۰

دانش، مدافع جمهوریت قومی اشرف‌غنی

سه شنبه ۲۴ حمل ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۳۴
آقای دانش در حالی به مدافع سینه چاک جمهوریت قومی اشرف غنی تبدیل شده که با وجود سال ها حضور در قدرت هنوز نتوانسته راه حلی معقول و قانونمند برای کوچی گری پیدا کند و این معضل همچنان، روزگار قوم هزاره را سیاه کرده و بحران اخیر بهسود نیز ریشه در همین معضل دارد.
دانش، مدافع جمهوریت قومی اشرف‌غنی
سرور دانش؛ معاون دوم اشرف غنی، با انتقاد از پیش‌نویس طرح صلحی که توسط شورای عالی مصالحه تهیه شده؛ گفته که این پیش‌نویس "دیدگاه تنها یک جناح یا یک حزب را برجسته ساخته است".
 
آقای دانش گفته که نظام پارلمانی چه برای دوره انتقالی و چه برای آینده افغانستان، تنها نظر "یک حزب است" و نباید به عنوان نظر جبهه جمهوریت و همه اقوام و احزاب قلمداد شود.
 
او ادعا کرده که با طرح اشرف غنی "برخورد توهین آمیز" شده و گفته که در طرح ب که "دولت انتقالی" در نظر گرفته شده، به طور عمده طرح آقای خلیلزاد را "محور قرار داده و همه عناصر آن را با تعدیلات و اصلاحاتی تأیید کرده و از خود ابتکاری نکرده است".
 
آقای دانش افزوده که این طرح در حقیقت "تقسیم قدرت بین دو قوم است" که به نام نظام پارلمانی "در لفافه تمرکززدایی ارائه شده و یکی را مستحق ریاست جمهوری و دیگری را مستحق صدراعظمی دانسته است."
 
این در نوع خود جالب توجه است که سرور دانش هم نشان می دهد که در قبال توزیع قدرت، حساسیت قومی دارد؛ کسی که در طول دوران مأموریت خود به عنوان معاون دوم اشرف غنی بارها شاهد عملکرد قومی ارگ و تبعیض سیستماتیک و آشکار آن در قبال آنچه آقای دانش از آن عنوان اقوام درجه ۳ و ۴ یاد کرده، بوده؛ اما هیچ واکنشی نشان نداده است.
 
آقای دانش که طرح رییس جمهوری با چهار معاون از چهار قوم- بدون قومی که رییس جمهور به آن تعلق دارد- را معقول و پسندیده دانسته، از تجربه خود به عنوان معاون دوم نگفته که چرا پس از سال ها کار به اشرف غنی، همچنان در نشست های مهم امنیتی، غایب است؟ چرا هیچ نقشی در طرح و تدوین راهبردهای کلان کشورداری ندارد؟ چرا حتی نمی تواند در خصوص مسایل مبتلابه قوم خود مانند کشتار دهمزنگ، برق بامیان، فاجعه جلریز و سرکوب بهسود، موضع بگیرد و ارگ را در روشنایی قانون اساسی‌ای که خودش نوشته، وادار به پذیرش مسئولیت های خود در برابر این قانون و حقوق شهروندی مندرج در آن کند؟
 
اگر سخنان تازه آقای دانش را مبنا قرار دهیم، خود او باید بزرگترین منتقد جمهوری قومی اشرف غنی باشد؛ زیرا می بیند که چگونه ارکان اصلی و ارگان های کلیدی قدرت توسط یک قوم اشغال شده و دیگران در حاشیه و پیرامون قرار دارند. در یک کلیت کلان تر، در حال حاضر نیز قدرت میان دو قوم تقسیم شده و قوم متبوع آقای دانش حتی اگر از سیستم توزیع قدرت، سهمی داشته باشد، این سهم بسیار بی اهمیت، حاشیه ای و درجه چندم است.
 
آقای دانش در حالی به مدافع سینه چاک جمهوریت قومی اشرف غنی تبدیل شده که با وجود سال ها حضور در قدرت هنوز نتوانسته راه حلی معقول و قانونمند برای کوچی گری پیدا کند و این معضل همچنان، روزگار قوم هزاره را سیاه کرده و بحران اخیر بهسود نیز ریشه در همین معضل دارد.
 
بدیهی است که برای گذار به افغانستانی صلح آمیز و با ثبات، بهترین گزینه، پیدا کردن راهی برای توزیع عادلانه قدرت است. شاید طرح ارائه شده از سوی شورای عالی مصالحه در این زمینه به اندازه کافی کارآمد و مطلوب نباشد، شاید در برخی از فرازهای آن انگیزه های قومی و حزبی هم دخیل باشد؛ اما بدون شک کسانی که باید به این طرح اعتراض داشته باشند، اشرف غنی و اتمر و استانکزی و سلام رحیمی و فضل فضلی و وحید عمر اند نه سرور دانش. آقای دانش خود و قومیت متبوع اش بزرگترین قربانیان سیستم علیل فعلی اند.
 
او به خوبی خبر دارد که چند درصد قانون اساسی‌ای که او هم یکی از نویسندگانش بوده، به واقع از سوی ارباب ارگ، رعایت می شود و بخش هایی که رعایت نمی شود، به جز قوم گرایی و فاشیزم، شاید دلیل دیگری نداشته باشد.
 
آقای دانش چرا در نقد طرح شورای عالی مصالحه، موضع یک حزب و دو قوم را مطرح کرده است؟ آیا اصولا چنین چیزی در متن این طرح، قرار دارد و یا آقای دانش به دستور مافوق خود، عمدا با حزبی و قومی کردن ماجرا در صدد است تا مخالفت ها با این طرح را صبغه حزبی و قومی بدهد و از حلقه قومی ارگ فراتر ببرد؟
 
او البته حرف اصلی اش را هم زده و گفته است که در طرح پیشنویس شورای مصالحه به طرح اشرف غنی، توهین شده؛ زیرا با وجود آنکه به عنوان گزینه الف مطرح شده؛ اما در عمل، این گزینه ب این طرح است که مبنا و معیار قرار گرفته که از نظر او، همان طرح خلیلزاد است.
 
بر این اساس، دلیل انتقادهای تند و صریح و انقلابی سرور دانش که اصولا آدمی آرام و محافظه کار و خویشتن‌داری است، خشم ارگ از عدم اعتنای شورای مصالحه به طرح اشرف غنی است که از زبان دانش ابراز شده و ابزار مورد استفاده در این ابراز خشم هم تلاش برای شوراندن و بالا آوردن رسوبات سمی خصومت های حزبی و قومی است.
 
انتظار می رود در روزهای آینده، دیگر معاون آقای غنی هم به این انتقادها بپیوندد؛ اما از آنجا که او از نظر قومی و حزبی، همسو با تدوین کنندگان اصلی طرح شورای مصالحه است، مثل تجربه دوران کارزارهای انتخاباتی، ابزار مورد استفاده او، تشدید و تقویت شکاف های درون‌حزبی خواهد بود.
 
همه اینها اما در نهایت، شگردهای ریاکارانه و عمیقا خطرناک جمهوریت قومی اشرف غنی است که مخالفان اش را با استفاده از مهره های اقوام دیگر هدف می گیرد تا خود در حاشیه امنیت، سیاست های قومی اش را پیاده کند.
 
نرگس اعتماد - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین