- ۹ سنبله ۱۴۰۰ - ۳۰ آگست ۲۰۲۱ - ساعت ۱۲ شب - میدان هوایی بینالمللی کابل
- جنرال کریس دوناهو؛ آخرین نظامی تفنگدار امریکایی هنگام خروج از افغانستان
خروج این آخرین تفنگدار یکبار دیگر خاطرات تاریخی افغانستان را احیا کرد: گورستان مخوف امپراتوریها؛ اینکه افغانستان در برابر قدرت های زورمند و استعمارگران زمان هرگز زانو نمی زند.
تفاوتی نمی کند که چه کسانی برنده این بازی شدند: افراطگرایان، تروریستها، جنگسالاران یا هر نامی که بر آنها می گذارند، مهم نیست، مهم این است که امریکا شکست خورد و افغانستان را ترک کرد.
البته در این میان بدیهی است که کمتر کسی به ادعاهای مضحک رهبران امریکایی اعتنا میکند که می گویند ما برای ملت سازی به افغانستان نرفته بودیم، برای مبارزه با تروریزم و برکندن ریشه القاعده رفتیم و به این اهداف دست پیدا کردیم!
خروج حقارت آمیز آخرین نظامیان امریکایی، نیمه شب ۹ سنبله، فرودگاه بحرانزده کابل این ادعا را تکذیب میکند و نشان میدهد که امریکا از افغانستان گریخت بدون آنکه به اهدافش رسیده باشد.
اینکه امریکا مغلوب طالبان شده است بدنامی و شرمساری این شکست را دوچندان می کند. مگر طالبان همان کسانی نیستند که امریکا برای براندازی حکومت شان به افغانستان لشکرکشی کرد و راهبردی ترین متحد شان القاعده را آماج حملات بی امان قرار داد؟
اکنون امریکا رفته، طالبان به قدرت دست یافته و القاعده در حال احیای آخرین پایگاههای خود در افغانستان است.
افزون بر این، امریکا یک نبرد استراتژیک را نیز به رقبای قدرتمندش روسیه، چین و ایران باخته است؛ زیرا آنها بلافاصله پس از امریکا وارد معادلات استراتژیک افغانستان میشود و با طالبان بر بنیاد ارزشهای مشترک و منافع دوجانبه ارتباط برقرار میکند.
برای این دولت ها نه حقوق بشر و دموکراسی امریکایی ارزشمند است و نه حتی عملکرد طالبان در درون افغانستان. به همین دلیل آنها به سادگی می توانند با یک دولت اقتدارگرا، بی اعتنا به ارزشهای مورد ادعای غرب و آنچه اصطلاحا نظم نوین جهانی مبتنی بر این ارزش ها نامیده می شود، صرفا بر پایه منافع و تضمینهای امنیتی دوجانبه وارد تعامل شوند و قدرت طالبان را در افغانستان به رسمیت بشناسند و با آن وارد دادوستدهای راهبردی شوند.
این امر دامنه شکست امریکا را بسیار بیش از آنچه سران واشنگتن ارزیابی کرده اند گسترش می دهد؛ زیرا این تنها شکست یک مأموریت نظامی و سیاسی ۲۰ سال نیست؛ بلکه شکست نظم نوین جهانی به رهبری و مدیریت ایالات متحده است این نظم دیگر فروپاشیده و قابل احیا نیست.
اکنون حتی کشورهایی که پیش از این، امریکا را متحدی راهبردی و استراتژیک می دانستند و به حمایت های پایدار آن کشور در برابر دشمنان دور و نزدیک خویش دلخوش بودند دیگر نمیتوانند نسبت به تعهدات ایالات متحده باور داشته باشند و بر بنیاد آن، سرسپردگی دائمی خود به امریکا را توجیه کنند.
آنها بدون شک به دنبال متحدان و حامیان جدید خواهند رفت؛ حامیانی که نظم جدید جهانی آنان را به عنوان جایگزین ایالات متحده و حامی کشورهای نیازمند حمایتهای استراتژیک معرفی خواهد کرد.
در این میان، بسیار ساده انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم که امریکا از افغانستان نرفته؛ بلکه شیوه ماموریت آن تغییر کرده است. اگر این برداشت درست بود امریکا تا انتقال آخرین شهروندان و متحدان محلی خود در فرودگاه کابل باقی میماند و نیمه شب از آن فراتر نمی کرد. تصویر تحقیرآمیز آخرین تفنگدار امریکایی که نیمه شب میدان هوایی کابل را ترک می کند، خود گواه آن است که امریکا به ضرب الاجل طالبان برای پایان مأموریت خود در ۳۱ آگوست پایبند بوده و نسبت به تبعات ادامه آن به شدت هراس داشته است.
افزون بر این، همان گونه که اشاره شد رقبا و دشمنان امریکا در منطقه و جهان آماده اند تا به سرعت جای خالی غرب را در افغانستان پر کنند و طالبان نیز به شدت نیازمند چنین حرکتی هستند.
با این حساب هیچ مانعی برای حضور و ظهور قدرت های ضد امریکایی در معادلات امنیتی و سیاسی افغانستان وجود ندارد طالبان بسترهای لازم را برای چنین رویدادی آماده میکنند و قدرت هایی که مترصد خروج آخرین سرباز امریکایی از فرودگاه کابل بودند به سرعت وارد عمل می شوند.
البته در این میان اینکه آیا در افغانستان باید خروج نظامیان امریکایی و شکست امریکا را باید جشن گرفت یا نه، موضوعی است که بستگی زیادی به تحولات داخلی و چشم انداز آینده دارد.
در حال حاضر بسیار خوشبینانه به نظر میرسد که آنچه اصطلاحاً از سوی غرب و حامیان غربی در افغانستان به عنوان دستاوردهای ۲۰ ساله یاد می شود و شماری از قدرتها و سازمانهای غربی نیز به رسمیت شناختن دولت آینده به رهبری طالبان را مشروط به حفاظت از این دستاوردها میکنند تعیین کننده نظم و نورم سیاسی جدید باشد.
واقعیت این است که امریکا با تمام ارزشهای مورد ادعای خود، افغانستان را ترک کرد؛ بنابراین به همان صورت که امریکا راهی برای بازگشت به افغانستان ندارد این ارزش ها نیز مرده اند و دیگر احیا نخواهند شد.
از سوی دیگر، وقتی طالبان مشروعیت لازم برای برپایی قدرت خود را از کشورهایی مانند روسیه و چین بگیرند، در آن صورت هیچ کس درباره حقوق بشر و دیگر دستاوردهای ۲۰ ساله از آنان سؤال نخواهد کرد.
بنابراین لزوما چیزی برای جشن گرفتن وجود ندارد؛ زیرا ۲۰ سال قربانیهای مردم افغانستان برای دستیابی به آزادی و حقوق شهروندی، تحتالشعاع شکست شرم آور یک ابرقدرت در حال زوال قرار گرفت و نابود شد.
با این وجود، دست کم یک موضوع تسلی بخش وجود دارد و آن اینکه همانطور که در بالا هم مورد اشاره قرار گرفت، امریکا و ارزش های مورد ادعایش باهم شکست خوردند؛ این شکست تنها محدود به افغانستان نخواهد ماند و دامنه ی آن سراسر حوزههای نفوذ و سلطه امپراتوری غرب را فراخواهد گرفت.
به همین دلیل از آنچه در افغانستان رقم خورد می توان به عنوان پایان یک دوران یاد کرد؛ دوران سلطه جهانی غرب به رهبری ایالات متحده. چیزی که به نظر می رسد امریکاییها در تجزیه و تحلیل سرگذشت روس ها در افغانستان هرگز آن را در نظر نگرفته بودند و به همین دلیل بی پروا به افغانستان لشکرکشی کردند و هیچگاه تصور نمی کردند که روزی خروج از افغانستان –همان طور که برای روس ها رقم خورد - هزینه ای معادل خروج از تمامی معادلات بینالمللی داشته باشد و واگذاری قدرت در افغانستان به معنای واگذاری قدرت در مناسبات جهانی باشد.
محمدرضا امینی – جمهور