۰

امریکا در مسیر شوروی شدن است ؟!

سه شنبه ۱۷ سرطان ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۵
Wang Zhao/AFP/Getty Images
Wang Zhao/AFP/Getty Images
هارولد جیمز استاد تاریخ و روابط خارجی دانشگاه پرینستون در «پراجکت سیندیکت» نوشت: ایالات متحده نیز مانند اتحاد جماهیر شوروی در سالهای پایانی رهبری خود، از ناکامی های فاجعه آمیز رهبری و تنش های طولانی اقتصادی و سرکوب شده که سرانجام به اوج رسیده است، رنج می برد. اکنون دلخوشی تمامی کشورها این است که امکان دارد سرانجام هژمونی دالر امریکا به پایان برسد.
در ادامه این مطلب آمده است: اتحاد جماهیر شوروی در سال های پایانی رهبری اش، سوژه ی مناسبی برای فکاهی های سیاسی بود، همانطور که الان در مورد ایالات متحده نیز کمدی هایی ساخته می شود و این موضوع در فضای فرهنگی امریکا برجسته شده است. در واقع تشابهاتی میان شرایط اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دوران رهبری اش با شرایط فعلی امریکا مشاهده می کنیم. این مثال را در نظر بگیرید: براساس یک داستان محبوب، جوانی که در میدان سرخ فریاد می زد که برژنف، رهبر پیر شوروی یک احمق است، در نهایت به حدود 25 سال و 6 ماه زندان محکوم شد. شش ماه به دلیل توهین به رئیس اتحاد جماهیر شوروی و 25 سال به خاطر آشکار کردن اسرار دولتی.
واکنش خشمگین دولت ترامپ به کتاب جدید جان بولتون مشاور پیشین امنیت ملی ترامپ نیز یادآور همین برخورد اتحاد جماهیر شوروی است. این کتاب خطرناک تلقی می شود نه به این خاطر که به دونالد ترامپ توهین می کند، بلکه به این دلیل که نشان می دهد رئیس جمهور آمریکا هیچ صلاحیتی ندارد و به طرز حیرت انگیزی ناآگاه است. بنابراین،  اگر قبلاً واضح نبود، اکنون تمام دنیا می دانند که ایالات متحده فاقد هرگونه جهت گیری استراتیژیک یا رهبری اجرایی منسجم است.
در حقیقت، بسیاری از جنبه های وحشتناک سیاست های کنونی آمریکا، سالهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی را به یاد می آورند که با تشدید درگیری های اجتماعی و سیاسی در شرف وقوع هستند. در مورد اتحاد جماهیر شوروی، رقابتهای قومی که به مدت طولانی سرکوب شده بودند و آرمانهای ملی رقیب، به سرعت دوباره در فضای عمومی ظاهر شدند و کل کشور را به سمت خشونت، جدایی و تجزیه سوق دادند. در ایالات متحده نیز پاسخ ترامپ به اعتراضات سراسری علیه نژادپرستی، وحشیگری پولیس و نابرابری به معنای برانگیختن شکاف نژادی تاریخی این کشور است.
تشابه دیگر آمریکا و شوروی سابق، در زمینه ی اقتصاد است. اتحاد جماهیر شوروی یک سیستم بزرگ و پیچیده در زمینه برنامه ریزی و تخصیص منابع  داشت که افراد با تحصیلات عالی جامعه را به سمت خود جلب می کرد، فقط برای اینکه آنها را به سمت کارهای غیرمولد و غالباً مخرب بکشاند. ایالات متحده نیز وال استریت را دارد. مطمئناً، بخش گسترده خدمات مالی آمریکا دقیقاً معادل کمیسیون برنامه ریزی اتحاد جماهیر شوروی نیست، بلکه اغلب به جای ایجاد ارزش، آن را استخراج می کند. بنابراین، خدمات مالی آمریکا ناگزیر بخشی از هر بحثی در مورد تخصیص منابع به شمار می رود.
تا لحظه فروپاشی سیستم اتحاد جماهیر شوروی، کمتر کسی فکر می کرد که واقعاً این سرنگونی اتفاق بیفتد. بنابراین، در ارزیابی وضعیت سیستم آمریکایی، مهم است به یاد داشته باشید که اقتصاددانان در پیش بینی خیلی هم خوب عمل نمی کنند. کل قاعده پیش بینی ما، مبتنی بر ارزیابی از شرایط فعلی و با این فرض که اصول و بنیان اساسی آنچه تحلیل می شود، تغییر نخواهد کرد، است. با دانستن این نکته که این یک فرض غیر واقعی و پوچ است، باید بگوییم که اقتصاددانان غالباً با استفاده از زبان اصیل خود و به شیوه ی متکلمان قرون وسطایی به صورت تقلیدی عمل می کنند و پیش بینی هایشان جنبه ی واقعی ندارد.
