خانوادههای قربانیان حمله بر مکتب سیدالشهدا در غرب کابل میگویند که با گذشت حدود یک و نیم ماه، هنوز عاملان این حمله شناسایی و بازداشت نشدهاند. آنها تاکید میکنند که این پرونده باید از سوی نهادهای بینالمللی مورد رسیدگی قرار بگیرد.
خانوادههای قربانیان، روز پنجشنبه، 27 جوزا اعلام کردند که حمله بر مکتب سیدالشهدا به هدف بازداشتن دختران دانشآموز از حق آموزش و حیات انجام شده و مصداق بارز نسلکشی است. خانوادههای قربانیان تاکید کردند که حکومت و سازمان ملل باید این حمله را به عنوان نسلکشی به رسمیت بشناسند.
در قطعنامه خانوادههای قربانیان آمدهاست: «حملات هدفمند علیه هزارهها اخیرا شدت یافتهاست و برای جلوگیری از نسلکشی هدفمند این گروه قومی، نهادهای ملی حقوق بشر از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و مجامع بینالمللی چون سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر باید این نسلکشی را بهرسمیت بشناسند.»
از روز وقوع این فاجعه هولناک، خانواده های مصیبت زده بارها خواستار شناسایی این رویداد به عنوان نسل کشی شده و از جهان برای رسیدگی به این پرونده درخواست کمک کرده اند؛ اما درست مانند ضجه های زخمی های نوجوان روز فاجعه، این فریادهای دادخواهی هم ناشنیده باقی مانده است.
این بی تردید درد و رنج ناشی از این ستم بزرگ و موارد پرشمار مشابه را مضاعف می سازد و بدتر از آن، جهانی را در جنایات عناصر خون آشام پشت این فجایع، شریک و سهیم می سازد.
با این حال، پژواک پرطنین این فریادها به مثابه بخشی از مبارزه تاریخی ما برای عدالت و انسانیت در دالان های پیچیده زمان خواهد پیچید و در حافظه تاریخ، ماندگار خواهد شد.
هیچکس نمی تواند عمق و ابعاد فاجعه ای به این عظمت را نادیده بگیرد؛ اینکه هزاره ها در افغانستان زیر شدیدترین رژيم های سرکوب و ستم قرار داشته اند. در گذشته هایی نه چندان دور، عوامل دولتی، دستگاه های سلطنتی، شاهان استبدادپیشه، رهبران متعصب و تنگ اندیش و فاشیست و ارتش های مزدور و سرکوبگر، عاملان این بی عدالتی وقیح و ضد انسانی بوده اند؛ اما امروزه، هم دولت هم جریان های تروریستی و هم جهانی ساکت و بی مسئولیت در آن دخیل اند.
دولت فاسد و فاشیست نه تنها هیچ اقدامی برای رساندن صدای مردم خود به گوش جهان انجام نمی دهد؛ بلکه حتی از تدوین یک طرح امنیتی برای جلوگیری از وقوع فجایع بیشتر نیز ناتوان است و حتی گفته می شود که عمدا جلو تایید و تصویب طرح های پیشنهادی دیگران را نیز می گیرد و اجازه نمی دهد تا این جنگ یکجانبه و فاشیستی پایان یابد یا قربانیان نگونبخت هم حق دفاع از جان خود را به دست آورند.
دستگاه دیپلماسی کشور، نمایندگی های سیاسی افغانستان در پایتخت های مختلف جهان و فرستادگان کابل در سازمان های مهم بین المللی نیز در کنار دیگر مراجع جهانی در برابر فریادهای دادخواهانه بازماندگان قربانیان غرب کابل، سکوت مرگبار اختیار کرده اند.
این نشان می دهد که از نظر این دولت استبدادپیشه و فاشیست نیز هزاره ها حق زیست آزادانه در سرزمین خویش را ندارند و باید به دلیل تبار و اعتقادشان، بی رحمانه آماج سلاخی و ستم و سرکوب قرار بگیرند.
این ادامه همان سیاست دیرینه شاهان و سلاطین ستمکیش پشتونتبار است که با غصب ظالمانه قدرت، به هزاره ها حتی به عنوان شهروندان درجه چندم نیز اهمیت نمی دادند، مناطق هزاره نشین را عمدا در محرومیت و عقب ماندگی نگه می داشتند و با حمایت علنی، آگاهانه و سیستماتیک از کوچی های غاصب و مهاجم، هزاره ها را وادار به کوچ اجباری از سرزمین های بومی خویش به مناطق سردسیر و خشن و کوهستانی و فاقد امکانات اولیه برای زندگی توده های انسانی می کردند. این حمایت، امروز نیز ادامه دارد. هم دولت اشرف غنی کوچیتبار و هم گروه فاشیستی طالبان از کوچی های مهاجم و مسلح حمایت می کنند تا آنان را بر مردم بومی مناطق مرکزی، تحمیل کنند تا مراتع و کشتزارهای آنان را به تاراج اشتران و گوسفندان کوچی ها برود.
ادامه این مأموریت، زیر نام «داعش» در غرب کابل، به پیش برده می شود با بمب گذاری و کشتار در موترهای مسافربری، مکاتب، مراکز آموزشی و رسانه ای، مساجد و تکایا، شفاخانه ها و...
سکوت شرم آور و گورستانی جهان در قبال این نسل کشی و تصفیه نژادی ریشه دار و کاملا سازمان یافته و سیستماتیک اما موجب نخواهد شد تا مبارزه مشروع مردم برای دستیابی به عدالت و افشای جنایات ضد انسانی عوامل مستقیم و غیر مستقیم این وقایع و فجایع، متوقف شود.
نرگس اعتماد - جمهور