۰

آیا مهدی مجاهد، مزاری دیگر است؟

پنجشنبه ۲۶ جوزا ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۵۲
مهدی مجاهد یک فرمانده بی سواد محلی است که بزرگترین آرزویش تصاحب معادن زغال سنگ و اداره یک ولسوالی است. او چگونه می تواند آرمان های تاریخی و تعلیق شده یک ملت محکوم و سرکوب شده را برآورده کند؟
آیا مهدی مجاهد، مزاری دیگر است؟
از زمانی که مهدی مجاهد؛ از معدود فرماندهان نظامی هزاره تبار طالبان با سایر نیروهای طالبان، درگیر یک جنگ قدرت بر محور امتیازات دولتی، مالکیت معادن زغال سنگ و اداره ولسوالی استراتژیک بلخاب در ولایت سرپل شده، موجی از حمایت های قومی از او در شبکه های اجتماعی شکل گرفته است.
 
بسیاری از کسانی که از مواضع او حمایت می کنند، بی پروا او را «مزاری زمان»، «مزاری ثانی» و رهبر جدید ملت هزاره می خوانند. این در حالی است که او دو سال پیش، رسما به طالبان ملحق شد و تاکنون همه شهرت و اعتباری که به دست آورده از قبل عضویت در گروه طالبان بوده است.
 
او حتی متهم است که در دوران جمهوریت به نمایندگی از طالبان، بر اهداف دولتی در شمال حمله می کرد و در راستای سیاست های قومی آنها حتی از آزار و اذیت هزاره ها نیز دریغ نمی کرد.
 
مهدی مجاهد همچنین از شم سیاسی، جایگاه و نفوذ اجتماعی و اعتبار و وجاهت ملی حتی به اندازه رهبران آرمانگرای جنبش روشنایی هم برخوردار نیست؛ همان ها که ده ها جوان نخبه این مردم را در میدان دهمزنگ، قربانی ددمنشی داعش و جمهوریت و حلقه های قومی و تروریستی وابسته به آنها کردند و سپس خود بر گور شهدا دکان زدند و کمک های میلیونی هزاره ها را از سراسر جهان به نام جنبش روشنایی جمع کردند، بلعیدند و سپس دست در دست فاشیست های نظام جمهوری، بی توجه به آرمان های جنبش جعلی شان خون فرزندان مردم را فروختند و به پول و پست و مقام و امتیازات دیگر رسیدند.
 
مهدی مجاهد یک فرمانده بی سواد محلی است که بزرگترین آرزویش تصاحب معادن زغال سنگ و اداره یک ولسوالی است. او چگونه می تواند آرمان های تاریخی و تعلیق شده یک ملت محکوم و سرکوب شده را برآورده کند؟
 
گفته می شود که یکی از نزدیکان مهدی مجاهد گفته که او «نماینده ۱۰ میلیون هزاره شیعه» در افغانستان است! خدا کند این حرف یک معرکه گیر باشد نه برنامه طالبان برای علم کردن یک طالب آزمایشگاهی هزاره تبار! چون دومی به مراتب خطرناک تر از اولی است؛ زیرا مشخص می شود که دلیل اینهمه بلوا و جنگ و جنجال، قدرت بخشیدن به یک طالب شبیه‌سازی شده به نام «رهبر هزاره ها» است.
 
بنابراین، همه کسانی که راست یا دروغ، از سر استیصال و واماندگی یا خوش بینی و ساده لوحی، تصور می کنند که مهدی مجاهد «مزاری دیگر» است، هم به قوم و تبار خویش توهین می کنند و هم ناخواسته در جبهه دشمن علیه خود می جنگند.
 
آنها ظاهرا فراموش کرده اند که عبدالعلی مزاری چگونه ازبین برده شد و او را چه کسانی کشتند؟ آیا مهدی مجاهد به دلیل هویت طالبانی اش خود نمی تواند در قبال ریختن خون مزاری، مسئول باشد؟
 
نکته خنده دارتر این است که گفته می شود یکی از خواسته های مهدی مجاهد از طالبان این است که عبدالعلی مزاری را به عنوان «شهید وحدت ملی» به رسمیت بشناسند. بگذریم از اینکه اعطای این عنوان سنگین، حتی در دوران جمهوریت فاشیستی نیز یک دروغ تبلیغاتی بیش نبود، و الا مراسم بزرگداشت مزاری آنگونه از سوی مزدوران امنیت ملی جمهوریت اشرف غنی به خاک و خون کشیده نمی شد؛ رویدادی که محقق علنا آن را «شبیه یک ترور دولتی» خواند؛ البته بازهم باید بگذریم از این که همان محقق با علم به اینکه دولت غنی مسئول حمله خونین به مراسم سالگرد مزاری بود، بعدا رفت و مشاور غنی شد!
 
خواسته مهدی مجاهد برای رسمیت بخشیدن به «شهید وحدت ملی» از سوی طالبان در حالی صورت می گیرد که او برای تعامل با طالبان برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی بسیار حقیر و پیش پا افتاده اش، اولین چیزی که نادیده گرفت و زیرپا کرد خون مزاری بود. پس او چگونه این درخواست را از قاتلان مزاری مطرح می کند و خنده دارتر از آن اینکه مدعی رهبری جامعه هزاره می شود؟
 
و سخن آخر اینکه:
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد؟
 
نرگس اعتماد - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین