۰

دانشگاه بنیادگرا و بنیادگرایی دانشگاهی

دوشنبه ۲۸ قوس ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۱۷

سال گذشته، به اتفاق سخنگوی جمعیت اسلامی افغانستان به دیدار استاد ربانی شهید رفتیم، ایشان برایم پیشنهاد کرد تا مسئولیت هفته نامه پیام جوان را عهده دار شوم؛ این هفته نامه ارگان نشراتی جوانان حزب جمعیت اسلامی افغانستان است؛ من پیشنهاد کردم که ساحه فعالیت ما، دانشگاه کابل باشد تا با تبلیغ اندیشه های معتدل و میانه رو، جلوی رشد و نفوذ رو به گسترش اندیشه های رادیکال و افراط گرایانه را که امروزه هواداران بی شماری در دانشگاه کابل دارد را بگیریم. اما استاد پیشنهادم را نپذیرفت و چنین استدلال کرد که بنیادگرایی در افغانستان، دشمنان بی شماری دارد؛ از امریکایی ها و نیروهای خارجی گرفته تا قشر سکولار و از غرب برگشته، همه و همه از دشمنان بنیادگراها هستند و علیه آنان مبارزه می کنند. شما وارد این معرکه نشده و انرژی تان را برای برآورده شدن مسایل دیگر صرف کنید. هر قدر اصرار ورزیدم استاد انکار کرد. شاید استاد، بنیادگرایی را جدی نمی گرفت و یا نمی خواست وارد نبرد با آنها شود. اما اینک با گذشت یک سال، یکبار دیگر از مشکل رشد روز افزون بنیادگرایی در دانشگاه های کشور می گویم.
سایت فارسی بی بی سی، اخیرا گزارشی را مبنی بر "دانشگاه های افغانستان به مرکز بنیادگراها و مکان امن برای تندروها مبدل شده است" منتشر کرد؛ در این گزارش آمده است که بسیاری از دانشجویان دانشگاههای افغانستان  از نفوذ گروههای تندرو در دانشگاه های کشور ابراز نگرانی می کنند و گفته می شود که این گروه ها با نوع پوشش لباس و حجاب دختران مخالفت کرده و همواره با پخش اعلامیه ها، دانشجویان را از آنچه که منکرات و آزادی های نامشروع می خوانند به مبارزه دعوت می کنند.
همچنین در این گزارش، از بدرفتاری برخی استادان با دانشجویان به خاطر نوع پوشش شان نیز اشاره شده است. فریده؛ از دانشجویان دانشگاه کابل، به بی بی سی گفته است که استادان ثقافت اسلامی، همواره ما را به خاطر پوشش مان سرزنش می کنند و حتی یکی از استادان به خاطر پوشش، مرا در آزمون یک ترم درسی ناکام کرد.
نفوذ بنیادگرایی در دانشگاه ها از مسایلی است که در سالهای اخیر کاملاً محسوس بوده و حتی برخی اوقات گزارشهایی را هم مبنی بر دست داشتن برخی از استادان و دانشجویان در فعالیت های تخریبی نشر شده است.
با توجه به این که در سال جاری نیروهای امنیتی کشور یکی از استادان دانشکده پزشکی دانشگاه کابل را همراه با چند تن از دانشجویان این دانشگاه را به اتهام دست داشتن در یک سوء قصد ناکام بر جان رییس جمهور کشور بازداشت کردند. به بررسی علل و عوامل رشد بنیادگرایی در دانشگاه های افغانستان می پردازیم:
چرا بنیادگرایی در میان دانشجویان جاذبه دارد؟
در پاسخ، دو گزینه مهم به نظر می رسند:
1-      سرخوردگی از نظام دموکراسی:
با نگاهی گذرا به تاریخ معاصرکشور، می توان گفت که دموکراسی خواهی و مبارزه برای پیاده کردن دموکراسی در افغانستان، از پیشینه بسیار طولانی برخوردار است. آغاز مبارزه برای تاسیس نظام دموکراتیک و دموکراسی خواهی همزمان با ایجاد جنبش مشروطیت اول و دوم بوده  است.
روشنفکران ما در این مدت بر این باور بوده اند که دموکراسی، راه حل نهایی و پادزهر تمام مشکلات و نابسامانی های اجتماعی و سیاسی بوده و به مجرد این که بتوانیم چنین نظامی را تاسیس کنیم تمام نابسامانی ها و ناهنجاری ها از جامعه رخت بربسته و بعد از آن بانگ رحیل را می نوازند و افغانستان "مدینه ی فاضله" افلاطون می شود و یا "شهر خدا"ی اگوستین؛ اما تجربه ده سال گذشته، چهره دیگری از واقعیت ها را برای مردم به نمایش گذاشت، و آن این که دموکراسی به تنهایی نمی تواند از عهده مشکلات برآید و مردم طی این ده سال دیدند که دموکراسی نه تنها این معضلات را حل نکرد؛ بلکه نتیجه ای جز افزایش فقر و فاصله های طبقاتی، گسترش روز افزون ناامنی و تعصب قومی و قبیله ای نداشته است.
این سرخوردگی از دموکراسی و نظام دمکراتیک، باعث شده تا جوانان به جایگزینهای دیگر روی آورده و می توان گفت که یکی از این الترناتیوها، ایدئولوژی بنیادگرایی است.
2-      استادان بنیادگرا:
یکی از عوامل گرایش دانشجویان به افراطیت، وجود برخی استادان بنیادگرا و افراطی در دانشگاه ها است. برخی استادان بخش ثقافت اسلامی در دانشگاه ها و بخصوص در دانشگاه های پایتخت، معمولا از میان کسانی برگزیده شده اند که فارغ التحصیل دانشگاه های پاکستان، مصر و عربستان هستند. این استادان اکثراً وابسته به احزاب و فرقه های بنیادگرا هستند و تلاش دارند تا ایدئولوژی و طرز تفکرات خودشان را در میان دانشجویان تبلیغ کنند.
بنده، مدتی که در دانشگاه کابل درس می خواندم، این موضوع را از نزدیک مشاهده کردم و استاد بخش ادبیات عربی در یک ساعت معین درسی پیرامون دو موضوع تدریس می کرد: یک ادبیات عرب و دوم، بخش جنگ فکری که اکثراً زیر این عنوان، هزاران بَد و رَد به دموکراسی و تمدن جدید می گفت.
چنانچه درسمستر پایانی صنف چهارم دانشکده شرعیات، رساله ای به نام "نظام حکم در اسلام" تدریس می شود که مولف آن شخصی به نام محمودعبدالجیدالخالدی می باشد، در این رساله خواننده با موضوعاتی بر می خورد که دقیقاً در راستای اهداف القاعده و حزب التحریر می باشد، در این رساله دموکراسی، یک نظام کفری خوانده می شود و از دانشجویان دعوت میشودکه برای اعاده ی خلافت، مبارزه کنند:" یکی ازاساسات فلسفی دموکراسی حاکم بودن عقل است. چون رأی اکثریت که واضع قوانین می باشد، مالک سیادت می باشد. درحالیکه حاکم در اسلام شرع می باشد....نظام دموکراسی اعتماد بر این دارد که رأی اکثریت، دائماً حق و صواب می باشد و حکم آن صحیح است. درحالیکه شریعت اسلام حین نزول احکام، کثرت اعداد را اعتبار نداده ..".
همچنین در این رساله در مورد بیعت با خلیفه در روزگار حاضر گفته می شود:" بیعت بالای تمام مسلمین فرض بوده وحق هر فرد مسلمان اعم از زن و مرد میباشد، زیرا که بیعت یگانه طریقه شرعی برای نصب رئیس دولت اسلامی میباشد..."
دانشگاه ها را دریابید !
دانشگاهها و مراکز تعلیمی و تحصیلی یکی از مهمترین اماکن برای هر نظام می باشد. هر ایدئولوژی و ایسم و تفکری که در سر هوای رسیدن به قدرت را داشته باشد، تلاش می کند که با سرمایه گذاری روی دانشگاه ها و سایر موسسات تعلیمی و تحصیلی، کنترل و مهار آنها را به دست گرفته و در آنجا نفوذ کند. در کشور عزیز ما افغانستان نیز هنگامی که در دهه دموکراسی اندکی فضا بازتر شد و زمینه برای فعالیت سیاسی مهیا گردید، احزاب چپی و راستی فعالیت های سیاسی شان را در دانشگاههای کشور آغاز کردند و از میان دانشجویان، عضوگیری نمودند. بعدها همین اعضای دانشجو بودندکه در جنگهایی که صورت گرفت سنگرهای هردو طرف را گرم نگهداشتند.
بنابراین، بر دولت افغانستان است که دانشگاههای کشور را جدی گرفته و چنان برنامه ریزی کند که دشمنان در آن نفوذ نتوانسته و از شکل گیری هسته های تندرو جلوگیری شود. وضعیت امروزی دانشگاهها تأسفبار است، اما غیر قابل اصلاح نیست.
ثاقب- جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین