عدهای از مسئولان دولتی برای اینکه عملکرد ضعیف خود را توجیه نمایند و نفوذ خود را میان مردم گسترش دهند، پیوسته با استفاده از این ترفند، به چشم مردم خاک میپاشند. آنان با بزرگنمایی برخی از عملکرد نادرست کشورهای همسایه، میخواهند اشتباهات و رفتارهای نادرست خود را که در واقعیت مصیبتهای زیادی برای ملت تحمیل کرده است را کوچک جلوه دهند.
مقاله پیشرو را با حکایتی آغاز میکنم که در صفحه نود و پنجم کتاب خاطرات محمود طرزی درج میباشد و توجهام را به خود معطوف کرد. قابل یادآوری میدانم که این کتاب از سوی دکتر عبدالغفور روان فرهادی گردآوری شده و در سال ۱۳۸۹ آفتابی، به همت انستیتوت دیپلماسی وزارت امور خارجه کشور به نشر رسیده است.
آقای محمود طرزی پدر ژورنالیسم و نخستین وزیر امور خارجه افغانستان بعد از استقلال، هنگام بیان خاطرات خود درباره جنگ دوم افغان- انگلیس و اوضاع کشور در آن زمان، ضمن محکومکردن جنایات عساکر بریتانیا در افغانستان، از خیانت و همدستی برخی سرداران و رهبران قبایل شکوه میکند و با بیان این حکایت، نقش سرداران فاسد و بیتدبیر را در تباهی افغانستان در آن زمان برجسته میداند.
حکایت بدین شرح است: میگویند: درختان با هم اتفاق کردند که به نزد حاکم عدالت رفته از تیشه، اره، رنده، برمه و غیره شکایت کنند که جانهای شان را میتراشد و وجودهای شانرا میخراشند. اولاً همه در پیش یک درخت کهنسال زیتون آمدند و مقصد شانرا به او فهمانیده، اشتراک را طلب نمودند. درخت سالخورده گفت: بسیار اعلا. خیلی خوب فکر کردهاید. من هم با شما شریکم، اما این تیشه، اره، رنده، برمه و غیره چسان چیزها هستند؟ مهربانی فرموده تعریف نمائید زیرا من تا به حال از این چیزها، چیزی ندیدهام. درختان به تعریف هر یک از آنها پرداختند، گفتند: «کلنگ و تبر دو بلائیست که از آهنپارههای سخت و سنگین ساخته شده، وجود ما را از بیخ و بن به آن بر میکنند. اره شاخههای ما را از هم جدا میکند، رنده، پوست ما را بر میدارد، برمه دل و جگر ما را شکاف میکند وغیره».
زیتون کهنسال چون این ماجرا را از آنها شنید، پرسید: «این آلههای آهنین که حساب دادید، آیا تنها سر خود کار کرده میتواند یا کدام معاونی دارند؟». گفتند که: «نه، هر یک از اینها دستهنام یک چیزی دارند که بدون آن کار کرده نمیتوانند». درخت سالخورده پرسید که« آندستهها از چه و از کیست؟» درخت بلوط و بادام بپا خاسته و گفتتند: «ما چون سخت جان هستیم، دستههای تبرها و کلنگها و تیشهها را بوجود میآوریم». درخت توت با درختهای بلوط و بادام مخالفت کرده، گفت: «دسته ارهها را بندهتان ایجاد میکند». و الحاصل هر یک از درختان خدمت و بستگی خود را به یک آله از آلهها، بیان نمودند. با مشاهده این وضعیت، درخت کهنسال زیتون خطاب به درختان گفت: «آقایان! از ماست که بر ماست- قرار بجایتان بنشینید، خود شما مخرب جان خودتان هستید، نه دیگران».
همانطوری که در این حکایت آمده است که درختان در قطع و نابودی خویش مقصرند؛ بدون شک در جوامع انسانی هم، انسانها در آبادی و ویرانی، بقا و مرگ خود مسئول هستند.
اما با تأسف فراوان، یکی از پندارهای نادرست، غیرمنطقی و بیمفهوم که متأسفانه اذهان برخی از مسئولان دولت افغانستان، تعدادی از کارشناسان عوامزده و بعضی از هموطنان ما را به خود مشغول کرده است؛ همانا این است که مسئول اوضاع بحرانی و ویرانی افغانستان در گذشته و در حال، همسایگان و کشورهای خارجی بوده و هستند. البته در این تردیدی نیست که برخی از همسایگان و بازیگران منطقهای و جهانی در ویرانی افغانستان نقش داشته و دارند. اما واقعیت این است که بخش اعظم مسئولیت ویرانی و بربادی افغانستان، جنبه داخلی دارد و ناشی از افکار و رفتار برخی مسئولان، نخبگان و مردم ما در گذشته و در حال حاضر بوده و است.
این که همهی نابسامانیها را به دوش دیگران بیندازیم و خودمان را پاک و بری بدانیم، خلاف واقعیتها است و واقعیتگریزی محض و فریب خودی است. عدهای از مسئولان دولتی برای اینکه عملکرد ضعیف خود را توجیه نمایند و نفوذ خود را میان مردم گسترش دهند، پیوسته با استفاده از این ترفند، به چشم مردم خاک میپاشند. آنان با بزرگنمایی برخی از عملکرد نادرست کشورهای همسایه، میخواهند اشتباهات و رفتارهای نادرست خود را که در واقعیت مصیبتهای زیادی برای ملت تحمیل کرده است را کوچک جلوه دهند.
وقت آن رسیده است که رهبران، مسئولان و نخبگان سیاسی افغانستان با واقعیتها کنار بیایند و با پذیرش اشتباهات و عملکرد نادرست خود، دیگر به چشم مردم خاک نپاشند و بیشتر از این، از نااگاهی مردم به نفع شخصی خود سود نبرند. همچنین برخی از تحلیلگران و نویسندگان که در رسانههای جمعی حضور پیدا میکنند نیز باید با واقعیت ویرانی کشور توسط عدهای از رهبران و مسئولان کنار بیایند. تعدادی از افراد به اصطلاح کارشناس نیز همواره از طریق تریبونها و رسانههای جمعی، کشورهای همسایه و قدرتهای بزرگ را مسبب بیثباتی اوضاع کنونی کشور معرفی میکنند و بیتدبیری و فساد برخی از مقامات عالیرتبه در افغانستان را اندک و ناچیز جلوه میدهند. این افراد هم باید بدانند که این حنا دیگر رنگی ندارد و با متهمساختن شرق و غرب، کاری از پیش برده نمیشود و بجای واقعیتگریزی باید واقعیتگرایی را مبنای تحلیلهای خود قرار دهند.
احمد ارشاد خطیبی - استاد دانشگاه