احمدولی مسعود:

مردم افغانستان حاضر نیستند دیکتاتوری را بپذیرند/ پشت سر حکمتیار منابع استخباراتی است

22 سنبله 1396 ساعت 20:21

حکمتیار نه در جنگ و نه در صلح، تأثیر خود را ندارد، حرف هایی که میزند، در واقع جنگ افروزی می کند، در نفاق تاثیر منفی دارد، اقوام را در تقابل هم قرار می دهد، به هویت مردم نیز تاثیر منفی دارد اما آهسته آهسته تاثیرات منفی حکمتیار هم محدود شده است، زیرا مردم با ظرفیت حکمتیار آشنایی پیدا کرده اند.


احمدولی مسعود رییس بنیاد شهید احمدشاه مسعود است. آقای مسعود به عنوان منتقد نظام سیاسی، پس از ایجاد حکومت وحدت ملی، چگونگی حکومتداری و زمامداری رهبران سیاسی را مورد نقد قرار داده و برای بهبود اوضاع جاری و کنترول بحران سیاسی، طرح اصلاحی " آجندای ملی" را ارائه کرده است.
آقای مسعود در حالی از طرح وفاق ملی سخن میزند که نظام متمرکز سیاسی به خیر مردم افغانستان تمام نشده است و بر بنیاد توافق نامه سیاسی، نظام افغانستان تغییر کند. در پهلوی مسایل داخلی افغانستان، آقای مسعود در برابر راهبرد ایالات متحده امریکا نیز مخالفت نشان داده و این راهبرد را به سود مردم افغانستان نمیداند.


آقای مسعود تشکر از شما که فرصت تان را در اختیار خبرگزاری جمهور قرار دادید؛ بفرمایید که فصل جدیدی از روابط کابل – واشنگتن به دنبال راهبرد آمریکا در منطقه، افغانستان به کدام سو سوق داده خواهد شد؟
آنچه که مردم افغانستان انتظار داشته اند که راهبرد آمریکا یک برنامه جامع، پیام دار باشد به آن ترتیب نبوده است. فکر میکنم در مدت هشت ماهی که مردم منتظر بودند، برنامه قابل انتظار اعلام نشد. با توجه به این راهبرد، وضعیت به شکل روند سابق آن ادامه خواهد داشت.
در راهبرد آمریکا نکات برجسته آن این بود که اشاراتی بر حقانیت مبارزه مردم افغانستان و نیز بر محکوم بودن پاکستان داشت که گروه های تروریستی را حمایت می کند، امری که بیست سال قبل از سوی مجاهدین ادعا شده بود که دقیقا قبلا بر آن صحه گذاشتیم.
برنامه جدید، چارچوب شده نیست که کانکریت، کلان و کاملاً مؤثر باشد. به طور مثال، زمانی که بوش خواست در افغانستان برنامه داشته باشد واضح و روشن گفت که در برابر تروریزم می ایستد و تا آخر می جنگد. به شکل صریح اعلام کرد کسانی که با آمریکا باشند، دوست هست و اگر برعلیه آمریکا باشد، دشمن است. پیام آن واضح بود اما پیام تازه آمریکایی ها بیشتر نشان میدهد که آن ها مشغول خود هستند، ترامپ مشکلات خود و مشکلات کلانتر از افغانستان را دارد، افغانستان زیاد مورد علاقه اش نیست.

حرف جالب این است که آنچه حکومت فعلی، خود را تیکه دار سیاست های آمریکا می گرفت و فکر میکرد که می تواند با حمایت امریکا به پیش برود، فکر میکنم که وقت آن هم گذشته ست. آمریکایی واضح گفتند که به مردم افغانستان ارتباط دارد چه کسی در قدرت باشد یا نباشد. این بیشتر به مردم افغانستان ارتباط دارد. پس حکومت موجود نمی تواند ادعا کند و مردم را تهدید کند که آن ها حمایت امریکا را دارد و مردم هم حتما بپذیرند! نخیر آن حمایت ها تمام شده است.

یک بار دیگر می گویم، تا زمانی که خود مردم افغانستان باهم توافق، تفاهم و اتحاد نکنند، ممکن نیست که بتواند یک کشور خارجی حمایت و کمک کند، ممکن نیست که متکی به دیگر کشورها باشیم. به این شکل ترقی و پیشرفت در افغانستان شکل نمی گیرد. قطعا باید تمام تلاش خود را در داخل افغانستان کنیم و باهم یکی شویم. این جنگ، جنگ سابق نیست که روسیه یک طرف و امریکا طرف دیگر واقع شود، مسئله، مسئله منافع ملی است، هم تعریف منافع تغییر کرده و هم حمایت ها تغییر کرده است. در این شرایط هر کشوری می خواهد که مشکلات خود را حل کند، آن ها نمی توانند در چارچوب بازی های کلان، ادامه دهند.
 
آیا آمریکایی ها پس از شانزده سال قادر به مدیریت جنگ افغانستان خواهند شد، وقتی که راهبرد جنگی شان را با قاطعیت اعلام می کنند، در کنار آن، آیا آمریکا قصد حضور دائمی در افغانستان دارند؟
هفده سال کامل است که حضور جامعه جهانی در افغانستان می گذرد، می بینیم که جنگ خاتمه نیافته است. حضور جامعه جهانی گسترده و حمایت هایش هم کلان بود اما وضعیت بهبود نیافت، چون دولت افغانستان از حضور جامعه جهانی استفاده بهینه نکرد. رهبران سیاسی به خاطر منافع شخصی و گروه های خود کار کردند اما به خاطر افغانستان نکردند. به همین منظور در واقع این راهبرد نمی تواند موفق شود، به این خاطر ترامپ می گوید که افغانستان به مردم آن واگذار شود که چی میخواهند بکنند، این مردم حکومت را خود ایجاد کنند که البته این پیام خوب و بهتر است.
 
من همیشه گفته ام مشکل کلان افغانستان همین بوده که رهبران همیشه امریکا را از خود دانسته و از مردم خود دوری کرده اند و به این باور بودند که می توانند با تکیه به امریکا، به حکومت کردن شان دوام داده و به کشور حکومت کنند، در حالی که درست نبوده است. من حتی به هیئت های امریکایی این حرف را گفته ام، بگذارید رهبران سیاسی فعالیت های شان را به خود افغانستان متمرکز بسازند، نه این که به آن طرف دست نگر باشند.

حالا فکر میکنم بخشی از این راهبرد امکان دارد مفید ثابت شود، به خاطر اینکه مردم تصمیم خود را بگیرند، هیچ کسی با اتکا به کشور بیرونی حکومت نکند، این راهبرد به شرطی موفق می شود که دولت ملی و رهبری ملی در افغانستان ایجاد کنیم. از تمام مردم در چارچوب قدرت نمایندگی شود. نمایندگی به این معنی نیست که نمایندگی از اقوام کنند، مثل تاجیک باشند یا هزاره یا پشتون، بلکه خواست و آرزوی مردم در نظر گرفته شود و خواست مردم برآورده شود، عدالت اجتماعی تحقق یابد؛ البته عدالت اجتماعی با اقوام در نظر گرفته نمی شود، اگر میخواهید صلح در افغانستان بیاید، واقعا از موقف دولت ملی و با قدرت، این کار صورت میگیرد.
 
شکل گیری دولت ملی در افغانستان چگونه ممکن است؟
ببینید، تقریبا سه انتخابات داشته ایم، در هر سه انتخابات به رأی مردم اتکا نکردند بلکه با اتکا به بیرونی ها، خودشان را بر مردم تحمیل کردند؛ این به معنی دولت ملی نیست. فکر میکنم باید ساختارهای قدرت قسمی تنظیم شود که تعادل شکل بگیرد. اقوام افغانستان واقعیت های کشور است کسی انکار نمی کند، خوب است یا بد هست، باید اقوام در چارچوب قدرت در یک ساختار متعادل نمایندگی شوند. این به معنی تقسیم قدرت بین چهار نفر یا چهار قوم نیست به معنی خواست و آرزوهای مردم است که دولت منعکس دهنده آرزوهای مردم باشد، پس در دولت ملی تغییر ساختار، زعامت ملی و آوردن استراتیژی ملی ضروری است، چرا که افغانستان یا در چارچوب داخلی خود به یک تعادل برسد یا در چارچوب و تفاهم بین المللی به تعادل برسد.

مشکل این است که نه امروز در داخل کشور نظام متعادل داریم و نه این که کشورهای منطقه و فرامنطقه ای به تعادل رسیده اند که افغانستان را کمک کنند تا به آرامش برگردد.
 
شما بحث دولت را ملی را مطرح می کنید، در حالی که بحث تغییر نظام مطرح بود اما حالا این مسئله هم منتفی شده است، رهبران سیاسی حکومت وحدت ملی تغییر نظام افغانستان را کاملا رد کرده اند، در این مورد دیدگاه شما چی است؟
ببینید، ابتدا چیزی که رهبران حکومت می گویند نظام تغییر نمی کند، نظام ریاستی که در مدت شانزده سال بوده، از انتخابات اول تا انتخابات آخری، تقریبا دامن بحران یا دامن تقلب گسترده شده است که دیگر این نظام قطعا نمی تواند جوابگوی مردم افغانستان باشد. حالت کنونی را می بینید.

کلانترین مشکل، ساختار نظام و دولت افغانستان است، نه این که این دولت با این ساختار و این حالت انحصار بتواند مشکلات کشور را حل کند، اصلا خود حکومت معضل کلان است، فکر میکنم رهبران بفهمند که تغییر ساختار نظام افغانستان"خط قرآن" نیست، در قانون اساسی مشخص است و ساختار تغییر نظام را پذیرفته است، راهها و مجراهای قانونی وجود دارد، وقتی که 90 درصد مردم افغانستان از رهبران حکومت ناراض باشند، خیلی بد است که این نظام را  خوب تعریف نموده و خواستار تغییر نشویم؛ شما نمی توانید که عقل کل باشید و نه هم از کسی سند آورده اید و نه هم تیکه دار افغانستان هستید. با تقلب و وابستگی بر حکومت آمده اید و میخواهید که خود را سر مردم تحمیل کنید. حالا هم می گویید که ادامه می دهید! بد است! واقعا خجالت آور است!

یک مقدار عقلانی و منطقی فکر کنیم.، پانزده سال این نظام نتیجه نداد، انحصار قدرت و تمرکزگرایی حتی به دیکتاتوری رسیده است. اشرف غنی و رهبری حکومت یکجا با سایر عناصر نظام، در حال نهادینه کردن دیکتاتوری است. همین که داخل ارگ شوید، همه موارد را متوجه می شوید، وزارتها را صلاحیت نمی دهد، کسی در تصمیم گیری های حکومت مشارکت ندارد، طرفهای مقابل نمی دانند که حکومت چی می کند، همه اش مقدمه دیکتاتوری است.

مردم افغانستان قطعا حاضر نیستند که دیکتاتوری را بپذیرند، این حکومت خجالت آور و شرم آور است و هنوز هم تاکید دارند که این نظام ادامه یابد!
 
وقتی که مبنای حکومت وحدت ملی برخاسته از توافق سیاسی است نه آرای مردم افغانستان و انتخاباتی که برگزار شد، آیا مردم مجبورند نظامی را تا دو سال آینده بپذیرند که پاسخگوی این ملت نیست؟
نخیر مردم افغانستان مجبور نیستند که این حکومت را تحمل کنند. صبر و تحمل مردم به آخر رسیده است. مقام های حکومتی می گویند نظام را تغییر نمی هند، در حالی که در توافقنامه سیاسی، به تغییر نظام تاکید شده است.

سند مشروعیت حکومت توافقنامه است، حتی این سند را هم تطبیق نمی کنند و به شکل نامشروع به حکومتداری ادامه می دهند، حالا حرف همین است که در دو سال حکومت، باید توافقنامه عملی می شد و هرکسی صلاحیت های شان را می دانستند اما این کار را نکردند.

آقای اشرف غنی از زبان سرور دانش حرف های خود را در مورد تغییر نظام می زند، این درست نیست جفا به حق ملت است، شما خو (حکومت) نامشروع هستید! شما فعلا نه مشروعیت سند، نه مشروعیت مردم و نه هم مشروعیت قانونی دارید، پس چی دارید؟ سرانجام یک مسئله بود که بیرونی ها، آمریکا هم به افغانستان علاقه ندارد، پس بر اساس چی حکومت می کنید؟ با کدام سند و مجوز، با کدام مشروعیت و با کدام برنامه ای که مردم افغانستان به شما امیدی داشته باشند، حکومت می کنید؟ اقتصاد شکست خورد، دو میلیون معتاد دارید، هزاران جوان فرار کردند، امنیت هر روز وخیم شده و فرزندان این سرزمین را قربانی می کند، رهبری حکومت حداقل احساس اخلاقی داشته باشند که چی می کنند؟ این حرف های شان را قبول ندارم.
 
در اوج بحران سیاسی افغانستان، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز افزوده شده است که به نحوی جانبداری قومی می کند، در حالی که بحث قومیت در نظام افغانستان جایگاهی ندارد، شما موقف گلبدین حکمتیار را در نظام افغانستان چگونه بررسی می کنید؟
ببینید ابتدا که گلبدین حکمتیار آمد، هدف این بود که شاید ممد واقع شود؛ حکومت افغانستان با غوغای کلان به مردم و جهان، آوردن او را یک دستآورد بزرگ دانست، یعنی  او را به جهان فروخت. به مردم هم امیدواری داد.

اما ما از ابتدا می دانستیم که منظور صلح نیست؛ حکمتیار پروژه صلح نیست. حالا در واقع یک نمایشنامه است که حکومت در عرصه صلح دستآورد داشته باشد. چند ماه گذشت و به وضاحت دانستیم که حکمتیار به خاطر صلح نیامده است، آن ها اهداف خود را دارند و در پشت حکمتیار هم حلقاتی هستند که از زبان حکمتیار، حرفهایی را بر خلاف منافع ملی و همگرایی مردم افغانستان می زنند.

هیچ روزی نیست که حکمتیار یک حرف را بزند و ضرر آن به مردم نرسد، روحیه و همگرایی مردم را تضعیف نکند. حرف خیر را از حکمتیار نشنیدیم اما هر روز به شکل ساری، این مشکل و این مرض را پخش می کند.
حکمتیار نه در جنگ و نه در صلح، تأثیر خود را ندارد، حرف هایی که میزند، در واقع جنگ افروزی می کند، در نفاق تاثیر منفی دارد، اقوام را در تقابل هم قرار می دهد، به هویت مردم نیز تاثیر منفی دارد اما آهسته آهسته تاثیرات منفی حکمتیار هم محدود شده است، زیرا مردم با ظرفیت حکمتیار آشنایی پیدا کرده اند.

در قسمت قهرمان ملی؛ این حرف معلوم است ضرور نیست که بگویم، فکر میکنم قهرمان ملی در جهاد ثابت کرده است، خون خود را در این سرزمین ریخت و مبارزه کرد. در عین حال، حکمتیار بعد از سال ها غیابت و پنهان شدن،  بعد از سال ها جنگ در برابر مردم به شیوه انتحاری، اکنون آمده که تسلیم شما شدم. اما بعد از تسلیم شدن، این حرفها را میزند. سر این مسئله درگیر نشویم، مطمئن نیستم که این موقف خود مجمع حزب اسلامی باشد، حرف های حکمتیار، هیچ همخوانی با برادران پشتون ندارد، حرفهای او شخصی است. حکمتیار در انزوای سیاسی قرار گرفته که از روی حسادت و عقده شخصی موضع میگیرد. اما این که پشت سر حکمتیار منابع استخباراتی است و تلاش دارند نفاق قومی بیندازند، این مسئله به همه مردم معلوم است.
 
گفتگو از وحید فرزان – خبرگزاری جمهور
 


کد مطلب: 97842

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/interview/97842/

جمهور
  https://www.jomhornews.com