( توضیح ضروری: طرح این سلسله مباحث، یک مسئله جامعه شناختی است. واژه "پشتون" در این نوشته ها شامل آن دسته افراد و گروههای انسانی می شود که در پی برتری طلبی قومی هستند. ساختار اجتماعی- سیاسیِ موجود در افغانستان بر مبنای تغلّب قومی می چرخد. حاکمیت طالبانی نماد و نماینده ی برتری طلبی قومی در افغانستان است و ما برای اعاده حق و موجودیت خود و برای پیشگیری از حذف و نابودی مان، ناچاریم به آسیب شناسی وضعیت موجود بپردازیم. ما به آن دسته از وطنداران پشتون خود که انسانی می اندیشند و معتقد به برابری و حقوق شهروندی هستند صمیمانه احترام می گذاریم. با احترام- مدنی)
"""""""""""""""""""""
پشتون ها برای حفظ قدرت سیاسی و حاکمیت تاریخی شان متحد هستند. برای نخبگان قوم پشتون حفظ حاکمیت و اقتدار قومی، مهمترین مسئله و مطالبه ملی است. برای اغلب نخبگان قوم پشتون و برای سیاستمداران و خوانین این قوم، تفاوتی نمی کند که نوع نظام سیاسی حاکم بر افغانستان، سلطنت باشد یا جمهوریت باشد و یا امارت و نظام طالبانی یا حکومت دینی باشد؛ فقط سنت تاریخی حاکمیت پشتون ها بر افغانستان نشکند و یک جوالی، یا سقاوی و یا گلم جمع، شوق بزرگی و پادشاهی به سرش نزند. برای هیچ پشتونی حاکمیت یک غیرپشتون قابل تحمل نیست مگر آنکه آن پشتون، یک انسان شهری و متمدن باشد.
افغانها در بیست سال حکومت جمهوریت که گویا مبتنی بود بر دموکراسی و رأی مردم؛ باز هم حاضر نشدند قدرت را به غیرپشتون ها یا حتی به یک فرد دو رگه پشتون-تاجیک بسپارند. لذا با حمایت خارجی دست به هر اقدام سخیفی زدند، به آراء گوسفندان هم مراجعه کردند، تقلب های بزرگ و غیرعقلانی را هم مرتکب شدند، یک "روان پریش" بنام اشرف غنی را به قدرت رساندند و حاضر نشدند اقتدار و زعامت شان را ببازند. در همین بیست سال حتی اجازه ندادند که نوعیت نظام متمرکز پشتونی، به نظام مشارکتی که در رأس آن یک پشتون باشد اما فرد دوم (صدراعظم) احتمالا یک فرد غیرپشتون بیاید؛ همین را هم قبول نکردند. یکی از نقاط قوت پشتون ها و یکی از دلایل بقا و دوام حاکمیت سنتی افغانستان؛ اتحاد همین کتله، حول محور "اقتدار قومی" و حفظ "زمامداری قبیلوی" شان بر کل مردم افغانستان است.
عامل دومی اینست: جامعه ای که طالبان را زائیده اند جامعه ای شهری نیستند. قاطبه جامعه افغان (پشتون)، بسته به ساختار جغرافیایی و محیطی، زندگی بدوی دارند. اغلب این مردم در مسیر تاریخی شان، عناصر جنگی و اعتقادی بوده و هستند که در مناطق قبایلی و محیط های بسته و سنتی زندگی می کنند. استعداد طالب شدن، استعداد حقانی شدن، استعداد جنگاور شدن، استعداد خشونت و استعداد خودبرتربینی دارند اما استعداد کامیابی در کانکور سراسری را ندارند. استعداد استاد شدن و فرهنگی شدن را کمتر دارند. اینکه فاروق اعظم ها داد می زدند که هزاره ها در دانشگاهها کامیاب و پشتونها ناکام می شوند؛ و یا اشرف غنی ها جیغ می زدند که زندان بگرام پر است از گویندگان پشتون! و اینکه طالبان می گویند که از زبان فارسی، خدایی بدشان می آید! بیان این حقیقت است که پشتون ها قدرت شان را در مسیر دیگری خرج می کنند. مسیری غیر از تمدن و برابری و فرهنگ شهروندی با اتکا به خشونت و عناصر جنگی. لذا ما امروز مبتلا به همین نوع بازی هستیم و در این بازی، اقوام تحت ستم؛ همیشه بازنده هستند و خواهند بود مگر آنکه بخواهند قاعده و روش و نوع بازی را تغییر بدهند.
تاجیک ها اما مردمانی شهری هستند. فرهنگ شهرنشینی دارند، در سایه فرهنگ شهری بزرگ شده اند، یکی از مشکلات و موانع عدم پادشاهی قوم تاجیک بر افغانستان، تقابلِ این جامعه شهری با جامعه بدوی افغان است که معمولا در این تقابل، کتله ها و لشکرهای بدوی، بر گروههای انسانی و تمدن های شهری غلبه می کنند. این یک قانون است و در طول تاریخ همینگونه بوده است. شهری ها و متمدن ها در جوامع شرقی، کمتر لشکرکشی کرده اند تا بدوی ها را زیر حکومت شان بگیرند؛ غیر از غرب وحشی که بومی ها را کشتار کرد و رنگین پوستان را مطیع ساخت و به عراق حمله کرد و به افغانستان حمله کرد و تبدیل شد به بریتانیای کبیر و ایالات متحده امریکا.
ما در تاریخ مشرق زمین، کمتر سراغ داریم که یک جامعه متمدن، علیه اقوام بدوی، لشکرکشی و کشتار کرده باشد. اما برعکسِ آنرا همیشه شاهد بوده ایم. مثل لشکرکشی مغولها، مثل لشکرکشی افغانها
یکی از بداقبالی های اقوام غیرپشتون، افتادن در این دام و وادی است که آنها را محکوم به چنین سرنوشتی می کند. اما آنها می توانند چنین سرنوشتی را نپذیرند، همانند احمدشاه مسعود، همانند استاد ربانی که بیایند و روایتی تازه را از معادلات قدرت سیاسی خلق کنند و شوونیست ها را وادار به نگارش "دویمه سقاوی" کنند.
اکنون تاجیکان هستند و طالبان؛ حالا هزاره ها و ازبیک ها هستند و طالبان. این سه قوم، تاریخ برازنده ای داشته اند. اما حالا باید برای زنده ماندن طرحی نو در اندازند و کاری شگرف انجام بدهند؛ طرحی و کاری که مسیر تاریخ افغانیه را تغییر بدهد.
آره خیلی فرق میکرد تاهنوزم مزدوری آمریکا و هم پیمانانش میکردید تو این بیست مگه همه جنرالا از تاجیک وقومای دیگر نبودن یک کار بنیادی نشان بده که ما هم بفهمیم که هاولا فرق میکرد اگر تاجک بود بغیر دزدی لندغری و فحشا دیگر کار برای کشور نکردن
پشتونها هم مردم باغیرت وهم شجاع و سخاوتمند ودوراندیش هستندومردانگیشان زبان زد خاص و عام هست اماتاجیکهاحاضرهستندبخاطرپول شرف و غیرت وخاکشون رابفروشند ازتاجیکها هزاره واوزبک هم باشرف تر هستند خودمم تاجکم مابدمردمی هستیم باپول دینمان راهم میفروشیم
سیصدسال است پشتونها براین کشور کومت می کنند جرا دز طول این سیصد سال افغانستان از همه کشورهای همسایه خود عقب مانده تر هستند ؟
اگر پشتونها شرافت و همت می داشتند نباید نصف کشور را به انگلستان می داند اگر شرافت قومی پشتون مهم است چرا مزدوران و طن فروشان از شاهان ومیران پشتون می باشند دورنرویم کودتای 7 ثور و وطن فروشی به شوروی توسط نورمحمد ترکی و نجیب صورت نگرفت؟ آیا پیش درآمد اشغال افغانستان توسط آمریکا حامد کرزی و عبدالحق نبود؟ پیمان امنیتی توسط کرزی و اشرف غنی با امریکا امضا نشد؟
با مطالعه ی این نوشتار هر کسی میداند که تقلای اقوام غیر پشتون (خصوصا تاجیک ها ) برای بدست گرفتن عنان قدرت چقدر آرمانی است !
تاجیکان در امتداد تاریخ دوسه باری هم با پشتبانی و حمایت بیگانگان برای مدت کوتاهی بر مسند حکومت افغانستان تکیه زدند ؛ اما در همین زمانهای کوتاه نشان دادند که شایستگی و سعه ی صدر کافی برای زمامداری کشوری مانند افغانستان را ندارند چون بجای سلوک نیک و عدالت قومی ، عقده گشایی و هر افشانی کردند ،
با اینکه بنده به حبیبالله کاکایی احترام دارم ،روایت های تاریخ شهادت میدهد که او یک ستمگر بر خاص و عام بود !
دوره ی حکومت داری ناکام جناب استاد ربانی هم مملو از کم کاستی های لیاقت بود که تاریخ خود گواه است
بیا براین برای تسخیر دلها اول باید لیاقت اقوام دیگر بر لیاقت ها و صفات سنجیده ی قوم پشتون بچربد تا قناعت قوم پشتون حاصل شود که یک غیر پشتون هم میتواند عدالت و حاکمیت را تامین و تکمیل کند !!
آرزو و اشتیاق به تنهایی بی نیست ،بقول حافظ :
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف !
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی !!
قوم گرایی ومذهب گرایی مردم افغانستان رو بخاک سیاه نشونده،تا وقتی تو این کشور قوم ومذهب کنار گذاشته نشه وتاوقتی برابری زنان به مردان وحق آزاد پوشش زنان برسمیت شناخته نشه ،افغانستان رنگ رفاه رو نخواهد دید.
الن شما جمهوری اسلامی همیشه در افغانستان دخالت کردید خدی شما جمهوری اسلامی در ایران چرا به اهلسنت هیچ ارزشی نمی دید دومین چرا در تهران یک مسجد برای اهلسنت نیست الن سيستان بلوچستان چرا همیشه بی امن است بخاطر کی شما در سيستان و بلوچستان اهلسنت را بهانه گرفتيد مرزبانان شما پول می گیره تریاک مياد به کشورتون خدی شما مگه هر روز در سيستان و بلوچستان آدمای بی گناه شهيد نمی کنید به آسمی ناشناس کی ها استن اینا شما از سوریه چی درست کردید شما از عراق چی درست کردید شما از لبنان چی درست کردید از یمن چی شد در همه دنیا شما دخالت می کنید به آسم مذهب و قوم پرستی مگر در کتاب مذهبی شما نویشته نشده اگر تونیستی اهلسنت را بکشی کسی نفهمه بکش این مرگ ناشناس در سيستان و بلوچستان چی است حق کرد و ترک چی، ،
کدوم کشور اهل تسنن از مردم مظلوم فلسطین دفاع کرد هم نوکرای اسراییل و آمریکا هستند کی حکومت طالبان وداعش با اسراییل جنگ کردند همش سعی کردند مسلمان کشی کنند
باز وضعیت در افغانستان خوب است در ایران فارسها خودشان را ولی و وصی ملتهای غیر فارس می پندارند و ملتهای غیر فارس حق تحصیل و تدریس به زبان مادری خودشان را در مدارس و دانشگاهها ندارند و باید به زبان تحمیلی فارسی درس بخوانند ولی در افغانستان غیر از زبان رسمی پشتون دو زبان دیگر دری و اوزبکی هم تحصیل و تدریس می شود
به راستی هدف نویسنده این مطالب تفرقه انگیز چیست همه قومیت های افغانستان فرزندان یک ملت هستند چون انگشتان یک دست همه ما از تمام قوم ها پشتون هزاره تاجیک ازبک وغیره ستاره گان یک اسمانیم سالها درد ورنج کافی نیست به گذشته ها نگاه کنید از این خاک چه دانشمندان وبزرگان برخواستند که هنوز نامشان در تاریخ می درخشد آنها از کدام قوم وقبیله بودند آیا مهم است ما همه رادوست داریم وبه آنها افتخار می کنیم درهمین زمان می دانید در سراسر جهان چند زن ومرد از کشورمان باعث سربلندی مادر عرضه علم ودانش وورزش هستند من به همه آنها افتخار میکنم اگر میخواهیم کشورمان دوباره سرپا بشه باید همه پشت وکنار هم باشیم به دیگران اجازه ندهیم در امور داخلی کشورمان دخالت کنند وما رو به جون هم بندازند هیچ وقت فراموش نکنیم ما همه یکی هستیم یک افغانستان کشوری که همه باهم باید بلندوسربلندش کنیم