گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، در یادداشتی نوشته که مسکو و واشنگتن به دنبال یک «معامله» اند که در آن امریکا اوکراین را به روسیه واگذار خواهد کرد و در ازای آن، روسیه بگرام و تسلیحات امریکایی در افغانستان را در اختیار امریکا خواهد گذاشت.
او این اظهارات را با بیان اینکه وزیر خارجه روسیه گفته مسکو آماده است درباره افغانستان با واشنگتن گفتوگو کند، مطرح کرد. او همچنین به اظهارات ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه برای افغانستان اشاره کرده که گفته بود پایگاه بگرام اهمیت خاصی برای مسکو ندارد.
او افزود: «اینبار معامله بر سر اوکراین خواهد بود.»
صرف نظر از اینکه گلبدین حکمتیار چه نقش مخرب و ویرانگری در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان ایفا کرده و بدبختیها، فجایع و مصایب جاری در کشور تا چه اندازه ناشی از اعمال، رفتارها و تصمیمات او و همگنان او در طول دهههای اخیر است، این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که همیشه ابرقدرتهای استعماری درباره تسلط بر افغانستان و تبدیل آن به یکی از مستعمرات خود در رقابت فشرده قرار داشته اند و این چیزی نیست که تازگی داشته باشد.
تاریخ معاصر افغانستان به وضوح شهادت میدهد که قدرتهای استعماری شرق و غرب همواره در حال بدهبستان و تقسیم اراضی و منابع جهان بودهاند و بیتردید بخشی از فجایع جاری در افغانستان ناشی از همین رقابتها و رفاقتها بوده است.
در حال حاضر نیز همان مسیر تاریخی دنبال میشود با این تفاوت که قدرتهای بزرگ به جای تقابلهای سنتی برای تصاحب سرزمینها و تسلط بر اراضی و منابع کشورهای هدف، به راهحلهای کمهزینهتر، زودبازدهتر و عاقلانهتر میاندیشند و آن تقسیم امتیازات و تصاحب توافقی و بدون خونریزی سرزمینها میان همدیگر است.
بنابراین هشدار تازه گلبدین حکمتیار درباره احتمال تقسیم افغانستان و اوکراین میان امریکا و روسیه، پیش از آنکه ناشی از خیالبافیهای یک مهره متوهم و مطرود از قدرت باشد، بازگوکننده یک واقعیت تاریخی است - واقعیتی که همیشه وجود داشته و علیرغم تغییر معادلات قدرت همچنان ثابت و پایدار باقی مانده است.
در این میان، اگرچه اصل احتمال معامله بر سر اوکراین و افغانستان میان امریکا و روسیه را نمیتوان مردود دانست، اما اقدامات و تحرکات مسکو و واشنگتن در کشورهای مورد اشاره نشان میدهد که این اقدامات و تصمیمات لزوماً منجر به واگذاری کامل اوکراین به روسیه یا تسلیم مجدد و بیقید و شرط افغانستان به امریکا نخواهد بود، بلکه دو قدرت شرقی و غربی تلاش میکنند تا در قبال پذیرش سیطره استراتژیک و نفوذ هژمونیک یکی از طرفها، این مهم را در ازای تضمین منافع اقتصادی و تأمین منابع مادی مورد نیاز خود انجام دهند.
امضای توافقنامه دسترسی امریکا به منابع معدنی کمیاب اوکراین از یک سو و تلاشهای روسیه برای سرمایهگذاری در افغانستان و تبدیل شدن به یکی از مهمترین شرکای اقتصادی رژیم طالبان از جانب دیگر نشان میدهد که با وجود رایزنیها و تلاشهای قدرت برای پذیرش سیطره استراتژیک یکی از طرفها بر کشورهای مورد نظر، منابع اقتصادی و درآمدهای حاصل از فعالیتهای تجاری با این کشورها همچنان برای جانب مقابل محفوظ خواهد بود.
به بیان دقیقتر، شاید یکی از پیششرطهای واشنگتن و مسکو برای کنترل افغانستان و اوکراین، تضمین منافع اقتصادی طرف مقابل باشد.
در این میان اما چیزی که هم برای افغانستان و هم برای اوکراین تغییر نخواهد کرد این است که هر دو کشور همچنان قربانی توسعهطلبی هژمونیک قدرتهای جهانخوار باقی خواهند ماند و چهبسا هیچ یک از این کشورها از پیامدهای سودمند و ثمربخش این معامله استعماری طرفی نخواهد بست.
تنها نکته مثبتی که در حال حاضر میتوان به آن امید بست این است که قدرتهای جهانخوار و استعمارگران بزرگ دیگر برای تحمیل سیطره نامشروع خود بر سرنوشت ملتها وارد جنگهای جنونآمیز و درگیریهای مرگبار نمیشوند، بلکه تلاش میکنند با دستیابی به راهحلهای عقلانیتر، هزینههای خود برای کنترل نامشروع کشورهای هدف را کاهش دهند. و این چیزی است که ممکن است در نهایت به نفع ملتهای قربانی این زدوبندهای استعماری تمام شود و از راهاندازی جنگهای خونین جدید در سرزمینهایشان جلوگیری کند.
هزینه این اقدام اما سلب کامل آزادی و استقلال ملتها و حق حاکمیت مشروع آنها بر سرنوشت خویش است - ملتهایی که از اوکراین تا افغانستان همواره قربانی توسعهطلبیهای استعماری قدرتهای شرق و غرب بودهاند و در این زمینه سرگذشت غمانگیز همسانی داشتهاند.
محمدرضا امینی - جمهور