قوماندان شمشیر؛ قوماندان بی‌شمشیر

6 قوس 1397 ساعت 17:23

ناامیدکننده و تلخ است؛ اما باید باور کنیم که سرور دانش و دولت اشرف غنی، قوماندان شمشیر را برای همیشه، خلع سلاح کردند، شمشیرش را گرفتند و او را به بند کشیدند.


با یک حرکت، قهرمان شد. نامش «شمشیر» بود؛ اما بی شمشیر و سپاه، قلب ها را اشغال کرد و بی بارو و بارگاه و قصر و قدرت، بر سرزمین دل ها سلطنت می کرد.
 
دستگیری اش اشتباه بزرگی بود که دولت و نیروهای مسلح اش را زمینگیر کرد. خون ها بر گلوله ها برتری یافتند، خیابان ها از خون جوانان مبارز و انقلابی، رنگین شد و مصاف نابرابر حنجرها و خنجرها سرانجام به پیروزی شعارهای حق خواهانه مردمی سرکوب شده و محروم، منتهی گشت.
 
علیپور آزاد شد! این ترجیع‌بند تکراری همه کسانی بود که به حضور انقلابی چند صد جوان از جان گذشته، امید بسته بودند. خبر آزادی او یکبار دیگر شلیک های شادیانه مردم خوشحال را برانگیخت و غرب کابل که همزمان، سوگوار چند جوان شهید در نبرد سرها و گلوله ها بود، یکباره به عرصه جشن و سرور و شادی بدل شد.
 
پس از آزادی علیپور اما «تعهدنامه» او به سرور دانش و دولت اشرف غنی، منتشر شد؛ تعهدنامه ای تحقیرآمیز که آب سردی بر گرمای شادی و نشاط مردم ریخت و آنها را ناامید کرد.
 
قوماندان شمشیر، از این به بعد، ممکن است، برای خیل هوادارانش، همچنان «قوماندان» باشد؛ اما یک قوماندان بدون شمشیر یا شمشیری همیشه در نیام!
 
ناامیدکننده و تلخ است؛ اما باید باور کنیم که سرور دانش و دولت اشرف غنی، قوماندان شمشیر را برای همیشه، خلع سلاح کردند، شمشیرش را گرفتند و او را به بند کشیدند.
 
«تمام سلاح، مهمات و تجهیزات نظامی که نزدم موجود است، حاضرم که در چوکات دولت، راجستر نمایم و یا به دولت رسما تحویل دهم.»
 
این دومین بند از تعهدنامه ای است که قوماندان شمشیر پس از آزادی از قید امنیت ملی آن را خواند و امضا کرد؛ بندی که می گوید که قوماندان شمشیر دیگر استوانه مقاومت مردم و سدی بازدارنده و محکم برای دفاع از آنان در برابر تروریست های طالبان و داعش و... نیست. قوماندان شمشیر، اشتهار و محبوبیتی هم اگر داشت به دلیل همان پایمردی عریان و تهورآمیزش علیه تروریزم و طالبان بود که از این پس، دیگر نمی توان از او چنین انتظاری داشت.
 
«هرگاه مقامات دولتی و امنیتی لازم ببینند حاضرم در کابل باقی بمانم و جهت تحقیقات مزید و روشن شدن اتهامات خویش، روزمره به مراجع ذیربط دولتی، حاضر گردم.»
 
«حاضر هستم با ضمانت بزرگان و موسفیدان، تا تکمیل شدن تمام تحقیقات در کابل در یک مکان امن، بود و باش اختیار و روزمره به ارگان های امنیتی جهت پاسخگویی مراجعه نمایم.»
 
مواد چهارم و ششم تعهدنامه آزادی علیپور، رسما به معنای بازداشت همیشگی او در کابل یا نوعی حصر خانگی با دسترسی دایم نهادهای استخباراتی و قضایی به اوست.
 
این یعنی علیپور از یک فرمانده شجاع که گام های استوارش، به کوهستان های سخت‌گذر مناطق مرکزی سکون و آرامش و امنیت و غرور و افتخار می بخشید و بیگانه را از ورود به حریم امنیت آن مناطق، بیم می داد، اکنون به یک اسیر هماره دربند بدل شده که مدام باید تحت نظر باشد، مورد بازجویی قرار بگیرد و در صورت لزوم، به دلیل گناهی که هرگز مرتکب نشده، محاکمه و مجازات شود.
 
این بندها برای فرماندهی که به پا خاسته بود تا مردم اش را از شر طالبان و تروریزم، رها سازد و برای آنها امنیت همراه با غرور و افتخار به ارمغان آورد، عمیقا تحقیرآمیز، به شدت موهن و آشکارا زننده و زشت است.
 
آقای علیپور در ادامه این تعهدنامه حتی از داشتن حقوق سیاسی و مدنی خود به مثابه یک شهروند عادی هم محروم می شود؛ زیرا در آخرین فقره این تعهدنامه می پذیرد که «الی زمانی که ادعاها و الزامات وارده برطرف می گردد، در اجتماعات و گردهمایی ها اشتراک نکرده تا باعت بروز احساسات و تحرکات غیر ضروری مردم نگردد.»
 
این فقره، از علیپور یک «مجرم» ضد امنیت ملی خطرناک می سازد که همانند شهروندان عادی نیست و نمی تواند از حقوقی که قانون اساسی برای شهروندان، تعریف و تجویز کرده، بهره مند باشد.
 
بنابراین، سرور دانش، حتی اگر علیپور را با نیرنگ و فریب، از هزاره‌جات به کابل نکشانده باشد، در آزادی تحقیرآمیز و سراسر محدودیت او که عملا به حصر همیشگی اش منتهی شد، درست همان کاری را انجام داد که دستگاه های امنیتی با دستگیری او، مد نظر داشتند.
 
عبدالمتین فرهمند - جمهور


کد مطلب: 110747

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/note/110747/

جمهور
  https://www.jomhornews.com