یکی از سخنگویان طالبان، رسانههای خارجی را متهم به سیاهنمایی کرده و گفته این رسانهها «چهره بسیار نادرستی» از افغانستان نمایش میدهند.
انعامالله سمنگانی؛ معاون سخنگوی طالبان، در توییتی نوشتهاست که «بسیاری از هیاتهای خارجی میگویند با آمدن به افغانستان درک میکنند چهره بسیار نادرستی از افغانستان در رسانههای معروف خارجی نمایش داده میشود». او این کار را سیاهنمایی «محض» خواندهاست.
سخنگوی طالبان در ادامه گفتهاست که «بحران اقتصادی و عدهای از مشکلات نظام نوپا بهجای خود؛ اما واقعیتهای زیاد و خوب دیگری کاملا نادیده گرفته میشود». این سخنگوی طالبان، درباره آنچه «واقعیت خوب» گفته توضیح بیشتری ندادهاست.
شاید تا حدودی حق با آقای سمنگانی باشد. رسانههای خارجی هر کدام از سیاستهای دولت متبوع خود پیروی میکنند. آنها درباره طالبان نگاه منفی دارند؛ دولتهای جهان طالبان را به رسمیت نمیشناسند، دولت طالبان در کابل از مشروعیت بینالمللی برخوردار نیست و سابقه این گروه نشان میدهد که در گذشته در فهرست سازمانهای تروریستی قدرت های جهانی و نهادهای بین المللی قرار داشته است و در حال حاضر نیز شماری از رهبران طالبان در فهرست افراد تحت تعقیب قدرت های جهانی هستند.
همه اینها در کنار سیاست های سختگیرانه طالبان در قبال زنان و دختران، سرکوب اقلیت ها، انحصار یکجانبه قدرت، انتقامجویی و عقده گشایی در برابر نظامیان ارتش پیشین و موارد مشابه دیگر، رسانههای خارجی را وادار به ارائه تصویری سیاه و وحشتناک از وضعیت جاری در افغانستان می کند.
با این حال، همانگونه که سخنگوی طالبان نیز گفته است این همه واقعیت نیست. واقعیت های خوبی نیز وجود دارد. به عنوان نمونه، امنیت نسبی برقرار شده، کمتر کسی به خاطر بمب های کنار جاده ای کشته می شود، ترورهای هدفمند به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته است، عملیات بزرگ انتحاری که پیش از این از مردم بی دفاع افغانستان قربانی میگرفت به حداقل ممکن رسیده است، فساد و اختلاس در همه وجوه و ابعاد آن ده ها بار در مقایسه با دولت پیشین مهار شده است، بر این اساس چه چیزی موجب می شود که وضعیت همچنان سیاه و بحرانی نشان داده شود؟
واقعیت این است که در مقایسه با دوره اول حاکمیت طالبان بسیاری از موارد تغییر کرده است. اکنون از سرکوب و استبداد و کشتارهای دسته جمعی که در دوره اول سلطه امارات طالبان شاهد بودیم خبر چندانی نیست؛ اگرچه هنوز هم اقلیت های قومی و مذهبی از ساختار قدرت سهمی ندارند و طالبان به طور یکجانبه و تمامیت خواهانه سرنوشت سیاسی کشور را در اختیار دارند.
نگاه و رویکرد طالبان در قبال زنان نیز تا حدود زیادی تغییر کرده است. دست کم «تاکنون» از اعمال سیاست های سختگیرانه درباره حجاب و حضور زنان در حیات اجتماعی نشانه ای دیده نمی شود. با این وجود کارمندان زن ادارات دولتی از کار محروم شده اند و میلیون ها دختر دانش آموز و دانشجو در چندین ولایت کشور از تحصیل در مکاتب و دانشگاه ها محروم اند. افزون بر این، وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان اخیراً اقدام به وضع قوانین نگران کننده درباره حجاب زنان و آنچه آنها برخورد با منکرات میدانند کرده است. به گفته سرپرست وزارت امر به معروف طالبان، وکلای گذر در کابل مکلف اند تا با استفاده از «زبان» با منکرات مبارزه کنند؛ اما «محتسبانی» که این وزارت در حوزههای امنیتی پایتخت گماشته، مسئول جلوگیری از منکرات با استفاده از «دست» هستند. این نشان می دهد که طالبان در حال بازگشت به اصل خود هستند و سیاستهای پیشین شان را احیا می کنند.
درباره امنیت نیز با توجه به اینکه عامل اصلی ناامنی های ۲۰ سال گذشته، طالبان و بمب گذاری های مرگبار کنار جاده ای، حملات انتحاری و ترورهای هدفمند آنها بودند حالا که آنان بر قدرت مسلط شده اند بدیهی است که وضعیت امنیتی به میزان قابل ملاحظهای بهبود پیدا میکند. با این حال هنوز هم اقشار مختلف جامعه به طور کامل احساس امنیت نمی کنند. بمب گذاری های هدفمند در موترهای شهری در کابل همچنان از غیرنظامیان شیعه قربانی می گیرد، نمازگزاران در مساجد آماج حملات مرگبار انتحاری قرار میگیرند، ترورهای هدفمند در برخی ولایات همچنان وجود دارد و در کنار آن اقدامات انتقام جویانه، بازداشت، سرکوب، شکنجه، باج ستانی و قتل افراد به دلیل فعالیتهای پیشین ضد طالبانی شان در نقاط گوناگون کشور جریان دارد.
نکته مهم دیگر، فقدان امنیت روانی است. بسیاری از اقشار جامعه به طالبان به عنوان حامیان امنیت و ثبات و صلح در کشور اعتماد ندارند. آنها از آنچه امنیت گورستانی تعبیر میشود استقبال نمی کنند؛ زیرا این امر لزوماً موجب ایجاد امنیت روانی در لایه های گوناگون جامعه نمی شود.
مساله دیگر درباره امنیت، نگرانیها درباره گسترش فعالیت گروههای تروریستی منطقهای و فرامنطقهای در افغانستان زیر سلطه طالبان است. در پی تحولات چهار ماه اخیر، داعش به طور ملموسی در کشور رشد کرده و مسئولیت برخی حملات مرگبار علیه مردم و جنگجویان طالبان را برعهده گرفته است. افزون بر این، گفته میشود که پاکستان به کمک گروه های تروریستی مورد حمایت خود یک نیروی تروریستی جدید و ائتلافی قدرتمند متشکل از چند شبکه افراط گرا را سازماندهی کرده که افغانستان مانند همیشه کانون اصلی فعالیت آن خواهد بود.
در حوزه رسانه و آزادی بیان نیز وضعیت بسیار ناامیدکننده است. خبرنگاران از سوی نیروهای طالبان سرکوب و شکنجه می شوند. رسانه ها دست به خودسانسوری می زنند. منابع مالی و اقتصادی رسانه ها به طور نگرانکنندهای کاهش یافته و در این میان، طالبان هیچ گونه تعهدی در قبال حمایت از رسانهها و تامین آزادیهای اساسی آنها در فضایی آزاد و عاری از تهدید و ارعاب نداده اند.
با اینهمه، بزرگترین بحران جاری در افغانستان وضعیت رقت انگیز اقتصادی و وقوع فاجعه انسانی است. ارزش پول ملی روز به روز کمتر میشود و قیمت مواد اولیه با توجه به فقر و بیکاری گسترده مردم همچنان رو به افزایش است. در این شرایط، طالبان هیچ برنامهای برای مهار این وضعیت بحرانی ندارند و چشم به راه کمک های جهانی هستند.
بر این اساس، مردم قربانی فجایع و بحران ها آیا سیاه نمایی رسانه های خارجی را باور کنند یا سفیدنمایی مقامات طالبان را؟
نرگس اعتماد - جمهور