۰

زمانی که اراده سیاسی یک سرزمین به تمسخر گرفته میشود

سیدقاسم اخضراتی
شنبه ۸ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۴۱
افغانستان سخت نیاز دارد تا با درایت و هوشیاری نخبگان سیاسی شان از این مرحله حساس تاریخ عبور نمایند. مرحله ای که بدنام ترین انتخابات دنیا، انتخابات افغانستان از نام برده می شود و متاسفانه بعد از یک دهه فرار از قانون و عدم تمکین به قانون اساسی کشور هنوز افغانستان در جمع فاسدترین کشورهای جهان قرار دارد.
زمانی که اراده سیاسی یک سرزمین به تمسخر گرفته میشود

یکی از مهمترین شاخصه های جامعه شناسی سیاسی در قرن بیستم، شکل گیری احزاب سیاسی است که در حال حاضر نقش مهم و غیرقابل انکاری در توسعه سیاسی و ثبات جوامع دارد. این عنصر مهم که در نبرد قدرت سیاسی و مبارزات انتخاباتی بهترین ابزار موفقیت در رقابت با رقیبان سیاسی محسوب می شود روز به روز بر اهمیت نقش و کارویژه های آ ن افزوده می شود تا جایی که دولت ها در بسیاری از کشورها تدابیر امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی خود را از دیدگاه احزاب و گروه های سیاسی فعال در کشورشان مدنظر قرار می دهند.
به هرحال امروز احزاب سیاسی و وجود آنها به عنوان نقطه عطفی برای جوامع سیاسی و پویا محسوب می شود و در حال حاضر شرایط این نیروهای اثرگذار سیاسی و اجتماعی به گونه ای است که حرکت جوامع دموکرات (به معنای واقعی کلمه) بدون حضور آنها و با جدا شدن شان از بدنه جامعه امری غیرممکن ومحال می نماید.
در حال حاضر پس از گذشت بیش از یک دهه در کشور ما احزاب، گروها و تشکل های سیاسی به عنوان رکن مهمی از ارکان ساختار قدرت ظهور نکرده است و دلیل شان هم عدم یک بستر و الگوی قاعده مند که سعی کند تا از این نیروها به بهترین نحو برای دستیابی به اهداف عالیه اش استفاده نماید شکل نگرفته است؛ اما حکومت افغانستان همیشه در یک دهه گذشته بر حضور نهادهای مدنی و احزاب سیاسی تاکید نموده است، در حالی که در عمل برای حضور نهادها و احزاب سیاسی کاری انجام نشده است.
در میثاق ملی مردم افغانستان "قانون اساسی " زمینه های مشارکت مردم و تاثیرگذاری بر سرنوشت عمومی را فراهم و تاکید شده است.
افغانستان نیاز دارد تا از این مرحله موفقانه عبور نماید و در یک دورنمای روشن به آینده گام بردارد. چیزی که ما در دهه سپری شده متاسفانه ناکام بودیم، بیشترین و بهترین فرصت ها از دست ما رفت.
اندیشه های سیاسی را باید از غرب گرفت !
دانش سیاسی همانند بسیاری از شاخه های دیگر دانش تجربی و انسانی دستاورد تمدن غرب هستند و در جامعه ما هم وارد شده است. همانطور که نخبگان فرهنگی به آموختن و آموزش محتوای سایر شاخه های دانش تجربی بعضا بی هدف دست یازیده اند دانش سیاسی نیز از چنین رویکردی بی نصیب نبوده است. متاسفانه از مهمترین معضلات و مشکلات این شاخه مطالعاتی بومی سازی مبانی آن در پایین ترین حد ممکن بوده است که یکی از نمودهای اصلی همین عدم بومی سازی، بی تفاوتی نسبت به مطالعه دقیق، منصفانه و عدم یک سیستم منظم کیفی و مدرن باعث شده است که تنها دانشگاه های ما بر فارغین بیفزاید.
آنچه که در حوزه های مذکور اتفاق می افتد همواره از ارائه یک راه حل بومی برای مطالعه و تدوین بستری مناسب با فرهنگ و ساختار سیاسی، اجتماعی جامعه حاکم عاجزند. از همین جا می توانیم به موضوع بحث مان در این نوشتار هم اشاره کنیم که مفهوم تحزب و احزاب سیاسی درجامعه ما نیز جزء آن دسته مقولات وارداتی می باشد که هنوز با بسیاری از الگوهای موجود در جامعه ما مطابق نشده است. هنگامی از کار ویژه های احزاب و گروههای سیاسی در محافل مختلف علمی و سیاسی سخنی به میان می آید صرفا کسب قدرت و در دست گرفتن جایگاه هیئت حاکمه مدنظر قرار می گیرد در حالی که این مقوله چندان با شرایط بومی ما سازگار نیست. یک تشکل و حزب سیاسی در جامعه اسلامی علاوه بر توجه به انجام رقابت سالم با دیگر احزاب باید به دنبال این باشد که با فرهنگ سازی و ایجاد ساختارهای لازم به تربیت نیروهای متبحر و نخبگان سیاسی بپردازد که بتواند موتور محرکه جامعه را به بهترین نحو اداره کنند و از بروز بی ثباتی ها جلوگیری کنند. علاوه بر مورد مذکور نباید از کارویژه هایی همچون جلب مشارکت سیاسی مردم، جامعه پذیری سیاسی در جهت اهداف کشور، شکل دادن صحیح به افکار عمومی، اطلاع رسانی و نمایش یک الگوی اخلاقی از فعالیت های سیاسی و ... نیز غافل شد . لذا نیازمند یک نگرش نو و اهتمام جدی در این عرصه هستیم .
ساختار و الگوی های رقابت سیاسی
بعضا از رقابت سیاسی و مشارکت سیاسی به طور همزاد یاد می شود، بین آنها تمایزی منظور نمی گردد و یکی لازمه دیگری دانسته می شود .
در برخی از جاها نیز رقابت سیاسی مصداق مشارکت سیاسی به حساب آمده و وجود مشارکت سیاسی به وجود رقابت سیاسی شده است. در زمینه هایی نیز که مطالعه موردی صورت گرفته بدون دقت نظری و مفهومی، رقابت سیاسی در کنار مشارکت سیاسی بدون مرزبندی مشخصی به کار برده شده است. بنابراین لازم است که در بحث از رقابت سیاسی به مشارکت سیاسی نیز در حد تبیین ارتباط دو مقوله اشاره شود تا مفهوم رقابت سیاسی از لحاظ اصطلاحی روشن گردد. با همه این تفاسیر اگر بخواهیم یک تعریف عرفی و منطقی از این مقوله ارائه دهیم می توانیم به این مسئله اشاره کنیم که به هر نوع اقدام داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته، بی سازمان، مقطعی یا دائمی و ... به صورت قانونی یا غیرقانونی به منظور کسب قدرت رقابت سیاسی به مفهوم ذاتی آن می گویند .
بر همین مبنا از لحاظ نظری سه الگوی رقابت در جامعه شناسی قابل شناسایی می باشد:
الگوی رقابتی برای نظام سیاسی، الگوی رقابتی برای نظام سیاسی و الگوی رقابت در چارچوب نظام سیاسی.
ویژگی الگوی اول که با خصوصیات مبارزه با رژیم سیاسی و خصایل اپوزیسیون برانداز و غیرقانونی مطابقت کامل دارد آن است که در چنین الگویی حیطه رقابت سیاسی آن قدر باز و وسیع است که کلیه ابعاد زندگی سیاسی را شامل می گردد. چون رقابت در این حالت جنبه تمامیتخواهی دارد که حاصلی جز تلاطم بنیان های سیاسی جامعه، فروپاشی کلیت نظام سیاسی، تغییرات متعدد و هزینه های مادی و معنوی ندارد.
در الگوی دوم که رقابت برای نظام سیاسی نام دارد ارزش اساسی و اولیه نظام سیاسی اهمیت دادن به اقتدار است و رقابت سیاسی به منزله ارزش ثانوی مطرح است و زمانی در کانون توجه قرار می گیرد که خصلت اقتدارگرایی رژیم آن را اقتضا نماید. این بدان معناست که این الگوی رقابت مختص رژیم های اقتدارگراست که تداوم حیات سیاسی خود را پیگیری روش ها و منش های اقتدارگرایانه می دانند اما گاهی از اوقات فشارهای داخلی یا بین المللی، تغییر چهره رژیم سیاسی را از اقتدارگرا به دموکراتیک ایجاب می کند.
اما سومین الگو در حالت میانه دو الگوی فوق الذکر قرار می گیرد در این حالت برای رقابت سیاسی حد ومرزی وجود دارد که بازیگران سیاسی امکان تجاوز به ماورای آن را ندارند و این حدود همان چهارچوبی را تشکیل می دهد که رقابت در درون آن ا نجام می گیرد و فرض بر آن است که چنین رقابتی بیش از پیش استحکام چارچوب نظام را بیشتر خواهد کرد.
آنچه در اینجا باید به آ ن اشاره کنیم این مطلب است که الگوی سوم یا همان رقابت در چارچوب نظام سیاسی عالی ترین مدل والگو در حال حاضر برای نظام ما محسوب می شود چرا که دو الگوی دیگر جز هزینه و خسارات احتمالی پیامدهایی دیگری نخواهد داشت اما نباید فراموش کرد که اجرای همین الگو نیز نیازمند پیش زمینه ها و مقدماتی است تا با شکل گیری آن رقابت در چارچوب نظام سیاسی شکل گیرد.

مهمترین موارد و مولفه هایی که موجبات فراهم شدن چنین بستری را فراهم می کند بدین ترتیب است:
الف) به طور طبیعی موفقیت و تعالی هر پدیده سیاسی و اجتماعی ملتزم وجود یک بستر غنی فرهنگی است که در صورت فقدان آن انتظار شکل یک پدیده واهی و بی دلیل است. در کشور ما خلأ چنین بستری همچنان احساس می شود این زمینه سازی فرهنگی از موسسات آموزشی "چه در سطح آموزش و پرورش و چه آموزش عالی" آغاز شده و بر عرصه های دیگری همچون رادیو، تلویزیون ، مطبوعات و ... نیز تسری می یابد بدین صورت است که با یک برنامه ریزی کلان وهمسو می توان این مولفه های فرهنگی در درون افراد جامعه نهادینه را ساخت.
ب) در حال حاضر به شدت نیازمند آن هستیم که با اصلاح اذهان نخبگان و متفکران دانشگاهی زمینه توجه هر چه بیشتر به الگوهای بومی وارزشی را فراهم کنیم. نخبه پروری سیاسی آن هم با مدنظر قرار دادن الگوهای مورد نظر ملی و ارزشی در چنین عرصه هایی بسیار راهگشا و سودمند است.
ج) یکی از مقولاتی که در برخی از عرصه های دیگر زندگی اجتماعی ماافغان ها هنوز خساراتی را بر جای می گذارد عدم اصلاح قوانین وعدم قانون پذیری و قانون گرای است. که درعرصه رقابت سیاسی و احزاب نیز نیازمند بازتعریف و تدوین قوانین نوین وجامعی هستیم که توجه به آن حائز اهمیت است .
افغانستان سخت نیاز دارد تا با درایت و هوشیاری نخبگان سیاسی شان از این مرحله حساس تاریخ عبور نمایند. مرحله ای که بدنام ترین انتخابات دنیا، انتخابات افغانستان از نام برده می شود و متاسفانه بعد از یک دهه فرار از قانون و عدم تمکین به قانون اساسی کشور هنوز افغانستان در جمع فاسدترین کشورهای جهان قرار دارد.
قرار بود دمکراسی نوپای افغانستان با برگزاری یک انتخابات شفاف و همه شمول مردم ریشه گیرد و ملت افغانستان با قبول همه رنجها پای صندوق های رای حضور یافتند و اراده سیاسی خود را تمثیل کردند؛ اما با تاسف نهادهای برگذار کننده این روند ملی، سنگ تهداب خیانت ملی را گذاشتند و به همه ارزشهای افغانی و انسانی این سرزمین پشت کردند و افغانستان را در سطح جهان بدنام تر ساختند.
رئیس جمهور کرزی به عنوان فرد اول این کشور هم مهر سکوت بر لب زدند و پایان عمر حکومت شان را با تراژدی مرگ دمکراسی جوان این سرزمین ثبت تاریخ سیاسی افغانستان نمودند.
حالا بعد از گذشت ماهها انتظار و بن بست های انتخابات، هرحکومت که تحت هر اسم و رسمی خلق شود، حکومت مردمسالار و مطابق به قانون اساسی نیست و یک حکومت ضعیف دیگر بر شانه های این ملت رنجیده برای یک نیم دهه دیگرسوار خواهد بود.
اما؛ تراژیک تر از همه، آن خواهد بود که برگزار کننده های این انتخابات بدنام، فارغ از همه، آسوده خاطر در حکومت سهم خواهند گرفت.
سیدقاسم اخضراتی- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین