۰

چرا سازمان ملل قادر به حل بحران افغانستان نیست؟

جمعه ۲۶ سنبله ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۱
سازمان ملل متحد حق دارد که در قبال بحران افغانستان اعلام عجز و بیچارگی کند؛ زیرا خود این سازمان حربه ای کهنه و از کار افتاده است که حتی از میانجیگری برای حل این بحران دیرسال و پایدار ناتوان است.
چرا سازمان ملل قادر به حل بحران افغانستان نیست؟
آنتونیو گوترش؛ دبیرکل سازمان ملل می‌گوید، در حالی که ائتلاف بین المللی با آنهمه منابع و نیروها دو دهه‌ نتوانست مشکلات افغانستان را حل کند، انتظار چنین چیزی از سازمان ملل "خواب و خیال" است.
 
او افزود: فکر می‌کنم "انتظارات بی‌موردی" درباره نفوذ سازمان ملل که هنوز در آنجا فعال است، وجود دارد.
 
او گفت: فکر کنید، امریکا با اینهمه منابع در رفع مشکلات افغانستان ناکام شد، حالا ما بدون وجود آن نیروها و پول مشکلاتی را حل کنیم که ده‌ها سال نتوانستند حل کنند، یک خیال است.
 
سازمان ملل تصمیم گرفته که با طالبان برای کمک به تقریباً ۳۶ میلیون نفر جمعیت افغانستان همکاری کند.
 
گوترش می‌گوید از تلاش‌ها برای متقاعد کردن طالبان برای تشکیل "دولت فراگیرتر از حکومت ۲۰ سال پیش آنها" حمایت می‌کند؛ اما سازمان ملل ظرفیت کمی برای میانجیگری دارد.
 
حق با آنتونیو گوترش است؛ زیرا سازمان ملل سال هاست که نقش خود به عنوان تنظیم کننده مناسبات و معادلات بین‌المللی را از دست داده و به یک سازمان صرفاً بشردوستانه تبدیل شده است.
 
به همین دلیل شماری از رهبران جهان پیش از این، پیشنهاد ایجاد اصلاحات اصولی در ساختار و صلاحیت سازمان ملل را مطرح کرده بودند؛ زیرا به باور آنان نقش این سازمان در مدیریت مسائل جهانی به طور کامل محو شده و فلسفه وجودی آن زیر سؤال رفته است.
 
اعلام انفعال عاجزانه آنتونیو گوترش در قبال بحران افغانستان هم ناشی از ناکارآمدی سازمان عریض و طویلی به نام ملل متحد است.
 
سازمانی که می تواند گروه های تروریستی را از تعامل با جهان خارج محروم کند، سازمانی که می تواند دولت های سرکش، دیکتاتور و سرکوبگر را با اهرم تحریم‌ مهار کند، سازمانی که می تواند کشورهای عضو خود را وادار به تبعیت از قواعد بین‌المللی در ممنوعیت از تعامل و ارتباط با رژیم های خودکامه کند، سازمانی که می تواند برای دفاع از جان و زندگی و حقوق اساسی و انسانی سراسر جامعه بشری، تمهیدات قابل اجرایی را در نظر بگیرد و کشورهای عضو خود را ملزم به تبعیت از آنها کند، سازمانی که می‌تواند برای صیانت و پاسداری از صلح و الزام طرف های درگیر به رعایت قواعد و قوانین صلح آمیز بین المللی، نیروهای نظامی حافظ صلح را در سرزمین های مورد مناقشه مستقر کند، سازمانی که حتی می‌تواند مجوز حمله نظامی قدرت های عضو خود بر دولت‌های دیکتاتور و غیر مسئول را صادر کند تا جان یک جامعه دربند را نجات دهد، اکنون این گونه در برابر یک بحران ۴۳ ساله ابراز عجز و بیچارگی می کند و اعلام می دارد که نمی تواند بحران افغانستان را حل کند.
 
موضع جدید آنتونیو گوترش اما پیش از آنکه ناشی از عمیق و غیرقابل حل بودن بحران ۴۳ ساله افغانستان باشد برآمده از بحران جدی‌تری است که دامن خود سازمان ملل متحد را گرفته است؛ سازمانی که نقش آن در معادلات جهانی صرفاً به ارائه کمک های انسانی و صدور بیانیه های بی مصرف، تقلیل یافته و محدود شده است.
 
نکته قابل تامل این است که آنتونیو گوترش می‌گوید ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا با تمام تجهیزات و نیرو و قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی اش در طول دو دهه نتوانست بحران افغانستان را حل کند بر این اساس حل این بحران از سوی سازمان ملل متحد «خواب و خیال» است؛ این در حالی است که ائتلاف یادشده نیز مشروعیت خود را از سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان می‌گرفت و این قطعنامه های شورای امنیت بود که به ماموریت نظامی غرب در افغانستان اعتبار می بخشید.
 
از جانب دیگر در طرف مقابل هم رهبران طالبان و کل تشکیلات سازمانی آن گروه هدف تحریم‌های سازمان ملل متحد قرار دارد و اگر این تحریم‌ها به طور صادقانه و مسئولانه به اجرا درمی آمد بدون تردید، طالبان هم در زمینه پیشبرد ماشین جنگی خود در افغانستان با مشکلات و موانع جدی روبرو می شدند و هم حامیان شناخته شده آن گروه به ویژه پاکستان تاوان سنگین حمایت خود از گروهی را می پرداختند که در فهرست سیاه سازمان ملل متحد و قدرت‌های جهانی قرار دارد.
 
اگر سازمان ملل به مسئولیت ها و تعهدات خود به درستی صادقانه و مسئولانه عمل می‌کرد امروز پاکستان به تعبیر زلمی خلیلزاد از نظر انزوای جهانی به کوریای شمالی دوم تبدیل شد؛ اما این اتفاق هرگز رخ نداد؛ زیرا سازمان ملل و قدرت‌های مسلط بر آن نمی خواستند رخ دهد.
 
با این حساب سازمان ملل متحد حق دارد که در قبال بحران افغانستان اعلام عجز و بیچارگی کند؛ زیرا خود این سازمان حربه ای کهنه و از کار افتاده است که حتی از میانجیگری برای حل این بحران دیرسال و پایدار ناتوان است یا به تعبیر آنتونیو گوترش ظرفیت های محدودی دارد.
 
بنابراین شاید یکی از پیش‌نیازهای حل بحران افغانستان و بحران های مشابه در کشورهای دیگر جهان که همزمان عضویت سازمان ملل متحد نیز دارند، حل اساسی و بنیادین بحران هایی است که خود سازمان ملل با آنها مواجه است.
 
جهان کنونی جهانی آشفته، ناامن و بی‌ثبات است؛ جهانی بحران زده که از هیچ نظم و قاعده ای پیروی نمی کند و هر روز شاهد بروز بحران های تازه و گسترش بحران های موجود است. چنین دنیایی نیاز به یک مرجع مقتدرتر، مسئول‌تر، معتبرتر و با صلاحیت تر از سازمان ملل دارد.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین