۱

نقش امریکا و روسیه در بازی صلح و جنگ افغانستان

جمعه ۱۵ سرطان ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۳۸
مطالبه صلح از روسیه، مطالبه معقولی است؛ درست همانگونه که مطالبه پایان جنگ از امریکا، خواسته خردمندانه ای به شمار می رود.
نقش امریکا و روسیه در بازی صلح و جنگ افغانستان
اعضای حرکت مردمی صلح‌خواهی، پس از چاشت روز جمعه به بست‌نشینی شان در برابر سفارت امریکا در کابل پایان دادند و به سوی سفارت روسیه رفتند.
 
قرار است آنها با تحصن در برابر سفارت روسیه از این کشور بخواهند که به روند صلح و تأمین امنیت در افغانستان، کمک کند.
 
پیش از این، حرکت مردمی صلح خواهی با تحصن در برابر دفتر سازمان ملل متحد و سفارت امریکا در کابل، با فرستادن نامه‌ای از آنان خواسته اند که برای ختم جنگ در افغانستان، تلاش کنند.
 
بسم الله وطن‌دوست؛ سخنگوی این حرکت می‌گوید که مردم درد و رنج حضور اتحاد جماهیر شوروی پیشین را در افغانستان فراموش نکرده‌اند و اکنون روسیه نیز به گونه‌ای در بحران کنونی این کشور درگیر است: «مردم روسیه از سفارت و مسؤولان خود بپرسند که چرا در جنگ افغانستان مداخله می‌کنند. چرا شماری از گروه های جنگی را تجهیزات می‌دهید، چرا همراه شماری از گروه ها مشاوران شما دیده شده است.»
 
مطالبه صلح از روسیه یا دست کم درخواست بر عهده گرفتن بخشی از این روند از سوی مسکو، مطالبه معقولی است؛ درست همانگونه که مطالبه پایان جنگ و حمایت واقعی و صادقانه از صلحی عادلانه و مربوط به مردم افغانستان از امریکا، خواسته خردمندانه ای به شمار می رود.
 
روسیه از زمانی که امریکا رهبری یک جنگ جدید علیه افغانستان را بر عهده گرفت، در تلاش برای پیدا کردن نیروهای نیابتی خود برای تضمین و تأمین اهداف و منافع هژمونیک خود بوده است؛ همان اهداف و منافعی که پس از شکست فاجعه بار شوروی در افغانستان همچنان در رویاهای سران و سیاست گذاران کرملین باقی ماند و آنها تاکنون فرصت کافی برای بازسازی نیروهای خود برای پرداختن به آن را پیدا نکرده اند.
 
تقابل امریکا و طالبان در افغانستان و ظهور طیف های چندگانه از درون تشکیلات طالبان به ویژه پس از مرگ ملا عمر و نیز به جریان افتادن کانال های مختلف و بعضا متضاد در زمینه صلح افغانستان، این فرصت استثنایی و ارزشمند را در اختیار روسیه نیز قرار داد تا تهدید طالبان را تبدیل به فرصت کند و از آن به عنوان یک کارت بازی نیرومند برای احیای حضور خود در معادلات جنگ و صلح افغانستان، سود ببرد.
 
ظهور و حضور داعش در افغانستان، اولویت های راهبردی روسیه در این زمینه را چندین برابر تشدید کرد و به این ترتیب، از آنجایی که طالبان در واقع تنها نیروی واقعی برای مهار توسعه طلبی خطرناک داعش در افغانستان محسوب می شود، سرمایه گذاری نظامی، استخباراتی و سیاسی روی طالبان به رویکرد جدی مسکو در افغانستان تبدیل شد.
 
این رویکرد البته متفاوت از اهداف دیروز روسیه برای نفوذ بر طالبان به هدف مهار توسعه طلبی هژمونیک واشنگتن در افغانستان نبود و نیست؛ زیرا از دید مسکو، داعش نیز نیروی نیابتی امریکا برای سیطره دیرسال آن کشور بر افغانستان می باشد. بنابراین، تقابل روسیه با داعش از مجرای طالبان هم در چارچوب سیاست پیشین کرملین مبنی بر نفوذ بر بخشی از طالبان برای استفاده از این نیرو به منظور مهار امریکا در افغانستان و منطقه، قابل تحلیل است.
 
در چنین شرایطی، مطالبه گری صلح از سفارت های امریکا و روسیه در کابل، رویکردی بی مبنا و فاقد پشتوانه منطقی نیست؛ اما هرگز نباید انتظار داشت که این مطالبه گری بتواند بر اهداف و سیاست های هژمونیک قدرت های بزرگ در افغانستان و رقابت های دیرینه و غالبا خصومت آمیز آنها با همدیگر، غلبه کند و آنها ـ آنگونه که جریان ها و فعالان صلح طلب می خواهند- برای مردم افغانستان، بر منافع خود چشم بپوشند و به آن دسته از تروریست هایی که تحت نفوذ، حمایت و هدایت شان قرار دارند، فرمان دهند تا دست از جنگ بردارند و به خواسته صلح، گردن بگذارند.
 
دست کم در شرایط پیچیده کنونی، این خواسته بیش از حد معمول، خوشبینانه به نظر می رسد؛ مگر آنکه ابرقدرت های شرق و غرب، یکبار برای همیشه به این جمع بندی برسند که در سایه صلح می توانند به اهداف خود در افغانستان دست پیدا کنند و دیگر نیازی به حمایت از تروریزم، دامن  زدن به جنگ و بی ثباتی و رخنه و نفوذ در این گروه ها و استفاده ابزاری از آنها برای رسیدن به چشم اندازهای مورد نظر خویش در آینده افغانستان ندارند.
 
محمدرضا امینی - جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین