خیانت به آرمان فلسطین؛ شیوخ عرب چه می‌‌خواهند؟

24 اسد 1399 ساعت 20:37

بخشی از انگیزه های رژيم تل آویو از «عادی‌سازی» روابط با رژيم های عرب، اقتصادی و تجاری است؛ اما در این میان، مهار و محاصره استراتژيک تهران از طریق تشکیل یک جبهه عبری- عربی مورد حمایت امریکا در خاور میانه، یک هدف راهبردی دیگر است که شراکت اعراب و اسراییل را برای دوطرف، موجه می سازد.


روز پنجشنبه، امارت و رژيم اسرائیل اعلام کردند با میانجی‌گری امریکا به توافق رسیده‌اند تا روابط دیپلماتیک برقرار کنند. امریکا و رژيم اسرائیل این توافق را "تاریخی" خوانده اند.
 
رجب طیب اردوغان؛ رئیس جمهوری ترکیه اما گفت که در حال بررسی بستن سفارت کشورش در ابوظبی و قطع روابط دیپلماتیک با امارات است.
 
آقای اردوغان گفت: "به وزیر خارجه دستوری دادم و گفتم ما می‌توانیم روابط دیپلماتیک‌مان با ابوظبی را به حال تعلیق دربیاوریم یا سفیرمان را فرابخوانیم."
 
وزارت خارجه ایران نیز تصمیم امارات برای برقراری رابطه رسمی با اسرائیل را "ننگین" و "خطرناک" و این توافق را "حماقت راهبردی" خوانده و به شدت محکوم کرده است.
 
اما عبدالفتاح سیسی؛ رئیس جمهوری مصر از تلاش "معماران" این توافق برای ایجاد "ثبات و رفاه" منطقه قدردانی و اظهار امیدواری کرد "توقف انضمام سرزمین‌های فلسطینی به خاک اسرائیل به صلح در خاورمیانه کمک کند."
 
در این میان وزارت خارجه ترکیه به نکته بسیار مهمی اشاره کرد و گفت که امارات قصد دارد مسأله اصلی خاورمیانه یعنی موضوع فلسطین را به مقابله با ایران تغییر دهد. بسیاری از صاحب نظران هم برداشتی کمابیش مشابه دارند.
 
برای شیوخ عرب، ایران خطری جدی محسوب می شود. این امر تنها محدود به پس از دوران پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رویکردهای ایدئولوژيک تهران در قبال مسایل منطقه و جهان اسلام هم نمی شود؛ بلکه ریشه های قدرتمند تاریخی دارد. به عنوان نمونه، قبل از انقلاب ایران، دشمنی اعراب و اسراییل، تل آویو را به تهران نزدیک کرده بود و پس از انقلاب این معادله تغییر کرد و دشمنی ایران و اسراییل، اعراب را به رژیم تل آویو نزدیک کرده است.
 
پیمان امارات، پس از مصر و اردن، سومین پیمان صلحی است که میان اعراب و اسراییل امضا می شود. شیوخ مسلط بر کشورهای عربی که عمدتا دست نشانده امریکا هستند با این اقدامات در صدد اند تا به کمک اسراییل، قدرت ایران را مهار کنند و حتی اگر ممکن باشد نظام مسلط بر تهران را تغییر دهند.
 
از سوی دیگر، رژيم اسراییل هم افزون بر آنکه هدف مشابهی در قبال ایران دارد، می خواهد به سود سرشاری دست یابد که پیش از انقلاب ایران، از طریق روابط تجاری گسترده در حوزه هایی مثل نفت، ساخت و ساز و جاده سازی با رژیم شاهنشاهی مسلط بر ایران به دست می آورد. پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب، این بازار سودآور و پول‌ساز از دست اسراییل خارج شد و تیرگی سنتی روابط رژيم تل آویو با اعراب هم امکان حضور آزاد و گسترده تاجران اسراییلی در بازار خاور میانه را فراهم نمی کرد. برای اسراییل دستیابی به بازار پرسود سرمایه گذاری و منابع نفتی ارزان اعراب، اهمیت فراوانی دارد. در حال حاضر هم سرمایه‌گذاران اسراییلی با پاسپورت کشورهای دیگر، بخشی مهم از بازار امارات را اشغال کرده اند و شرکت های اسراییلی در این کشور فعال اند.
 
بنابراین، بخشی از انگیزه های رژيم تل آویو از «عادی‌سازی» روابط با رژيم های عرب، اقتصادی و تجاری است؛ اما در این میان، همانگونه که اشاره شد، مهار و محاصره استراتژيک تهران از طریق تشکیل یک جبهه عبری- عربی مورد حمایت امریکا در خاور میانه، یک هدف راهبردی دیگر است که شراکت اعراب و اسراییل را برای دوطرف، موجه می سازد.
 
در این میان، صرف نظر رژيم اسراییل از انضمام بخش های وسیعی از قلمرو کرانه باختری به سرزمین های اشغالی که از سوی شیوخ امارات برای توجیه این اقدام شرم آور و خاینانه، مطرح شده، تنها به منظور مهار اعتراضات احتمالی ملت های مسلمان و عرب در قبال این معامله است، در غیر آن، اسراییل هرگز دست از این داعیه برنمی دارد و از قضا بنیامین نتانیاهو؛ نخست‌وزیر آن رژيم نیز در پیامی گف که "در هماهنگی کامل با امریکا، برنامه من برای انضمام تغییری نکرده است".
 
بر این اساس، شیوخ عرب دروغ می گویند تا معامله ننگین خود با اسراییل را توجیه کنند. آنها هم می دانند که چنین توافقی در کار نیست و حتی اگر روی کاغذ رژيم تل آویو متعهد به دست کشیدن از این تصمیم شده باشد، در عمل سران آن رژيم در نهایت این کار را خواهند کرد.
 
در این میان، دولت امریکا هم به عنوان میانجی و ناظر این توافق از آن سود خواهد برد. در شرایطی که ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، وضعیت مساعدی ندارد و نظرسنجی ها به سود رقیب دموکرات اوست، می تواند با مانور تبلیغاتی وسیع پیرامون این اقدام، بخشی از رأی دهندگان امریکایی و لابی نیرومند صهیونیزم را به حمایت از خود برانگیزد.
 
نکته دیگر اینکه پیش بینی می شود که رونمایی از توافق امارات و اسراییل، گامی ابتدایی برای اقدامی بزرگتر باشد و آن، پیوستن عربستان سعودی و رژيم ریاض به پیمانی مشابه است. شاید پیش از ریاض چند رژيم کوچک عربی دیگر مانند بحرین، عمان و... هم به اقدامات مشابهی دست بزنند تا در نهایت، پیوستن ریاض، کمتر حساسیت برانگیز شود؛ این در حالی است که از سال ها پیش به اینسو، چنین برنامه ای در دستور کار اعراب و اسراییل قرار داشته و پرده برداری از آن، لزوما به معنای تازگی اصل رخداد نیست.
 
در این صورت، واشنگتن سرمایه سیاسی و تبلیغاتی عظیمی به دست خواهد آورد و ترامپ به عنوان بزرگترین حامی صهیونیزم از اینکه توانسته است سلطه تل آویو را به سراسر جهان عرب گسترش دهد، مباهات خواهد کرد.
 
واکنش ترکیه اما اگرچه قابل پیش بینی بود؛ ولی کافی نیست. ترک ها پیش از این، هم روابط سیاسی با اسراییل داشته اند و هم معاملات تجاری. اگرچه در دوره اردوغان، این روابط دیگر چندان گرم و دوستانه نیست؛ اما هست و جریان دارد. بنابراین، قطع رابطه آنکارا با امارات و نه با اسراییل، آن‌هم زیر نام خیانت امارات به آرمان فلسطین، چندان کافی و صادقانه به نظر نمی رسد. رابطه ترکیه و امارات و دیگر رژيم های عربی به استثنای قطر و چند کشور کوچک دیگر، در زمان اردوغان به دلیل رویکردهای اخوانی و بلندپروازی های پان‌ترکیستی و نئوعثمانی‌گری او همواره تیره و پرتنش بوده و آنکارا با قطع رابطه با امارات می‌‌خواهد افکار عمومی دنیای اسلام را به سمت حمایت از خود  آرمان های سیاسی و ایدئولوژيک اردوغان و ضدیت با اعراب رقیب هدایت کند؛ در غیر آن، خیانت به آرمان فلسطین، اقدامی دوجانبه بود که بیشتر از امارات، اسراییل عمدا و مستقیما همیشه مشغول انجام آن بوده است؛ پس چرا روابط آنکارا و تل‌آویو همچنان برقرار است؟!
 
محمدرضا امینی - جمهور


کد مطلب: 130552

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/note/130552/

جمهور
  https://www.jomhornews.com