۰

پیامدهای جنگ قدرت میان رهبران طالبان

شنبه ۴ ثور ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۵۳
آنهایی که ادعا می کنند طالبان یک نیروی ایدئولوژيک و شبه نظامی بسیار منسجم، مستحکم و سازمان یافته است که همه اعضا و فرماندهان و رهبران شان برای اهداف مقدس مشترک می جنگند، به شکاف ها، مناقشات و رقابت های سنگینی که پیش از افشا شدن خبر مرگ ملا عمر در رهبری آن گروه بروز کرد، توجه کنند.
پیامدهای جنگ قدرت میان رهبران طالبان
احمدضیا سراج؛ رییس عمومی امنیت ملی می‌گوید، اختلاف میان رهبران طالبان افزایش یافته است.
 
او امروز (شنبه، ۴ ثور) در یک نشست خبری با سایر مسئولان امنیتی گفت که تنش‌ها میان شورای کویته و شورای پیشاور وجود دارد و در این اواخر افزایش یافته است.
 
سراج افزود که ملا برادر؛ معاون سیاسی طالبان و سراج حقانی؛ فرزند جلال ‌الدین حقانی؛ بنیانگذار شبکه‌ حقانی به دنبال تامین منافع تیمی شان هستند.
 
پیش از این هم مقام‌های حکومت افغانستان در مورد اختلاف میان رهبران طالبان سخن گفته بودند.
 
چندی پیش، حمدالله محب؛ مشاور امنیت ملی اشرف غنی گفته بود که طالبان اکنون به چهار جناح تقسیم شده‌‍‌اند که هر کدام به نوبه خود برای رسیدن به قدرت می ‌جنگد.
 
البته از نظر تحلیلگران منتقد دولت و همسو با طالبان، آنچه از سوی مقام های امنیتی درباره شروع جنگ شدید قدرت میان رهبران طالبان، مطرح می شود، بخشی از کارزار تبلیغاتی دولت برای تضعیف طالبان است و واقعیت ندارد.
 
این برداشت به ویژه در شرایطی که امریکا افغانستان را ترک می کند و طالبان خود را برای بازگشت به قدرت آماده می کنند، قابل توجیه به نظر می رسد؛ مخصوصا وقتی دولت از این پس، نیازمند ابزارهای بیشتر و تاکتیک های بهتر برای ایجاد شقاق و نفاق در صفوف طالبان است تا از قدرت آن گروه بکاهد و فرایند دستیابی آن گروه به قدرت را به مراتب دشوارتر و پرهزینه تر سازد.
 
با این حال، این تنها یک وجه ماجرا است و حتی اگر درست هم باشد نمی توان نسبت به جوانب دیگر این ادعا تردید کرد و آن را بی نیاز از بررسی دانست.
 
طالبان یک گروه آسمانی نیست که از یک مبدأ متعال دستور بگیرند و نسبت به اعمال بی قید و شرط دستورات مافوق، هیچ تردید و تزلزلی به خود راه ندهند و هرگز مغلوب ماهیت وسوسه انگیز قدرت و ثروت نشوند.
 
آن گروه پیش از هر چیزی یک نیروی اقتدارگرا و فاشیستی است که برای رسیدن به قدرت می جنگد و برای تحقق این هدف به هر جنایتی دست می زند. این چیزی است که سران و رهبران طالبان، به خوبی از آن آگاه اند؛ اگرچه این آگاهی به طور سازمان یافته و سیستماتیک به عناصر دون پایه و پیاده، منتقل نمی شود؛ زیرا رهبران بالادست، همچنان نیازمند تخدیر و تحمیق جنگجویان بر اساس تبلیغات اغواگرانه ایدئولوژيک و پمپاژ و القای بی امان باورها و برداشت های خرافی و انحرافی از مکانیزم های پویایی مانند جهاد و شهادت و بهشت و معاد و... هستند.
 
با این حساب، جنگ قدرت در سطوح عالی رهبری طالبان، امری کاملا قابل انتظار و چه بسا غیر قابل اجتناب است. آنان خود را در آستانه رسیدن به قدرت می بینند و بنابراین، طبیعی است که هر یک با تشکیل جناح و جریانی در صدد کسب جایگاه بهتر در رژيم آینده باشند.
 
در این میان البته با توجه به گستره نفوذ سازمان های اطلاعاتی منطقه و جهان بر لایه های سازمانی گوناگون گروه طالبان، شفاق و افتراق در میان رهبران آن گروه، عوامل امنیتی و اطلاعاتی برآمده از منافع و سیاست های سازمان های استخباراتی خارجی هم دارد.
 
آنهایی که ادعا می کنند طالبان یک نیروی ایدئولوژيک و شبه نظامی بسیار منسجم، مستحکم و سازمان یافته است که همه اعضا و فرماندهان و رهبران شان برای اهداف مقدس مشترک می جنگند، به  شکاف ها، مناقشات و رقابت های سنگینی که پیش از افشا شدن خبر مرگ ملا عمر در رهبری آن گروه بروز کرد، توجه کنند.
 
از سوی دیگر، پیش از این، شماری از رهبران طالبان به گونه مشکوکی ترور شده اند که این امر هم نشانگر جدیت جنگ قدرتی است که در سطح رهبری آن گروه جریان دارد.
 
نمونه دیگر، وضعیتی بود که پس از پیروزی مجاهدین مسلمان بر ارتش اشغالگر شوروی و فروپاشی رژيم کمونیستی بروز کرد. در آن زمان هم مجاهدین بر اساس ارزش ها و اهداف مشابه می جنگیدند؛ اما پس از پیروزی، اهداف مقدس و ارزش های برین و بنیادین، تعلیق و فراموش شد و جنگ بر سر قدرت شروع شد و بخشی از آنچه امروز جریان دارد هم ریشه در همان نبردها دارد.
 
با این حساب، جنگ قدرت میان رهبران طالبان از یکسو ممکن است روند صلح را بیش از پیش تضعیف کند؛ زیرا مانع از اتخاذ سیاستی واحد از سوی آن گروه در این زمینه می شود، و از جانب دیگر، در صورتی که طالبان به طور کامل، جنگ را به نفع خود به پایان ببرند و جبهه مقابل را شکست دهند، احتمال وقوع درگیری های داخلی میان رهبران مختلف آن گروه را در پی دارد؛ همان چیزی که پس از پیروزی مجاهدین هم رخ داد و در نهایت، مانع از شکل گیری یک نظام قوی، مقتدر و ملی شد.
 
با این حال، یک موضوع را درباره طالبان نباید نادیده گرفت و آن، سیطره بی چون و چرای پاکستان بر همه ارکان رهبری و فرماندهی آن گروه است. در زمان مجاهدین، پاکستان عمدا جناح های مختلف جهادی را به سمت جنگ داخلی هدایت کرد تا افغانستان را به نحو بازگشت ناپذیر و غیر قابل ترمیمی متلاشی کند؛ اما در مورد طالبان، بالعکس، اسلام آباد سعی می کند تا آن گروه همچنان منسجم و مقتدر باقی بماند تا قدرت را در کابل اشغال کند و یک رژيم دست نشانده پاکستان در افغانستان روی کار بیاید.
 
محمدرضا امینی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین