۰

در نکوهش قوم‌گرایی

پنجشنبه ۳۰ اسد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۵۳
گوته می‌گفت: «دانستن این‌که به ما عشق می‌ورزند به ما قدرت بیش‌تری می‌دهد، تا دانستن این‌که قوی هستیم». توصیه من به جوانان کشورم این است که بیایید راه طلایی عشق و عاشقی را بپیماییم و مهمان قلب‌های مردم شویم و از مرزهای ابلهانه قومیت بگذریم.
در نکوهش قوم‌گرایی



از جرج استاینر، متفکر معاصر یهودی، وجیزه‌های زیبایی خوانده‌ام که نخستین آن‌ها درباره «سرزمین مادری» بود. استاینر، درباره «سرزمین مادری»‌اش می‌گوید: «سرزمین مادری من، ماشین تایپ من است».
واپسین وجیزه‌یی که از این اندیشمند خواندم و به دلم چنگ زد، همان سخن معروف او ست که می‌گوید: «گیاهان ریشه دارند و انسان‌ها پا».
شاید پرسیده شود چه حرف تازه‌ای در این وجیزه نهفته است که به دل نادل شما چنگ زده است؟ مگر نه این است که این تمایز از جمله بدیهیات است و حتا کودک هفت – هشت ساله نیز بدان آگاه؟
حق با شما است، اما آن‌چه که مرا به آگاهی مان از این تمایز بی‌باور ساخته است، ستایش مبالغه‌آمیز جوانان مان از «ریشه»‌های شان می‌باشد. جوانان مان امروزه در همه‌جا، به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی، چنان در ستایش ریشه‌های شان (نیاکان و نژادشان) راه افراط را می‌پیمایند که می‌پنداری اصلاً گیاه هستند و مهم‌ترین ویژگی‌شان همان «ریشه»داشتن. در حالی که مقتضای «پا»داشتن، گذار از این مرزهای ابلهانه و رفتن به سوی ترویج فرهنگ مهمان‌نوازی دوجانبه می‌باشد. یا به تعبیر دیگر، «پا» برای آن است که آدمی به درِ خانه «دیگری» رفته و درش را کوفته و «مهمان»‌اش شود. «مهمان» در فلسفه جرج استاینر، همان مُثل افلاطونی انسان یا انسان حقیقی است. او در باره «مهمان» می‌گوید: «در افسانه‌های بی‌شماری کتاب مقدس و نیز اسطوره‌های یونان و اسطوره‌های ملل دیگر، حکایت‌ پرمعنایی وجود دارد که در آن غریبه‌ای که در حال سفر است، شام‌گاهان بر در می‌کوبد. در این حکایت‌ها، این شخص غالباً خدایی است با هیئت مبدل یا فرستاده آسمانی که ما را آزمایش می‌کند. من دلم می‌خواهد این دیدارکنندگان را انسان‌هایی واقعی بدانم که اگر می‌خواهیم به بقای خود ادامه بدهیم باید سعی کنیم مثل آن‌ها باشیم».
آن‌چه را که ستاینر می‌خواهد تبلیغ کند، رفتن به مهمانی قلب‌های مردم و گذار از مرزهای ابلهانه قومیت و نژادپرستی می‌باشد. او قانون طلایی عشق را تبلیغ می‌کند. او می‌خواهد بگوید که بروید محبوب‌قلب‌ها و موضوع عشق و عاشقی‌های بشریت شوید. ستایش از «ریشه‌ها»، به باور او بزرگ‌ترین مانع این امر است.
قدرت عشق
اگر پرسیده شود مهم‌ترین علت ریشه‌گرایی و تبارپرستی در افغانستان چیست، در پاسخ خواهم گفت: برداشت نادرست ما از قدرت.
جوان افغانستانی می‌پندارد که تعلق قومی در آشفته‌بازار سیاست افغانستان، توانایی است و هرکسی که بیش‌تر در جنگ‌های بیهوده قومیت اشتراک کند، شانس بیش‌تری برای ایجاد پایگاه مردمی و جایگاه قومی خواهد داشت. اما تجربه دوازده‌سال گذشته نشان داد که رمضان بشردوست، با وجود ضعف‌های شخصیتی‌اش، بسیار به خوبی توانست پایگاه اجتماعی و مردمی مستحکم‌تر از پایگاه اجتماعی رهبران قومی به خود ایجاد کند. در حالی که رهبران قومی هر قوم دشمنان بالفعل و یا بالقوه سایر اقوام تلقی می‌گردد، اما من در انتخابات سال ۲۰۰۹ به چشم سر دیدم که جمعیت تاجیک‌تبار، تصاویر رمضان بشردوست را در بدل ۵۰ افغانی خریدند و رایگان و داوطلبانه در کمپاین‌اش شرکت ورزیدند. آن‌چه که رمضان بشردوست را به ابژه عشق مردم مبدل ساخته و محبوب قلب‌ها گردانده بود، کناره‌گیری وی از جنگ بیهوده قومیت بود.
گوته می‌گفت: «دانستن این‌که به ما عشق می‌ورزند به ما قدرت بیش‌تری می‌دهد، تا دانستن این‌که قوی هستیم». توصیه من به جوانان کشورم این است که بیایید راه طلایی عشق و عاشقی را بپیماییم و مهمان قلب‌های مردم شویم و از مرزهای ابلهانه قومیت بگذریم.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین