Bbc در گزارشی درباره شرایط وخیم زنان و دختران افغانستان پس از حاکمیت مجدد گروه واپسگرای طالبان نوشت/ طاهره حسینی هستم و ۲۹ ساله، من مادر کودکی پنج سالهام که به سختی برای رسیدن به رویای «دیپلمات شدن» راهی دانشگاه شده بودم اما حالا آرزویم را دفن کردم و از روی ناچاری در شغلی که هر روز دلهره پایانش را دارم در یک مکتب خصوصی درس میدهم.
زمان سقوط، دانشجوی سال دوم رشته علوم سیاسی بودم. برای ادامه تحصیلم در دوران جمهوریت که برای یک مادر تنها و دور از خانواده پدری، تصمیم دشواری بود، مصمم بودم. بچهام را گاهی نیمه روز به محل کار پدرش میبردم و گاهی خانه عمه شوهرم. طالبان برگشتند. دانشگاهها هنوز برای زنان باز بود اما هر روز سختگیریهای آنها برای زنان بیشتر و بیشتر میشد. درسها ادامه یافت. اول، حجاب سرتاپا بعد پرده زدن در کلاسها، بعد جدا کردن ورودی زنان و مردان، بعدتر تغییر شیفت درسی زنان و مردان و بازرسیهای روزانه نفرات طالبان. اما هنوز هم ادامه میدادم و به روزنه امید چشم دوخته بودم... این روزنه هم خاموش شد. نمیدانم آن روزها چطور نفس میکشیدم. یک ماه نه خواب داشتم و نه خوراک. تمام آرزوهایم با خاک یکسان شده بود. دروازه دانشگاهها به روی زنان بسته شد. خانواده پدریام ایران هستند اصرار دارند که ما هم به ایران برویم اما از آنجا هم حکایتهای زیادی از وضعیت بد مهاجرین میشنویم. اینجا حالا هیچ کسی تصمیم به ماندن ندارد و نمیگیرد؛ آنهایی که توانستند رفتند و کسانی هم که ماندند ناچار به ماندناند.