ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی طالبان میگوید «امارت اسلامی» برای حل تنشهای مرزی با پاکستان جدی است و با تاکید بر اینکه طالبان خواستار تنش با هیچکسی نیست، هشدار داده که ادامه حملات راکتی به روابط دوجانبه آسیب میزند.
مجاهد افزود که در این زمینه پیامی به پاکستان ارسال شده و همچنین طالبان گامهای جدی را برداشتهاند.
سخنگوی طالبان اضافه کرده که تنش مرزی میان افغانستان و پاکستان در سطح «محلی» بوده و دولتهای مرکزی دو کشور از جریان تنش خبر ندارند.
مقامهای پاکستانی هم گفتهاند برای حل مساله حصارهای مرزی با طالبان گفتگو خواهند کرد و به کمک این گروه حصارهای مرزی تکمیل میشود.
گفته میشود که در پی بروز تنش اخیر، ملا یعقوب مجاهد؛ پسر ملا عمر و وزیر دفاع دولت طالبان، شخصا به منطقه مرزی سفر کرده و به نیروهایش دستور داده که از تنش با پاکستان، خودداری کنند؛ اگرچه طالبان به طور رسمی از جریان این سفر گزارش ندادهاند.
طالبان در همین ابتدای راه با یک چالش بزرگ دیگر روبرو شده اند: معضل دیورند که بر کل تاریخ معاصر افغانستان سایه افکنده و مناسبات سیاسی و امنیتی کابل و اسلام آباد را در طول ده ها سال گذشته شکل داده است.
اینکه تصور کنیم طالبان به عنوان پیاده نظام پاکستان می توانند از حریم حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان در برابر امپریالیسم پاکستانی دفاع می کنند بسیار خوشبینانه به نظر می رسد.
سخنان اطمینان بخش وزیر امور داخله پاکستان مبنی بر اینکه اسلام آباد به کمک طالبان، حصارکشی مرزی را تکمیل خواهد کرد نیز نشانگر آن است که سران رژیم اسلامآباد کاملاً اطمینان دارند که با تسلط طالبان بر افغانستان نه تنها معضل حقوقی دیورند به طور یک جانبه به نفع پاکستان به پایان خواهد رسید؛ بلکه پاکستان به سادگی میتواند با تبدیل افغانستان به منطقه نفوذ و حیاط خلوت استراتژیک خود، دامنه توسعه طلبی اش را به سایر کشورهای منطقه تعمیم دهد.
از این منظر، سران اسلامآباد در نظر دارند که با استفاده از قدرت طالبان نه تنها نفوذ و هژمونی سنتی خود بر سرنوشت سیاسی- امنیتی افغانستان را به طور کامل تامین و تحمیل کنند؛ بلکه در عین حال بستر ایمن و مصونی که طالبان در افغانستان ایجاد خواهند کرد به پاکستان امکان میدهد تا ارتش عظیم افراطگرایان فراملیتی را برای پیشبرد پروژه توسعه طلبانه خود در سایر ملتهای منطقه نیز دنبال کند.
با این وجود، کار برای طالبان آسان نیست و رهبران آن گروه اگرچه تاکنون واقعیت های متفاوت افغانستان را به خوبی درنیافه اند؛ اما تنفر عمیق مردم افغانستان و ضدیت و خصومت پایدار جریانهای سیاسی و قومی نسبت به رژیم اسلام آباد را هرگز و با هیچ حربه و اهرمی نمیتوان از میان برد.
در جانب مقابل هم طالبان اگرچه تلاش فراوانی می کنند تا خصومت غیرقابل انکار رژیم اسلامآباد علیه مردم افغانستان و استراتژی های مداخله جویانه و سلطه گرانه جنرالهای راولپندی برای تسلط هژمونیک بر حاکمیت و سرزمین ما را نادیده بگیرند؛ اما برنامههایی مانند حصارکشی مرزی و حملات راکتی به وضوح نشان میدهد که علیرغم روی کار آمدن یک دولت متحد پاکستان در کابل، سران رژیم اسلام آباد به کینه توزی و خصومت ورزی دیرپا و تاریخی خود نسبت به افغانستان خاتمه نمیدهند و همواره کشور ما را ضعیف، آسیب پذیر، وابسته، درگیر بحرانهای داخلی و تحت سیطره و نفوذ خودشان می خواهند.
بر این اساس تلاش طالبان برای حل مسائل مرزی با پاکستان و پایان دادن به حملات راکتی تجاوزکارانه ارتش متجاوز رژیم اسلام آباد به ولایت های مرزی افغانستان مادامی که از موضع استقلال و بر بنیاد خطوط سرخ منافع، امنیت و حاکمیت ملی کشور باشد هرگز به نتیجه نمی رسد؛ زیرا تجارب تاریخی نشان میدهد که مشکل اصلی پاکستان با دولت های مختلف مستقر در کابل سیاستهای استقلال طلبانه و مخالفت آنها با سیطره هژمونیک نظامیان پاکستانی بر سرنوشت افغانستان بوده است.
با این وجود بسیار بعید است که رهبران طالبان دغدغه استقلال افغانستان در برابر اشغالگری پاکستان را داشته باشند؛ زیرا دخالت جتهای جنگنده و هواپیماهای بی سرنشین وابسته به ارتش پاکستان برای پایان دادن به جنگ پنجشیر به نفع طالبان پیش از آنکه حمایت از آن گروه باشد، تجاوز آشکار بر خاک افغانستان و نقض صریح حاکمیت ملی کشور ما بود؛ اما هرگز واکنش رهبران طالبان را برانگیخت؛ زیرا آنها پیش از این، منافع ملی و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور را در برابر دریافت حمایت های سیاسی- نظامی به رژیم اسلام آباد و جنرال های راولپندی واگذار کرده اند.
در این میان اما موضوع بحث برانگیز دیورند که سایه آن همواره بر سراسر تاریخ روابط دو کشور همسایه مستولی بوده، چیزی نیست که رهبران طالبان به سادگی بتوانند از کنار آن بگذرند و به نفع پاکستان عمل کنند؛ زیرا این امر پیامدهای بسیار جدی برای حاکمیت طالبان و نفوذ و محبوبیت آن گروه قومی حتی در میان پشتون ها خواهد داشت.
بسیاری از قبایل قدرتمند ساکن مناطق مرزی افغانستان و پاکستان، مخالف ایجاد حصارهای بازدارنده دولت اسلامآباد در طول نوار مرزی میان دو کشور هستند؛ زیرا آنان جدایی دو سوی دیورند را جدایی میان قبایل همخاک و خون برمیشمارند و با آن مخالفت اند. در مقیاس بزرگتر نیز سیاست اصولی بسیاری از رژیم های مسلط بر کابل در طول دوران ها، تبدیل مساله دیورند به موضوعی حیثیتی مربوط به حاکمیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی کشور بوده و به رسمیت شناختن مرز کنونی میان افغانستان و پاکستان به مثابه خاک فروشی، وطن فروشی و تسلیم بخشی از خاک افغانستان به پاکستان تلقی می شده است.
بنابراین برای حاکمان کنونی کشور بسیار دشوار است که به سادگی در برابر پروژه های توسعه طلبانه و امپریالیستی پاکستان تمکین کنند بدون آنکه هزینه های سنگین سیاسی و امنیتی آن را در داخل کشور متحمل شوند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور