یکی از اعضای حزب التحریر در مورد نوشته ای با عنوان حزب التحریر چه می خواهد؟ چه می کند؟ که چندی قبل در خبرگزاری جمهور منتشر شده بود، نقدی به این خبرگزاری ارسال نموده که با احترام به آزادی بیان، عینا خدمت مخاطبان ارجمند جمهورنیوز ارائه می شود:
در پاسخ به خبرگزاری جمهور
نوشته ای اخیراً تحت عنوان "حزب التحریر چه می خواهد؟ چی می کند؟ که در خبرگزاری جمهور نشر شده است نکاتی در آن وجود دارد که لازم است از ابعاد مختلف بیان شود.
هر نوشته ای، چه کوتاه چه طویل؛ از دید ساختار عملی، نباید خالی از ذکر آدرس و یا نویسنده آن باشد. متن متذکره ذریعه یک صفحه اینترنتی به نشر رسیده است، فقط همین. معلوم نیست که نویسنده آن کیست و از سوی چه نهادی بیان شده است.
مشکل دیگر نوشته فوق، نداشتن منابع کافی و لازم است. این نوشته براساس هیچ نوع منابع معتبر استوار نبوده بلکه شماری از نقل قول ها و نظریات دیگران را به عنوان یک نظر محض نقل کرده است و بس. چیز دیگری برای رجع آن وجود ندارد. روی همین ملحوظ است که شما در تعریف حزب التحریر و بعضی معلومات دیگر اشتباه کرده اید. مثلاً نوشته اید: "... وجه تسمیه آن برگرفته از میدان مشهور “التحریر” مصر است، در اکثر کشورهای جهان، به ویژه در کشورهای آسیای مرکزی فعالیت دارد..." حال آنکه حزب التحریر به معنی گروه آزادیبخش می باشد و از مصدر "حریت یا تحریر" عربی گرفته شده است که الله سبحانه و تعالی در آیه 92 سوره نساء سه مرتبه این کلمه را مورد استعمال قرار داده و می فرماید: فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ - وَ تَحْرِيرُ ترجمه آن را ذکر می کنم تا متوجه شوید:"غلام
مؤمنی را آزاد كند". بنابرین، حزب التحریر به معنی جماعت و گروهی می باشد که تلاش دارد تا امت را از بند نظامها، افکار، مفاهیم و احساسات غیر اسلامی نجات دهد و هیچ ربطی به میدان آزادی مصر ندارد. در جائی دیگر نوشته اید: "... در حال حاضر شیخ عطاء بن خلیل أبوالرشته به عنوان امیر و نوید بت، سخنگوی رسمی این حزب هستند..." درحالی که سخنگوی رسمی حزب التحریر بر همه هویداست و در سطح جهان مشهور است؛ او انجینیر عثمان بخاش می باشد که دفتر رسمی مطبوعات مرکزی حزب التحریر را از لبنان مدیریت می کند. اما نوید بت تنها سخنگوی حزب التحریر ولایت پاکستان می باشد و بس، خداوند او را در پناه و رحمت خود حفظ کند؛ یازدهم می سال 2012 م توسط نهادهای مزدور استخباراتی پاکستان به دیکته امریکا ربوده شد و تاکنون اطلاعی از وی در دست نیست.. مواد فوق نشاندهنده ضعف در جمع آوری معلومات و نویسندگی شما می باشد.
چیزهایی در مورد اسلام، مسلمانان و حزب التحریر نوشته اید که اینک یکایک به اصلاح آنان می پردازم:
نخست از همه، عقیده و هویت مردم مسلمان افغانستان را نادیده گرفته و نوشته اید: "... در تقابل با ارزشهای عمومی واقع نگردد و نیز نزدیکی خود را با خواست ها و آمال مردم و جامعه حفظ کند..." اما درست این است که مردم افغانستان مردم مسلمان اند و ارزش های عمومی، دیدگاه آنان نسبت به زندگی، قیادت اساسی فکری و مفاهیم زندگی شان از اسلام، اخذ گردیده است؛ بنابراین، خواست و آمال مردم مسلمان افغانستان جز تحکیم و تطبیق اسلام چیزی بیش نیست. بنابرین، حزب التحریر در هماهنگی کامل با خواست و تقاضای عقیده اسلامی مردم مسلمان افغانستان دعوت خود را حمل می کند و برمبنای همین دلیل است که شما خودتان در لابلای نوشته تان گفته اید: "... اینجاست که همه زمینه ها برای تبلیغ و ترویج اهداف این حزب به سادگی فراهم شده..." بلی، به راستی که دعوت اسلامی ما مورد پذیرش مردم مسلمان افغانستان قرار گرفت.
شما ظهور و گسترش دعوت حزب التحریر را درست مطالعه نکرده و نوشته اید: "...کسی به این موضوع فکر نکرد که گروهی که از خارج کشور حمایت می شود و نگرشهای جدید و عجیبی از دین برون می دهد، چگونه این اجازه را به خود داده است که در میان دیگر مسلمانان وارد شده آنها را به (اسلام)! دعوت کند؟..." بلی، حزب التحریر از خارج مرزهای کنونی افغانستان آمده است، حلقه نخست آن در قدس تأسیس شد ولی فعلاً تقریباً در تمام افغانستان حلقات فعال دارد. زیرا اسلام دین و رحمت برای همه عالمیان است و واجب است تا دعوت به سوی آن نیز جهانی باشد. درست همانطوری که رسول الله صلی الله علیه وسلم اصحابش را به افغانستان (خراسان زمین آن عصر) فرستاد تا این که فتح گردید. پس اگر حزب التحریر به این دلیل رد شود که از خارج آمده است پس اسلامی که 99 فیصد مردم افغانستان به آن معتقد اند، از کجا آمده است، از کابل؟! غزنی؟! هرات؟! یا بامیان؟! و اگر حزب را "... جنبش بیگانه گرا..." خواندید پس شما شاید بلکه حتماً اسلام را نیز دین بیگانه گرا می خوانید. در عین حال، حزب التحریر در میان مسلمانان فعالیت می کند، زیرا مسلمانان در حالت انحطاط و رکود فکری قرار گرفته اند نه اینکه از اسلام برگشته اند. و حالت شان چنان شده است که تحت سایه دولتها و نظامهای غیر اسلامی زندگی می کنند؛ معاملات، سیاست، اقتصاد، حرب، عقوبات و سایر روابط شان دور محور حرام می چرخد، نه این که قرآن خواندن را ترک کرده اند؛ به این دلیل حزب طی نشرات گسترده خود که شما نیز از آن آگاه هستید، بارها تأکید
کرده است که دعوت ما دعوت به سوی زندگی اسلامی است، به سوی از سرگیری تطبیق و عملی ساختن همه احکام و افکار اسلام، به سوی عمل و حمل اسلام به تمام بشریت در تمام اطراف و اکناف این کره خاکی. بنابرین، هدف دعوت حزب التحریر مسلمان ساختن مسلمانان نیست بلکه دولت ساختن است.
تعریف خلافت نزدتان به حیث مسلمان درست وضاحت ندارد، چون نوشته اید: "...خلافتی با حدود و صلاحیتتراشی های حزب التحریری..." این نوشته شما نشان می دهد که معلومات تان به حیث یک مسلمان پیرامون خلافت، بسیار ناچیز و ناقص است. زیرا خلافت دولتی است که اسلام در داخل قلمرو تطبیق و به خارج حمل می کند. علما آن را ام الفرایض و تاج الفروض خوانده اند، و دولتی است که از همه اتباع اش چه مسلمان ویا غیر مسلمان حفاظت می کند. هر زمانی که این نظام از عرصه وجود مفقود باشد، وجیبه گروه های اسلامی است تا برای ایجاد و تأسیس آن بر اساس طریقه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم اقدام نمایند. حزب التحریر به عنوان یک گروه فکری-سیاسی اسلامی خود را مکلف می داند تا برای ایجاد دولت اسلامی که احکام و حدود را تطبیق می کند، مبارزه کند.
روشنی هدف ما نیز نزد شما مفقود معلوم می شود، چون تأکید نموده اید که: "...و این فکر که حزب التحریر دقیقا درصدد چیست؛ ذهن همه را می خارد و فعالیت های این حزب را بیش از پیش مشکوک می نمایاند..." حال آنکه اصلاً چنین نیست، چون هدف و طریقه کار حزب التحریر برای همه جهانیان واضح است و هیچ نوع ابهامی در زمینه قرار ندارد و اصلاً نباید ذهن کسی را بخارد. طوری که حزب التحریر درصدد تأسیس دولت اسلامی یا همانا خلافت است و بر اساس طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم کار و پیکار می کند و این موضوع را به جزئیات تمام در قالب رسانه های مطبوعاتی گوناگون از قبیل صفحه انترنتی، مجله، گاهنامه، شبکه های اجتماعی انترنتی و مهمتر از همه در قالب دعوت و تفاعل عملی با امت سینه به سینه انتقال داده است.
در جای دیگری تفاوت میان ما و سایر گروه های اسلامی را خلط نموده و نوشته اید: "نگرانی جاگزینی حزب التحریر با طالبان عملاً وجود حزب التحریر نیز همین را می خواهد. حتا با فعالیت های بیشتر و راهکارهای به شدت مدرن. تا اینجا شاید نتوان میان این دو گروه تندرو فرقی قایل شد، اما نگرانی جاگزینی حزب التحریر با طالبان عملا وجود دارد و از اینکه مسیر حرکت هر دو فی النفسه یکی است میتوان این نگرانی را بجا و خیلی هم دقیق خواند." نخیر! اصلاً دقیق نیست. حزب التحریر یک حزب فکری سیاسی است که به هیچ نوع اعمال مادی دست نزده است و مطابق طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم خود را ملزم می داند که هیچگاهی تا زمان تأسیس دولت، به چنین اعمالی دست نزند. اما، همه گروه های اسلامی که در سراسر جهان فعالیت دارند، چه به شکل فکری، مادی و سایر اسالیب برادران مسلمان ما اند که درصورت نیاز آنان را به امر معروف کرده و به راه راست نصیحت شان می کنیم و بالمقابل می خواهیم تا هر کسی ایرادی بر فکر یا طریقه ما داشته باشد، می تواند بدون کراهتی به نصیحت و امر بالمعروف ما بپردازد. و ما تنها خود را گروه برحق نمی دانیم که بر سایرین خط کشیده شود. به تعبیر دیگر، هیچ نوع رابطه ای میان ما و سایر گروه هایی که بر اساس اسلام کار می کنند، جز عقیده اسلامی وجود ندارد.
در بخشی از نوشته تان پیرامون طریقه کار ما نگاشته اید: "... به شدت کهنه گرا و روش خاص خود را دارد..." بلی، ما به اسلام پابند هستیم و طریقه کار خود را همچنان از عین فکره اخذ می نمائیم، اگر اسلام به شما کهنه معلوم می شود، پس ما به این کهنه گرائی خود با طریقه خاص ادامه می دهیم.
در اخیر مقاله تان از خلیفه یادآوری نموده گفته اید:"... آیا ملک عبدالله یکی از مهره های محتمل خواهد بود؟ یا مولانا فضل الرحمان پاکستانی و یا هم ایمن الظواهری مصری و دیگران،..." این که الله سبحانه وتعالی کدام شخص را مناسب مقام خلافت می بیند و مسئولیت تطبیق و حمل دین اش را به او می دهد، ما نمی دانیم؛ چون این امر مربوط به آینده است و جز الله سبحانه وتعالی احدی از آینده خبر ندارد. از طرفی، خلافت عقدی از عقود شرعی میان حاکم و رعیت است، به شرط تطبیق کتاب الله و سنت رسول الله. پس آن چه به حزب التحریر مهم است، روی کار آمدن دستگاه و نهادی است که کلمه الله سبحانه وتعالی را تعالی بخشیده و زندگی اسلامی را از سر می گیرد، این که حاکم چه کسی باشد، امت صلاحیت انتخاب آن را دارد و توسط بیعت مشخص می سازد که کدام شخص را برای این مقام مناسب می داند.
در عین حال، حزب التحریر با تجربه طویل بیش از نیم قرنی خود، شخصیت های اسلامی را پرورش داده است که توانائی حمل و تطبیق این دین را دارند و چنان ذوب افکار و مفاهیم اسلامی گردیده اند که یگانه هدف هستی شان را کسب رضایت خالق و مبارزه در راه او تشکیل می دهد، و درین راستا از هیچکسی جز الله امید پاداش و ستایش را نداشته و تنها از الله سبحانه وتعالی اجر آن را می طلبند. زیرا او سبحانه وتعالی نفس ها، مال و همه هستی ما را در برابر جنت خریده است.
بالاخره این وضاحت نامه را با یکی از جملات شما اختتام می بخشم که گوشه ای از حقایق را در آن یادآور شده اید تا باشد که انشاالله که همه ما شامل این کاروان خیر گردیده و در جنت روی یک تخت مقابل همدیگر تکیه زنیم و اندکی کدورت و کینه در دل های ما موجود نباشد و به نعمت دیدار الله سبحانه وتعالی دست یابیم و در صدد تلفیق نظامهای مختلف و کشورهای مختلف؛ تحت یک نظام یعنی خلافت اسلامی است...(تلفیق نه بلکه محو کامل)
یک عضو حزب التحریر- ارسالی به خبرگزاری جمهور