بلندپایهترین افسر ارتش بریتانیا در افغانستان میگوید که عقیده ندارد افغانستان بعد از خروج نیروهای خارجی مثل عراق دچار درگیریهای فرقهای شود.
جنرال جان لوریمر در صحبت با بیبیسی گفته که شرایط عراق و افغانستان کاملا متفاوت است.
او گفت مطمئن است که افغانستان بعد از خروج نیروهای خارجی امنیت خواهد داشت و نیروهای ارتش ملی افغانستان، در مقایسه با نیروهای عراقی بهتر آموزش دیدهاند و از پس خطرات شورشیان خیلی بهتر برخواهند آمد.
به باور وی، نیروهای افغان به خودباوری رسیدهاند و نیروهای خارجی هم به این نیروها کمک میکنند تا شکافهای موجود را از میان بردارند.
اوایل این ماه، حامد کرزی، ادعاهای مربوط به اینکه گروههای مرتبط با القاعده میخواهند به کشور برگردند و شرایطی مشابه عراق ایجاد کنند را رد کرد.
ولی این هفته لرد ریچارد؛ فرمانده سابق ارتش بریتانیا که سال گذشته به عنوان فرمانده نیروهای دفاعی بازنشسته شد، هشدار داد:«برای من این زنگ خطر است که اگر ما به تعهد خودمان به مردم افغانستان احترام نگذاریم، میترسم آنچه که در سوریه و عراق شاهد آن هستیم سال آینده در افغانستان تکرار شود و ما باید روی این مساله متمرکز باشیم.»
کارشناسان مسایل افغانستان اما می گویند که مقایسه وضعیت افغانستان با عراق، اگر از جهاتی درست است، از جهات دیگری هم نادرست است. افغانستان با عراق تفاوت های زیادی دارد؛ اما یکی از جدی ترین وجوه تفاوت این دو کشور این است که در افغانستان قرار نیست نیروهای خارجی به طور کامل این کشور را ترک کنند، در حالی که در عراق عکس این رویداد واقع شد و نیروهای خارجی بنا به هر دلیلی مجبور شدند خاک عراق را ترک کنند و اشغال مستقیم عراق، پایان یافت.
به نظر می رسد یکی از اصلی ترین دلایل ظهور داعش و طرح مجدد ضرورت حضور نیروهای خارجی به رهبری امریکا در عراق، عدم امضای پیمان امنیتی میان بغداد و واشنگتن و در نتیجه آن، خروج کامل امریکا از عراق بود.
امریکا عراق را ترک کرد؛ اما هرگز آن کشور و منابع سرشار از طلای سیاه آن را از فهرست اولویت های استراتژیک خود در خاور میانه حذف نکرد. از سوی دیگر، امریکا نمی توانست نظاره گر این حقیقت تلخ و آزاردهنده باشد که در یک بازی دو سر باخت، صدام را سرنگون کرد؛ اما عملا قدرت را به اکثریت شیعی متمایل به ایران واگذاشت. افزون بر آنکه امریکا نیاز به راضی کردن دیگر متحدان منطقه ای تحت سلطه خود به ویژه حکومت سلطنتی آل سعود در ریاض، شیخنشین قطر و ترکیه به رهبری اردوغان داشت. به همین دلایل، مسیری برای بازگشت مجدد ایالات متحده در عراق باید پیدا می شد و این مسیر با وجود و حضور نوری مالکی همسو با ایران، نمی توانست تحقق پیدا کند.
در چنین تنگنایی، داعش همان نقشی را بازی کرد که طالبان و القاعده در سال ۲۰۰۱ برای حضور امریکا در افغانستان بازی کردند.
داعش ممکن است دیر یا زود از میان برود، یا دست کم به مثابه شمشیر داموکلس، به عنوان یک تهدید بالقوه برای مهار ایرانگرایی احتمالی اداره اکثرا شیعی بغداد در آینده، به صورت موقت به حاشیه رانده شود؛ اما مانند طالبان افغانستان، بخش هایی از کشور را در سلطه خود داشته باشد؛ تا با استفاده از این بهانه، واشنگتن به راحتی اداره بغداد را تحت سلطه و مهار و کنترل خود درآورد.
در افغانستان اما این اتفاق نمی افتد؛ زیرا قرار نیست پیمان امنیتی امضا نشود و نیروهای خارجی، ناگزیر به خروج از کشور شوند.
در مورد آمادگی روانی و روحیه نیرومند و مصمم نیروهای مسلح افغانستان، تردیدی وجود ندارد. آنها این مهم را در انتخابات به اثبات رساندند؛ اما با شعارهای ملی گرایانه نمی توان بر واقعیت هایی چشم پوشید که ممکن است که این آمادگی روانی و روحیه رزمجویانه ملی نیروهای مسلح را تحت الشعاع قرار دهد و آن عدم دسترسی به سلاح های سنگین، هواپیماهای جنگی و یک نیروی متمرکز، منسجم و نیرومند هوایی است. افغانستان تاکنون فاقد این سه فاکتور مهم در قدرت نظامی است؛ بنابراین، در صورت تکرار سناریوی مشابه عراق، امکان آسیب پذیری امنیتی، کم نیست.
چنانچه در حال حاضر نیز افغانستان، به رغم موضع گیری های تند و حملات لفظی شدید، عملا در برابر حملات راکتی و هوایی و حتی لشکرکشی آشکار زمینی پاکستان در مناطق مرزی، در مقام انفعال و آسیب پذیری و ضعف قرار دارد و تصور کنیم اگر پاکستان روزی تصمیم بگیرد، طالبان را به سبک آنچه عربستان و قطر و ترکیه و امریکا و اسراییل با داعش انجام دادند در برابر دولت مرکزی افغانستان، بسیج کند، عملا چه کاری در مبارزه با این اقدام، از افغانستان ساخته است؟
با این حساب، به همان اندازه که طالبان، پتانسیل داعش شدن دارند، افغانستان نیز عراق خواهد شد؛ مشروط به آنکه پاکستان، نقش عربستان را بازی کند و این اقدام، با توافق ضمنی و زیرزمینی قدرت های بزرگ و شرکای به اصطلاح استراتژیک افغانستان نیز همراه باشد.
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور