آنچه آمریکا و غرب را نسبت به برنامه هسته ای ایران نگران میکند، فقط غنی سازی ۹۰ یا ۱۰۰ درصد و ساخت بمب اتم نیست. بلکه قدرت بازدارندگی، قدرت منطقه ای و تثبیت بلند مدت نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که غرب را نگران می کند. یعنی اگر ایران توانایی ساخت سلاح اتمی را به سطح ظرفیت هسته ای برساند (مثل ژاپن)، دیگر فشار سیاسی و نظامی بر ایران عملاً غیر ممکن و بی فایده خواهد شد. این همان چیزی است که غرب آن را خط قرمز می داند، نه صرفاً انفجار یک بمب، بلکه غیرقابلتغییر شدن نظام برای سالها یا دهه های طولانی.
برخلاف تصورات رایج، مخالفت شدید آمریکا با بمب هسته ای ایران صرفاً ناشی از نگرانی های امنیتی یا تعهد به عدم اشاعه نیست، بلکه ریشه در این واقعیت دارد که ایران هستهای، به ویژه در ساختار حکومتی فعلی، مساوی است با تثبیت یک قدرت منطقهای مستقل و در بلند مدت، غیرقابل مهار.
در نگاه واشنگتن، ایران نه فقط یک دولت هنجارشکن در نظم بینالملل، بلکه یک مدل حکمرانی است که چالش ایدئولوژیک برای نظم لیبرال غربی ایجاد می کند. اگر چنین حکومتی به بمب دست یابد، نه تنها برتری استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به چالش کشیده می شود، بلکه ابزارهای سنتی فشار غرب از جمله تحریم، تهدید نظامی و انزوای دیپلماتیک کارایی خود را از دست میدهند. به عبارت ساده تر، ایرانِ مسلح به سلاح هسته ای، دیگر قابل تغییر، مهار یا سرنگونی خواهد بود و این برای استراتژیستهای آمریکایی به منزله بسته شدن دائمی پرونده تغییر حکومتاست.
در این میان، پرسش مهمی مطرح میشود: چرا آمریکا با وجود داشتن سلاح هسته ای در دستان کشورهایی چون پاکستان، هند یا حتی کره شمالی، نگرانی در این سطح بروز نمی دهد؟
پاسخ در میزان وابستگی و کنترل پذیری این کشورها از سوی قدرت های جهانی نهفته است. پاکستان با وجود داشتن سلاح هسته ای ، به شدت به کمک های مالی آمریکا وابسته است؛ هند در چارچوب موازنه با چین، شریک راهبردی غرب محسوب میشود؛ و کره شمالی با تمام تهدیدهایش در یک انزوای کامل قرار دارد و فاقد ظرفیت تأثیرگذاری جدی در موازنه منطقه ای دیگر کشورهاست.
اما ایران، به دلیل موقعیت استراتژیک، نفوذ ایدئولوژیک فرامرزی، منابع انرژی عظیم و عمق تمدنی اش، قادر است نظم منطقه ای را به شکل بنیادین بازتعریف کند. ایران در مرکز بحران ها، منابع و خطوط انرژی دنیاست. حضور قدرتمند ایران در عراق، لبنان، یمن و حتی آسیای میانه، به این معناست که ایران تنها یک کشور نیست، بلکه یک قدرت منطقه ای است. اما کره شمالی یا پاکستان و هند این نوع نفوذ منطقه ای یا ایدئولوژیک را ندارند.
به لحاظ نظام سیاسی و هویت ایدئولوژیک، ایران تنها کشور دنیاست که حکومت دینی با پیام انقلابی و ایدئولوژی ضدغربی دارد. ایران در گفتمان رسمی خود از مقابله با نظام سلطه و استکبار جهانی می گوید. اما هند و پاکستان و حتی کره شمالی چنین نفوذ نرم یا گفتمان جهانی ندارند. از منظر غرب، به ویژه آمریکا، ایران تنها کشور دنیاست که موجودیت اسرائیل را زیر سؤال می برد. این تهدید مستقیم علیه متحد اول آمریکا در خاورمیانه، یک خط قرمز بی چونو چراست.
بنابراین، برنامه هسته ای ایران برای غرب فقط یک موضوع فنی یا نظامی نیست. آنچه آمریکا از آن هراس دارد، نه فقط یک بمب در انبارهای نظامی ایران، بلکه تبدیل ایران به یک قدرت غیرقابل مهار، در منطقه ای حیاتی برای منافع غرب است.
برای آمریکا، حفظ امکان تغییر حکومت در ایران یک اهرم حیاتی است. تجربه هایی چون کنفرانس گوادالوپ و در نتیجه سرنگونی رژیم شاه، نمونه هایی از توانمندی آمریکا و غرب در بازتعریف قدرت در کشورهای کلیدی خاورمیانه است. اما چنانچه ایران به سلاح هسته ای دست یابد، دیگر این الگو قابل تکرار نخواهد بود.
دولت های غربی هرگز به صراحت اعلام نمی کنند که هدفشان تغییر حکومت است، اما ابزارهایی چون تحریم، جنگ های نیابتی و فشار دیپلماتیک همه در خدمت همین هدف بودهاند. به خصوص در دوره اول ترامپ و پمپئو، شواهد زیادی وجود داشت که فشار حداکثری نه فقط برای توافق جدید، بلکه برای فروپاشی تدریجی نظام طراحی شده بود. ابزارهایی مانند تحریم شدید، حمایت از اپوزیسیون خارج نشین، نفوذ رسانه ای و تحریک نارضایتی داخلی، همه بخشی از این پروژه بودند.
در پایان می توان نگرانی آمریکا در برابر ایران را در سه مورد خلاصه کرد: ایران هسته ای، هراس از تغییر توازن قدرت در سطح منطقه ای و از بین رفتن امکان مهندسی آینده سیاسی ایران. از این منظر، برنامه هسته ای ایران نه فقط یک پرونده فنی یا امنیتی، بلکه خط مقدم نبرد ژئوپلیتیکی میان دو روایت از نظم جهانی است.
مهدی حسینی محقق- خبرگزاری جمهور