۰

انتخابات آینده؛ چالش آرمان و عمل

علی موسوی
جمعه ۱۲ اسد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۷
در عمل، از یک فرمانده جنگی یا بزرگ قومی، انتظار بیشتری در رسیدگی به مشکلات و دادخواست های روزانه مردم وجود دارد تا یک تحصیلکرده صاحب مدرک دانشگاه‌دیده.
انتخابات آینده؛ چالش آرمان و عمل
بازار تبلیغات انتخاباتی نامزدهای انتخابات پارلمانی به ویژه در کابل، روز به روز گرم تر می شود.
 
بسیاری از نخبگان جوان، فعالان دانشگاهی و نسل «مدرک‌داران» تحصیلکرده، همچنان رقبای سنتی خود یعنی چهره های قومی منسوب به جریان های جهادی را در برابر خود می یابند.
 
به بیان دیگر، نخبه گرایی مدرک سالار در یک طرف این رقابت قرار دارد و سنت گرایان قومی منسوب به جریان های جهادی در سمت دیگر آن.
 
تجربه دو دوره انتخابات پارلمانی اما نشان داده است که جهادی ها، متنفذان قومی و فرماندهان محلی، بازی را به نفع خود به پایان برده اند.
 
«داکترها» و «پروفیسورها»ی معدودی که از رهگذر انتخابات یا انتصابات به شورای ملی راه یافتند، در طول کار نمایندگی، ظهور و بروز مؤثری نشان ندادند. در برابر، صدای جهادی ها، زورمندان، رهبران قومی و چهره های شاخص و متنفذ سنتی، بلندتر از نخبگان تحصیلکرده بود.
 
همین امر هم موجب شد که نمایندگان آموزش دیده و تحصیلکرده، انگ ترسو، محافظه کار و مصلحت اندیش بودن بخورند و تهور و شجاعت شان که از لوازم امر نمایندگی است، به طور جدی مورد پرسش قرار بگیرد.
 
آنها همچنین در تحقق وعده ها و برنامه های بلندپروازانه و رویاپردازانه خود پس از راه یافتن به شورای ملی، ناکام ماندند و نتوانستند به انتظارات بلندی که در میان طیفی از جوانان و نسل نوگرای افغانستان، ایجاد کرده بودند، پاسخی قناعت بخش و صادقانه بدهند.
 
اشتغال به امور شخصی، دانشگاهی و تجاری و آلوده شدن به اپیدمی همه‌گیر فساد پارلمانی و معاملات کلان و کثیف پشت پرده هم آخرین بقایای اعتماد و تکیه بر این طیف را نابود کرد و آنها را در نزد مردم، مطرود و منفور ساخت.
 
از سوی دیگر، نخبگان مدرک گرای دانشگاهی هنوز در برقراری ارتباطی نزدیک و ملموس با لایه های مختلف جامعه افغانستان مشکل دارند.
 
آنها همچنین به مشکلات و نیازهای بدیهی مردم، نگاهی انتزاعی، خشک و شبه علمی بدون رهیافت های معقول عملی دارند و همین امر موجب شده است که جامعه به این نسل نوظهور، اقبال چندانی نشان ندهد.
 
در عمل نیز از یک فرمانده جنگی یا بزرگ قومی، انتظار بیشتری در رسیدگی به مشکلات و دادخواست های روزانه مردم وجود دارد تا یک تحصیلکرده صاحب مدرک دانشگاه‌دیده.
 
مشکل دیگر این است که اغلب نخبگان تحصیلکرده، ده ها سال را در خارج از افغانستان در فضاهای بسته تحصیلات دانشگاهی و تحقیقات «علمی» و دور از رویدادها و تحولات داخل کشور سپری کرده اند. آنها هنوز درک درستی از واقعیت های جاری در جامعه افغانستان و فرمول های کاربردی در معادلات قدرت ندارند. به همین دلیل است که یک «دکترای جامعه شناسی» حتی به اندازه یک فرمانده محلی بیسواد و مکتب نرفته هم توان درک و تشخیص و تحلیل افکار، احساسات، رفتارها و نیازهای جامعه و مردم را ندارد.
 
عملکرد ضعیف، شرم آور و غیر قابل دفاع مجالس شورای ملی در دوره های گذشته و حال حاضر نیز وضعیت را به زیان نسل نخبه گرای نامزدهای انتخابات پارلمانی پیش رو، تغییر داده است.
 
هنوز بخش عظیمی از جمعیت رأی دهنده، تصور می کند که قانون‌مندی، نخبه گرایی، تخصص و درک و دانش سیاسی و حقوقی، مواردی نیست که به کار پارلمان در کشوری مانند افغانستان بیاید؛ زیرا در کشوری که حتی قانون اساسی آن، به آسانی آب خوردن، از سوی عالی ترین مراجع سیاسی و اجرایی و قضایی و امنیتی، نقض می شود، قانونمندی و نخبه گرایی از چند جوان خوش‌باور و بیگانه با واقعیت های سیاسی و اجتماعی جاری در افغانستان، انتظاری لغو و عبث و بیهوده است.
 
نکته ناامیدکننده تر اینکه طیف تحصیلکردگان جوان جویای نمایندگی پارلمان، جز تکیه و تأکید بر شعارهای انتزاعی و غیر عملی مانند قانون‌مندی، عدالت، برابری، تعهد و تخصص و... هیچ برگ برنده دیگری در اختیار ندارند تا بر رقبای سنتی خود در این آوردگاه غلبه کنند و ترکیب پارلمان آینده را به نفع خود و نسل خویش تغییر دهند.
 
مردم می دانند که این شعارهای آرمانگرایانه و فاقد زمینه های عملی و ملموس، برای آنها آب و نان نمی شود. به همین دلیل، بعید به نظر می رسد که با این شعارها و رویکردها بتوان پیروزی چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای برای این نسل نوظهور، در انتخابات آینده، متصور شد.
 
موضوع مهم‌تر این است که حتی در زد و بندهای مربوط به معادلات قدرت، چانه زنی های سیاسی مبتنی بر فرمول های قومی، توزیع فرصت ها و امکانات دولتی و... نیز تاکنون برد با فرماندهان سنتی، زورمندان محلی و رهبران قومی بوده است تا نخبگان و تحصیلکرد‌گان مکتب‌دیده و دانشگاه‌رفته.
 
به عنوان نمونه، شکست جنبش های «تبسم» و «روشنایی» در جامعه شیعه و هزاره افغانستان که برای نخستین بار از سوی طیفی از آرمانگرایان جوان و نوظهور و نخبه گرا هدایت و رهبری می شدند، علیرغم واکنش منفی وسیعی که به غیبت رهبران قومی و زمامداران سنتی از سوی مردم نشان داده شد، در ادامه راه، بر ناامیدی و بدبینی جامعه نسبت به توانایی، اراده، صداقت، شجاعت و ظرفیت حضور مقتدرانه این طیف در معادلات قدرت و قومیت در افغانستان، دامن زد و این می تواند روی موفقیت این طیف در انتخابات پیش روی پارلمانی اثر منفی بگذارد.
 
با توجه به این مسایل، از هم اکنون، نشانه های غلبه گفتمان قومیت و معیشت بر قانون‌مندی و نخبه‌گرایی در انتخابات آینده پارلمانی، مشهود است؛ مگر آنکه از این پس، روند اوضاع به گونه ای رقم بخورد که شرایط به نفع جریان آرمانگرایان جوان تغییر کند.
 

  
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین