه افغانستان چیست؟ مثلا یک شهروند در یک سال چقدر عاید دارد؟ آیا این دولت گفته می تواند، تولیدات ناخالص ملی چند میلیارد دالر است؟ آیا گفته می تواند که رشد اقتصادی چند درصد بوده است؟ آیا گفته می تواند چقدر اشتغالزایی کرده است؟ مردم به یاد دارند که رییس جمهور غنی گفته بود که در سال اول، یک میلیون شغل برای مردم ایجاد میکند، حالا میدانیم، خصوصاً جوانان تحصیلکرده آنها دنبال کار سرگردان هستند، از وزارتخانه ای به وزارتخانه دیگر سرگردانند، آیا اشتغالزایی همین است؟
بازرگانان همه سرمایه های شان را برده اند و به بازارهای جهانی منتقل کرده اند. پس می تواند این دولت در دو سال گذشته، در عرصه اقتصادی، حداقل مردم را قانع کرده باشد؟ خب اگر قانع می کرد، اگر یک میلیون شغل ایجاد میکرد، چی ضرورت بود که جوانان این کشور را ترک کنند!
این دولت در طول دو سال اخیر ناکام بوده و در عرصه قانونگذاری هم دستاوردی نداشته است. امروز هم با وجودی که در دولت شریک هستیم اما حضور نداریم، به خاطر اینکه این دولت ناکام است و به عنوان ترکتباران حمایت خود را از عبدالله پس گرفتیم، چون نتوانست توقعات ملت و مردم ما را برآورده کند. ما کار و امنیت میخواستیم که شاهراه ها امنیت باشد، مردم ما با یک شور و شوق در کلیه نقاط برای خدمتگذاری آماده شوند اما حالا مردم به فکر زنده ماندن هستند، پس آن چیزی که ما از آقای اشرف غنی و عبدالله انتظار داشتیم تحقق نیافته است.

باتوجه به این ناکامی های حکومت، و با توجه به اینکه شما از حامیان داکترعبدالله بودید؛ در این صورت الان جایگاه ریاست اجرائیه در کجای حکومت وحدت ملی می بینید؟
مردم شاهد هستند و قضاوت کنند بخصوص حامیان داکتر عبدالله که از ده سال بدین سو حمایت کردند، در موارد و در زمانهای متعدد، حتی انسان های بزرگ قربانی شدند که چرا از عبدالله حمایت کردند، داکتر عبدالله اگر در مسئله تطبیق توافقنامه سیاسی و خدمتگذاری به مردم موفقیت می داشت این نارضایتی های مردمی، هیچگاهی دیده نمی شد. حالا در هرجایی که بروید، آن همه محبت های مردم که متوجه داکتر عبدالله بود، فعلاً حتی با نفرت های زیادی مورد استقبال قرار می گیرد. به خاطر اینکه مردم، همان اطمینان و باوری که به او داشتند، نتوانست به حسن نیت برای مردم باز بگرداند، رییس اجرائیه به مردم میگفت که به ما رأی بدهید تا قدرت را به شما بازگردانیم، آیا داکتر عبدالله قدرت را به مردم بازگرداند؟ جوانان در شاهراه های بزرگ اعدام می شوند، با چاقو گردن بریده می شوند، مگر اعتماد همین بود؟ آیا اعتماد همین بود که روزهای متواتر در صفوف نیروی ملی مورد محاصره طالبان قرار می گیرند و برای شان درست رسیدگی نمی شود و پوسته را تسلیم طالبان می کنند و یاهم همین بود که داکتر عبدالله بیان کند که نمی توانم از اشرف غنی، وقت ملاقات بگیرم؟ کسی که قوت مردم را داشته باشد، کسی که در جهاد و مقاومت بزرگ شده باشد، باید یک چنین تمنا و تقلایی داشته باشد؟
بنابراین، همه چیز واضح است، مردم همان نیرویی است که برای کسی می تواند رأی بدهد و می تواند رأی و اعتماد خود را پس بگیرند، ممکن است اشخاصی با زور و درخواست خارجی ها در این کشور حاکم باشند، اما به این معنی نیست که در قلب مردم ما جای داشته باشند و مورد اعتماد مردم قرار بگیرند.

با این حال، تا سه سال آینده، تداوم و حضور ریاست اجرائیه در کنار ارگ، آیا به خیر مردم تمام خواهد شد؟
خب من فکر میکنم که بعد از این ممکن است، داکتر عبدالله با تقلا به آقای غنی بتواند در سپیدار حضور داشته باشد اما نه در قلب مردم جای دارد و نه در حکومت از اختیارات و صلاحیت های لازم برخوردار خواهد بود، ایشان نمیتواند انتظارات مردم و حامیان خود را برآورده کند. داکتر عبدالله خوبتر بود که از این وضعیت به نفع مردم استفاده میکرد، همان جایگاه اپوزیسیون که در توافقنامه سیاسی درج است که می تواند رییس اپوزیسیون عمل کند، جایگاه خود و یا نزدیکانش در تیم اصلاحات، بزودترین فرصت برآورده می کرد و مردم را در وضعیتی قرار می داد که اعتمادشان به گروه بزرگ شان حفظ می شد. متاسفانه تا جایی که من می دانم این کار را هم نمی تواند، مگر کسانی دیگری انجام دهند. در غیر آن، وضعیت آینده بدتر از این می تواند باشد.

شما در آخرین روزهای دو سالگی حکومت، با داکتر عبدالله مقاطعه سیاسی کردید، پیش از قطع رابطه سیاسی، رییس اجرائیه را چگونه قضاوت کرده بودید؟
ما پی هم ملاقات داشتیم، تشویق کردیم که عزت و اصالتی را که خدا و مردم برایش داده بود، مورد توجه قرار می داد و برایش گفته بودیم، آرای مردم آرای فداکارانه است که در ظرف ده سال اخیر به آدرس عبدالله رقم خورده است. این آرای کسی نبود که به یکباره آمده باشد و از جانب کشورهای خارجی مورد حمایت قرار گرفته باشد و یاهم از جانب رسانه های خارجی مورد تشویق قرار گرفته باشد، آرای داکتر عبدالله، آرایی بود که به خون دل حاصل شده بود؛ اما داکترعبدالله متاسفانه قصر سپیدار و سایه سپیدار بی حاصل را نسبت به آرای مردم مردم ترجیح داد، ظرف دو سال هیچ کاری برای مردم انجام نداد تا این که مردم به ستوه آمده، محبوبیت و اعتماد داکتر عبدالله را زیر سئوال برد و ما هم زیر فشار قرار گرفتیم و بعد از این با داکتر عبدالله مقاطعه سیاسی کردیم، اعتماد سیاسی به داکتر عبدالله نداریم، ایشان می توانست در بسیاری از مسائل که در این اواخر پیش آمده بود، میانجی می شد و وحدت ملی اقوام را بیشتر تنظیم میکرد اما عبدالله متاسفانه در مسئله میانجیگری اقدام نکرد بلکه طرف قضیه قرار گرفت و ما راهی به جز مقاطعه سیاسی نداشتیم. این را مردم بدانند که درآینده های سیاسی این کشور، این مسئله اهمیت خواهد داشت، کسانی که امروز به بهانه اینکه در یک قصری و زیرسایه درختی، اگر مردم را فراموش کرده باشند، فراموش نکنند! آینده سیاسی هم وجود دارد، حمایت مردم می تواند دوام کند یا قطع شود؛ اما نخبگان سیاسی اگر امروز رأی مردم را نادیده بگیرند فردا روی مراجعه و حضور در بین مردم را نخواهند داشت.

با توجه به گفته های شما؛ انحصار قومی در حکومت وحدت ملی چقدر می تواند زیانبار باشد، پیامد نگرش ها و سیاستهای قومی چه می تواند باشد؟
ببینید همین حالا مسئله افتراق قومی نسبت به هر چیز دیگر، خطرناکتر است. ما به همزیستی اقوام باور داریم، اما اینکه قصر سپیدار به منفعت یک قوم کار میکند و ارگ ریاست جمهوری به منفعت قومی دیگر، این به مصلحت و مشورت ملی نیست. گرچند، قصر سپیدار کاری را برای هیچ قومی نکرده است، قومی که در طول ده سال تمام، از عبدالله حمایت کرده است، حالا از آدرس داکتر عبدالله راضی نیست.
به همین شکل ترکتباران، بعد از هزاره ها، بزرگترین آرا را به داکتر عبدالله داد، بگوید که برای ترکتباران چه کاری کرده است؟ اگر برای ترکتباران کاری نکرده است، برای تاجیک ها، پشتون ها و اقوام دیگر، کاری نکرده است، وقتی کسی کاری نمی کند، او لایق و اعتماد ما هم بوده نمی تواند. متاسفانه داکتر عبدالله که گمان می شد، یکی از پخته های این کشور است، در چنین وضعیتی قرار گرفته است که فقط می توانیم افسوس بخوریم.

خب حالا، ریشه اصلی این مشکل در کجای این حکومت نهفته است؟ آیا حلقه هایی هستند که در تلاش نفاق افگنی میان اقوام اند و یا رهبران حکومت خود به دنبال مسائل شخصی هستند؟
خب، من ده سال با عبدالله به عنوان دوست صمیمی باقی مانده بودم، حداقل میدانم که داکتر عبدالله در سطح و سویه مردم قرار دارد اما یک ویژگی که مربوط خودش است، مشوره های لازم را از مردم میگیرد اما عمل نمیکند. سیاستمداری که مشوره های مردم را عمل نکند، سرنوشتش، سرنوشت داکتر عبدالله است. طبیعی است رییس جمهور غنی با وجودی که تحصیلکرده این ملک است اما بیشتر عمرش را در این ملک نبوده است. بنابراین، ایشان فکر میکنند در یک کشور اروپایی قرار دارد و می تواند همه چیز را خودشان انجام دهند، رئیس جمهور نباید همه کاره باشد؛ اما آقای غنی شبانه به حوزه های امنیتی میرود و یا به محلات و ارگانهای دیگر میرود، این به معنی آن است که کار را خودش انجام می دهد و همه عناصر شامل در ساختار دولتی را از تخته شطرنج بیرون می کند، چون اعتمادی نیست. بنابراین، مسئله دولتمداری را در یک وضعیتی قرار می دهد که مملکت را به بحران ببرد. در مدیریت و دولتداری باید اعتماد داشته باشید، کسانی را عزل و نصب بکنید که در ساختار دولتی مهم باشند، نقش بزرگی ایفا کنند، به کسانی اعتماد کنید که نتیجه کار آن را مورد بررسی قرار دهید، این که نمیشود به عنوان رئیس جمهور بروید، از حوزه های امنیتی دیدار کنید، به عنوان ریس جمهور منتظر باشید که چی زمانی جوانان زخمی شود و شما در شفاخانه ها آنها را ملاقات کنید، قبل از زخمی و شهید شدن جوانان، وظیفه تان را انجام بدهید و انگیزه ایجاد کنید. انگیزه با اختلافات ملی ایجاد نمیشود.
از یک قوم خاص کسی را که بیسواد است، سفیر می سازید اما قوم دیگر دکترا دارند، سرگردان دنبال کار هستند، مگر می شود انگیزه ایجاد کرد؟ مگر می شود وحدت ملی ایجاد کرد؟ هیچوقت! هرگز! مگر دیگران مرده اند، دیگران بُته خس و خاشاک این کشور هستند؟ در این کشور تمامی امکانات دولتی زیر پای گروه ها و اعضای فامیل رهبران دولتی قرار دارند، شما در این کشور، این شهروند بیچاره که تحصیل می کند، هر زمان انتحار و انفجار تهدید می کنند، گناهش این است که از شما حمایت کرده است؟ بنابراین، در این کشور کسان دیگری لاف از حاکمیت می زنند، کسانی هستند که از امکانات ملی سوء استفاده کرده اند. اینجا افغانستان است، هرکسی که دروغ می گوید، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و مردم در موردش قضاوت می کنند.

آقای اوغلی، به عنوان آخرین پرسش، سرانجام آینده این حکومت چی خواهد شد؟
هر حاکمیت، هر رهبری، سزاوار همان ملت است. وقتی مردم خاموش باشند، وقتی مردم اقدام نکنند، در برابر ظلم و بی عدالتی فریاد نکنند، وضعیت شان تغییر نخواهد کرد. مگر افغانستان، دعای پیر رفته است که باید روزگارش بدتر از روز قبل باشد؟ آمدن نیروهای خارجی و امکانات بین المللی، می توانست برای اعمار و اقتصاد کشور یک فرصت باشد، مگر چه کار توانستیم؟ در عرصه دموکراسی چی کاری شد؟ فکر کنید طالبان یک شهر را گرفته است، شما از آن جا می توانید از آزادی و مطبوعات حرف بزنید؟ یا از مسئله حقوق بشر و حقوق زن صحبت کنید؟ وقتی هیچ چیزی پایه ای ندارد، حتی دولتداری در طول تاریخ پایدار نبوده است، آیا میتواند تا قیامت چنین چیزی باشد؟ باید این مردم سیاه و سفید را درک کنند و در گزینش رهبری، پلو و چپن را ترجیح ندهند، حالا کسانی شاید به آدرس ما بگویند، چرا حمایت کردی که پس گرفتی، ما می گوییم، وقتی حمایت کردیم، با یک آرزو و امید حمایت کردیم اما وقتی دیدیم، کاری انجام نمی دهند در برابرشان برخاسته ایم و مقاطعه سیاسی کردیم و حمایت سیاسی را پس گرفته ایم!
گفتگو از وحید فرزان – خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 85490

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/interview/85490/

جمهور
  https://www.jomhornews.com