در اواخر دهه 1960، رابرت آ. موندل اقتصاددان سه پیش بینی را مطرح كرد: اتحاد جماهیر شوروی از هم خواهد پاشید. اروپا یک واحد پول را اتخاذ می کند. دالر  می تواند وضعیت خود را به عنوان ارز غالب بین المللی حفظ کند. با توجه به اینکه نظام استندارد طلا مدت کمی پس از پیش بینی موندل فرو ریخت و باعث افت ارزش دالر شد، به نظر می رسید که پیش بینی های وی نادرست هستند. اما سپس معلوم شد که موندل در هر سه مورد درست پیش بینی کرده است.
شرایطی که باعث هژمونی دیرینه دالر شده، اکنون در حال تغییر است. همه گیری کووید-19 شکل دیجیتلی تری از جهانی سازی را ایجاد کرده است. در حالی که جابجایی مردم و کالاها از طریق مرزها با مشکل مواجه شده است، اما  اطلاعات مانند گذشته جریان دارد و این طلیعه ی یک اقتصاد به صورت فزاینده سبک وزن است. علاوه بر این، طی سه سال و نیم گذشته، اقدامات دولت ترامپ، واکنش های شدید دیگر کشورها را علیه استفاده ابزاری از دالر به عنوان یک اسلحه توسط واشنگتن به دنبال داشته است. تحریم های مالی و ثانویه وقتی که علیه بازیگران بد و منزوی مانند کوریای شمالی به اجرا در آمد، بسیار مؤثر بودند. اما اعمال گسترده تر آنها علیه ایران، روسیه و شرکت های چینایی نتیجه ای برعکس داشت. به طوریکه، نه تنها روسیه و چین بلکه کشورهای اروپایی نیز به سرعت به این سمت حرکت کرده اند که سازوکارهای جایگزین را برای پرداخت و تسویه حساب های بین المللی به جای دالر توسعه دهند.
سیستم های پرداخت دیجیتلی غیر دولتی نیز در حال پیشرفت سریع هستند، به ویژه در بخش هایی که دولت ضعیف، بی اعتماد یا فاقد اعتبار است. «انقلاب پرداخت ها» به احتمال زیاد در کشورهای فقیر افریقا یا برخی جمهوری های شوروی سابق به سریعترین شکل ممکن اتفاق خواهد افتاد. فناوری های دیجیتل جدید به این جوامع ابزاری برای انتقال از فقر و توسعه نیافتگی نهادی به پیچیدگی نهادی و احتمالا نوآوری و شکوفایی ارائه می دهند.
مرکزیت دیرینه دالر نشان دهنده تقاضای جهانی برای دارایی های امنِ عمیق و سیال است. اما با ظهور دارایی های جایگزین ایمن، این شرط برای ماندگاری دالر از بین رفته است، به ویژه اگر این روند از طرف ارائه دهندگان غیر دولتی حمایت شود. نکته جالب دیگر اینکه، سلطنت طولانی مدت دالر بر سیستم مالی بین المللی بستگی به پایداری اقتصادی، اعتبار مالی و آزادی فرهنگی امریکا داشت. اکنون که اختلالات سیستم ایالات متحده عیان شده است، کشورهای جهان ممکن است شروع به زیر سوال بردن صلاحیت اساسی و کارآیی دولت امریکا کنند و در نتیجه برای مرکزیت دالر مشکل ایجاد شود.
به طور مثال، بحران کووید-19 یکی از شاخص های بررسی صلاحیت دولت آمریکا است. شواهد نشان می دهد که این کشور عملکرد ضعیفی در حوزه ی مهار این ویروس داشته و میزان مرگ و میر در این کشور بسیار بالاست. این حقایق مشخص می کنند که آمریکا صلاحیت رسیدگی به امور داخلی خود را ندارد، بنابراین، بدیهی است که صلاحیتش برای مدیریت امور جهانی زیر سوال برود. به طور کلی، به نظر می رسد که امریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ تبدیل به کشوری شده که مایه ی شرم بین المللی است.
تحت این شرایط، دالر نمی تواند نفوذ بین المللی به مانند سابق داشته باشد، و ممکن است سرنوشت روبل شوروی را داشته باشد، حتی اگر تغییری ناگاهنی در رهبری و استراتیژی امریکا رخ دهد. با این همه، میخائیل گورباچف به سرعت جای برژنف را نگرفت، اما وقتی روی کار آمد و از طرح «پرسترویکا» رونمایی کرد، دیگر دیر شده بود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین