۱

گرم ترین تنور جنگ سرد (ارتش سرخ در افغانستان)

حسیب الله سدید
دوشنبه ۲ جدی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۴
گرم ترین تنور جنگ سرد (ارتش سرخ در افغانستان)


دورۀ جنگ سرد که پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) میان دو ابر قدرت (آمریکا و شوروی) در عرصه های مختلف آغاز شد، تا هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ دوام یافت. علت شروع جنگ سرد، اختلاف نظر این دو قدرت در خصوص چگونه‌گی ادارۀ دنیا و تلاش‌های آمریکا برای محدود ساختن نفوذ کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی در سایر کشورهای جهان بود.
گرچه در طول جنگ سرد درگیری نظامی میان نیروهای ایالات متحدۀ آمریکا و شوروی به وقوع نپیوست، اما گسترش قدرت نظامی و کشمکش های سیاسی منجر به جنگ نیابتی و درگیری های بزرگ بین کشورهای پیرو و هم‌پیمانان این دو قدرت شد.
در اواخر سال ۱۹۷۹ تهاجم ارتش سرخ شوروی به افغانستان، این کشور را به داغ ترین میدان جنگ سرد مبدل نمود. نبردی که ده سال طول کشید، ملیون ها نفر را آواره ساخت و صد ها هزار تن دیگر را به کام مرگ فرستاد.
 
درین پژوهش سعی بر آن می‌نماییم تا ناگفته های این دوره را با ابعاد مختلف آن و با استفاده از منابع معتبر داخلی و خارجی به بررسی گرفته، ماهیت این نبرد زیانبار برای مردم افغانستان را که در واقع وضعیت فعلی کشور بیش از همه میراث کشمکش ها و بازی های همان دوره می‌‌باشد؛ به کنجکاوی بپردازیم.
 
سربازان اعزام می شوند
تصمیم گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان جهت حفظ نظام روی کار آمده از سوی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به تاریخ ۱۲ دسامبر ۱۹۷۹ در دفتر دبیر کل حزب و رهبر شوروی (لئونید برژنف) اتخاذ می گردد. این فیصله نه تنها پنهان از مردم آن کشور، بلکه درپشت درهای بسته، پنهان از هیئات رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی، اعضای کمیته مرکزی و دفتر سیاسی آن گرفته می شود. در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ فیصلۀ اعزام ارتش سرخ شوروی به افغانستان را مارشال دیمتری فئیدرویچ اوستینوف وزیر و مارشال اوگارکُف ستر درستیز وزارت دفاع آن کشور امضاء می نمایند
در حالی‌که ساعت هشت شب (پنج‌شنبه ۶ جدی ۱۳۵۸- ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹) رادیو تلویزیون دولتی در کابل از حفیظ الله امین به عنوان رئیس شورای انقلابی و منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان نام می برد، ببرک کارمل از رادیوی تاشکند خبر قتل امین و سرنگونی حکومت او را اعلان می نماید.
قوای ارتش سرخ که هزارها تانک، نفربرهای زرهی و کامیون های پر از ارتش را شامل می شد، با پشتیبانی و حمایت صدها هواپیما ها و جت های جنگنده، خود را به نقاط از قبل تعیین شده در افغانستان رسانیده و مهمترین ساختمان های اداری دولتی مانند کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق، وزارت دفاع، وزارت داخله، وزارت امنیت داخلی (سازمان اطلاعات و امنیت) وزارت مخابرات و ..... را به کنترل خود در می آورند.
 
نخستین عملیات
نخستین نبرد سپاهیان شوروی در خاک افغانستان عملیات رزمی «یورش- ۳۳۳» بود که به تاریخ ۲۷ دسامبر آغاز می گردد و طی آن گروه های ویژه به تصرف کاخ تپه تاج بیگ و برانداختن حفیظ الله امین از اریکه قدرت اقدام می‌نمایند. امین و شماری از وابستگانش تیرباران می شوند. به تاریخ ۲۸ دسامبر اوضاع در شهر کاملاً از سوی نیروهای شوروی کنترل شده، ببرک کارمل در رأس قدرت قرار می گیرد و امین در مطبوعات شوروی و داخلی «جاسوس SİA» و «تبهکار» نامیده می شود
«بسم الله الرحمن الرحیم. این‌جانب ببرک کارمل از طرف کمیتۀ مرکزی حزب واحد دموکراتیک افغانستان، شورای جمهوری دموکراتیک افغانستان، دولت و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، به مناسبت سقوط مرگبار و واژگون شدن رژیم فاشیستی حفیظ الله امین، این جاسوس سفاک امپریالیزم آمریکا و دیکتاتور جبار و عوام فریب، به شما وطنداران عذاب دیده، مسلمان و مستعضف افغانستان اعم از اهل تسنن و تشیع، علما و روحانیون پاکنهاد و با تقوای کشور، سربازان و افسران اردوی قهرمان وطن، تاجران ملی و سرمایه داران ملی، زمین داران وطن دوست، پیشه وران زحمتکش، اقوام و قبایل سلحشور افغانستان، چوپانان و کوچیان آوارۀ وطن، ماموران دولتی، روشنفکران و جوانان پیشتاز، مردان وزنان کارگر، مردان و زنان دهقان، پدران، مادران، برادران و خواهرانی که تا کنون در زیر یوغ جلادان آدم کش و شیادان تاریخ، حفیظ الله امین و امینی ها قرار داشته اید، درود میفرستم و شادباش می گویم و به جهانیان اعلام میدارم که آخرین حلقۀ زنجیر استبداد و ادارۀ استعماری و فاشیستی امین و امینی ها در قلب آسیا درهم شکست و پرچم ملی آزاد و مستقل، دولت واحد خلقی های برادر ما اعم از پشتون ها، تاجیک ها، هزاره ها، ازبیک ا، ترکمن ها، بلوچ ها، نورستانی ها و بدخشانی ها و سایر هموطنان ساکن افغانستان با مارش ظفرمند و پرشکوه و پرجلال دوباره بر افراشته شد...»
پیام کارمل با این شعارها پایان می یابد: «مرگ بر ستمگران نادری و امینی های خون آشام!؛ مرگ بر ارتجاع و امپریالیسم و سگ های زنجیری آنان!...»
در همین روز رسانه های گروهی در کابل اعلامیه حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان را پخش می نمایند که در آن آمده بود: «حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان با توجه به مداخلات مداوم و فزاینده و تحریکات دشمنان خارجی افغانستان و به مقصد دفاع از دست آوردهای انقلاب اپریل، تمامیت ارضی، استقلال ملی و حفظ صلح و امنیت به تأسی از عهدنامۀ دوستی، حسن همجواری و همکاری تاریخی ۵ دسامبر ۱۹۷۸ از اتحاد شوروی پیگیرانه تقاضا نمود کمک های عاجل سیاسی و اقتصادی به شمول کمک نظامی که حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان در گذشته بارها به حکومت اتحاد شوروی مراجعه نموده بود- ارائه نماید. حکومت اتحاد شوروی به خواهش جانب افغانی پاسخ مثبت داد.»
 
جهان واکنش نشان می دهد
هجوم ارتش سرخ به افغانستان بازتاب وسیعی در سطح بین المللی ایجاد می نماید. اولین بازتاب آن عکس العمل شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود که دخالت مسلحانۀ شوروی را در افغانستان یکی پی دیگری محکوم نموده و اعلام داشتند که: «دخالت نظامی شوروی در افغانستان وضعیت موجود در افغانستان و صلح و امنیت بین المللی را به مخاطره انداخته است.»
از سوی دیگر سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی، کمسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، جامعۀ اقتصادی اروپا، اتحادیه های منطقه ای و قاره ای مانند کشورهای جنبش عدم تعهد، اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا، کشورهای عضو NATO، کشورهای اروپای شرقی، چین و همچنان اکثر سازمان های آزادی بخش کشورهای جهان سوم و مردم کشورهای مختلف اعم از اسلامی و غیر اسلامی نیز حملۀ شوروی به افغانستان را محکوم می نمایند.
البته در این دوسره در منطقه نیز تغییراتی بزرگی به وقوع پیوسته بود، در هندوستان خانم ایندیرا گاندی برای بار دوم زمام امور را به دست می گیرد. ایندیرا دشمن دولت پاکستان و دوست اتحاد شوروی به حساب می آمد. در ایران انقلاب اسلامی تحت رهبری خمینی پیروز می گردد. در پاکستان جنرال ضیاءالحق بعد از به دار کشیدن ذوالفقار علی بوتو، به حیث حکمران نظامی قدرت را در دست می گیرد و از توسعه نفوذ اتحاد شوروی در افغانستان و منطقه سخت به هراس افتیده، آنرا تهدیدی برای تمامیت ارضی پاکستان تلقی می‌نماید. چین که صدای انتقادش در بین کشورهای آسیایی بلندتر از دیگران بود، اتحاد شوروی را به سرنگونی داوود خان و به قدرت رسانیدن تره‌کی متهم می سازد.
هجوم و اشغالگری ارتش سرخ، به استثنای بلوک «وارسا» از سوی تمام کشورهای جهان محکوم می شود. برای آمریکا زمینۀ انتقام شکست ویتنام از روس ها و برای پاکستان زمنیۀ تحکیم حاکمیت نظامی جنرال ضیاء الحق فرا می‌رسد.
هشت روز بعد از تجاوز شوروی به افغانستان (جنوری ۱۹۸۰) شورای امنیت سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داده و تقاضا می نماید تا نیروهای روسی خاک افغانستان را ترک کند. در مصوبۀ شورای امنیت، برحق خود ارادیت، استقلال افغانستان و تشکیل حکومت مبتنی برخواست مردم افغانستان تأکید و پافشاری صورت می‌گیرد.
شورای امنیت به این بسنده ننموده در ۱۴ جنوری ۱۹۸۰ با برگزاری جلسۀ فوق العاده و اضطراری در مقر سازمان چنین فیصله می نماید:
«نیروهای متجاوز شوروی بدون قید و شرط خاک افغانستان را ترک نموده، آزادی، غیر منسلک بودن و خود ارادیت این کشور دوباره احیا گردد.» بدین ترتیب همه ساله سازمان ملل برعلیه اتحاد شوروی فیصله ای صادر می نماید.
 
و اما آمریکا
کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ (۱۹۷۸م) در افغانستان برای ایالات متحدۀ آمریکا حادثۀ ناگهانی و تکان دهنده نبود. چون آمریکایی ها در جریان مناسبات بسیار نزدیک نظامی میان شوروی و افغانستان قرار داشتند و شاهد نفوذ فزایندۀ شوروی در ارتش افغانستان بودند. ایالات متحده روابط گسترده و نفوذ فزایندۀ شوروی را یک امر طبیعی نیز تلقی می کرد. این تلقی به صورت واضح نشان می داد که آمریکایی ها در برابر نفوذ شوروی تا سرحد سلطه به افغانستان نیز بسیار حساسیت نداشته اند. حتا از راپورهای شورای امنیت ملی آمریکا در اویل دهۀ پنجاه برآمی آید که نه تنها آمریکایی ها خودشان بیش از پیش افغانستان را به عنوان بخشی از قلمرو طبیعی نفوذ و سلطه شوروی پذیرفته بودند، بلکه به مقاومت مردم افغانستان نیز در صورت تجاوز نظامی شوروی باور نداشتند.
در زمان ملاقات برژنف و کارتر در ویانا که برای امضای موافقتنامه تحدید اسلحه استراتیژیکی صورت گرفت، رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود که در سفارت شوروی انجام داد، خاطر نشان ساخت که ایالات متحدۀ آمریکا در امور داخلی افغانستان دخالت نخواهد کرد و این چیزیست که آن را از اتحاد شوروی نیز انتظار دارد. برژنف در جواب گفت که اتحاد شوروی نیز از انقلاب افغانستان از طریق رادیو اطلاع حاصل کرده و تصمیم ندارد در رهبری این کشور اعمال نفوذ نماید. ولی واقعیت برعکس آن بود.
پس از تهاجم ارتش سرخ به افغانستان جیمی کارتر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، یکی از نخستین کسانی است که به اعزام سپاهیان شوروی به افغانستان واکنش نشان می دهد. چنانچه، کارتر رئیس جمهور آمریکا در روز چهارم جون ۱۹۸۰ طی مصاحبۀ تلویزیونی در خصوص دخالت شوروی در افغانستان چنین می گوید: «این تجاوزی است خشن به حقوق بین الملل و اعلامیۀ سازمان ملل متحد.»
 
اروپا واکنش نشان می دهد
هنگام تجاوز روس ها به افغانستان، مارگرت تاچر رهبر حزب محافظه کار انگلستان، نخست وزیر این کشور بود. انگلستان تحت رهبری تاچر از بزرگترین مخالفین سیاست های تهاجمی شوروی ها به شمار می رفت. حکومت تاچر و مجلس عوام بریتانیا، تجاوز روس ها به افغانستان را محکوم کرده و حمایت خود را از نهضت مقاومت افغانستان اعلام می نماید.
تاچر صدراعظم انگلستان در صحبت خود با سفیر شوروی که می خواست تجاوز کشورش را به افغانستان موجه و قانونی جلوه دهد می گوید: «طفلانه حرف مزن و تجاوز کشورت را بر حریم یک کشور مستقل و آزاد توجیه قانونی مکن.»
فرانسه و آلمان به تاریخ پنجم فبروری ۱۹۸۰ نیز طی اعلامیۀ مشترکی، تجاوز شوروی به افغانستان را محکوم کرده و خواهان خروج فوری و بدون قید و شرط ارتش سرخ از افغانستان می شوند.
 
همسایه‌گان و کشورهای اسلامی
پاکستان از نخستین کشورهای بود که در مقابل اشغال شوروی واکنش نشان می دهد، همان طوری که گفته شد، پاکستان تهاجم ارتش سرخ به افغانستان را خطری به تمام ارضی خود می دانست.
جمهوری اسلامی ایران نیز از نخستین کشوری های بود که از خود عکس العمل نشان داده و با اتخاذ روش های دیپلماتیک به مخالفت با آن می پردازد.
عربستان سعودی از مخالفین سرسخت اشغال افغانستان از سوی شوروی بود. در ابتدای تجاوز روس ها به افغانستان، ملک خالد پادشاه این کشور بود. سیاست خارجی عربستان سعودی که همسوئی با کشورهای اسلامی بوده و از طرفی این کشور رابطه دیپلماتیک با روسیه شوروی هم نداشت، تجاوز روسیه به افغانستان را محکوم می نماید.
قبل از تهاجم روس ها به افغانستان، سیاست دولت مصر در یک چرخش ۱۸۰ درجه ای، از همسویی با مسکو بریده و به آمریکا نزدیک می شود. انور سادات رئیس جمهور مصر، با تهاجم شوروی به افغانستان مخالفت می نماید.
ترکیه نیز به عنوان یگانه کشور اسلامی که عضویت پیمان اتلانتیک شمالی (NATO) را داشت، تهاجم شوروی به افغانستان را محکوم می نماید.
 
و اما عراق و سوریه
عراق به رهبری صدام حسین، سوریه به رهبری حافظ الاسد و کشور یمن شمالی با در نظرداشت روابط نزدیک شان با مسکو همیش در محافل سیاسی و بین المللی از سیاست های مسکو حمایت نموده و از رژیم تحت الحمایه روس ها در افغانستان پشتیبانی می نمودند.
 
حمایت جهان، تنور را داغ‌تر می سازد
آمریکا انتقام شکست ویتنام را از روس ها مطالبه داشت. در نخستین روزهای هجوم شوروی زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا به جیمی کارتر رئیس جمهور می نویسد: «اکنون فرصتی است تا شوروی را گرفتار جنگی چون جنگ ویتنام کنیم.» و چارلیز ویلس، نماینده کنگرۀ آمریکا در داغ ترین سال های جنگ می گوید:
«در ویتنام ۵۸ هزار آمریکایی کشته شده است و روس ها ممکن است در افغانستان تا حال (۱۹۸۵) ۲۵ هزار نفر از دست داده باشند. آنها هنوز ۳۳ هزار نفر دیگر قرضدار ما هستند. من به خاطر ویتنام یک عقدۀ روانی گرفته ام و شوروی نیز باید مزۀ آنرا بچشد.»
در جنوری ۱۹۸۱ ریگن جای کارتر را می گیرد. این به منزله تغییری بود در سیاست ایالات متحده آمریکا. در ماه مارچ ریگن رسماً کمک خود را به تنظیم های مجاهدین اعلام می نماید.
با آن‌که کمک ها از ۱۹۸۰ به بعد افزایش می یابد، ولی نقطۀ عطف از ۱۹۸۴ هنگامی که کنگرۀ آمریکا افزایش کمک ها را تصویب نموده، به تحویلدهی تجهیزات مدرن اقدام می نماید، آغاز می گردد. به ویژه در جون ۱۹۸۵ SİA به درخواست کنگره و موافقت کاخ سفید به مجاهدین موشک های «ایرلیکون» Oerlikan ساخت سویس را تحویل می دهد. در همین سال واشنگتن موشک های ضد هوایی «بلوپایپ»  Blopipeساخت بریتانیا را در اختیار مجاهدین قرار می دهد و تصمیم می گیرد تا استنگرهای ساخت آمریکا را گسیل دارد.
آمریکا علاوه بر امکانات بی شماری که از طریق پاکستان و نظامی های این کشور در اختیار نیروهای مقاومت قرار می دهد، سالانه ۶۰۰ ملیون دالر بطور فوق العاده و بدون بازپرداخت و صرفاً برای این‌که زمام داران پاکستان به مجاهدین زمینۀ فعالیت را مساعد گردانیده و به مهاجرین پناه داده اند، در اختیار این کشور قرار می دهد.
بعد از آمریکا، عربستان سعودی بزرگترین کشور حامی مجاهدین به حساب می آمد. به گفتۀ بعضی ها سعودی ها در برابر هر دالر از سوی آمریکا، یک دالر مصرف می‌نمایند. پرداخت قیمت سلاح های خفیف و ثقیل ساخت چین که مجاهدین از آنها استفاده می نمودند نیز توسط عربستان سعودی پرداخت می شود.
بودجۀ کمک سالانه به مجاهدین از ۳۰ ملیون در سال ۱۹۸۱ به ۲۰۰ ملیون دالر در سال ۱۹۸۴ افزایش می یابد. طبق یک توافق میان رئیس جمهور ریگن و خانوادهء شاهی سعودی، ریاض موافقه کرد تا مساوی به کمک آمریکا به مجاهدین کمک بدهد. یعنی اگر آمریکا ۲۰۰ ملیون دالر کمک می کرد، سعودی نیز ۲۰۰ ملیون دالر برآن علاوه می نمود. (کمک آمریکا و سعودی به مجاهدین در مقایسه به کمک شوروی به حکومت کارمل ناچیز بود.)
به نوشتۀ داکتر حق شناس (مؤلف تحولات سیاسی جهاد افغانستان) کمک های نقدی سعودی در آغاز توسط جماعت اسلامی پاکستان به نیروهای مقاومت تحویل داده می شود، ولی زمانی‌که اتحاد هفت گانه تحت رهبری سیاف تشکیل یافت، کمک های مالی آن کشور مستقیماً به اتحاد هفت گانه و به رهبر آن ارسال می‌گردد.
در پاکستان جنرال ضیاء الحق که خود هنوز پایه های لرزان حکومتش را مستحکم نکرده و با مخالفت مردم پاکستان مواجه بود، تعرض شوروی را به افغانستان بهانه قرار داده و از آن به صورت زیرکانه جهت تغییر دادن افکار عمومی پاکستان و جهان به نام خطر تهدید تمامیت ارضی و استقلال ملی پاکستان استفاده می نماید. مغز سیاسی ضیاء حکم می کرد تا در داخل و خارج پاکستان به خاطر حفظ موقف خود از جهاد حمایت کند. وی باور داشت که حمایت از جهاد افغانستان وی را در جهان اسلام به حیث رهبر بزرگ، و در جهان غرب به حیث یک قهرمان ضد کمونیزم تبارز خواهد داد.
نقش ضیا در جهاد افغانستان بسیار تعیین کننده بود؛ ولی اقداماتش طوری محاسبه شده بود که قبل از هرچیز دیگر، منافع خودش را تأمین می نمود. ضیاء الحق به جنرال اختر عبدالرحمن رئیس İSİ می گوید: «دو سال وقت ضرورت است تا من موقف خود را در پاکستان و جهان استحکام بخشم و برای این منظور در افغانستان باید آب تا حد لازم بجوشد.»
زمانی کمک های نظامی غرب و دول اسلامی از جمله سعودی و کویت و... به منظور تشدید مقاومت علیه روس ها، به مجاهدین آغاز می شود، پاکستان در نقش کشور میزبان و تجهیز کنندۀ نیروهای مقاومت، رقم های هنگفت و بی حساب را در بانک هایش ذخیره می نماید. کمک های خارجی آن قدر بی حساب بود که این کشور پروژۀ متروک اتومی خویش را که به اثر نبودن امکانات مالی به حالت تعلیق قرار داده شده بود، دوباره فعال نموده و به مدد همین امکانات باد آورده، مالک سلاح اتومی می‌گردد.
در دوران جهاد شمار زیادی از افغان ها به جمهوری اسلامی ایران هجرت می نمایند، مردم ایران و حکومت آن تا حد توان با این مهاجرین همکاری نیز می کنند، اما در ارتباط به جهاد افغانستان، جمهوری اسلامی ایران نیز مانند رژیم نظامی پاکستان (پاکستان هفت گروه تنظیمی سنی ها را ساخت و سازماندهی کرد) تنها از اهل تشیع افغانستان هشت گروه مسلح جهادی می سازد و این گروه ها را با ایدیولوژی انقلاب اسلامی ایران و سلاح های ایرانی  مجهز می‌نماید. امتیاز خاصی که احزاب جهادی ساکن پشاور نسبت به احزاب جهادی مقیم کشور ایران داشتند این بود که در پاکستان کمک های نظامی و مالی قابل ملاحظه ای از آمریکا و دول غربی به گروه های جهادی و مجاهدین مواصلت می نمود، اما در ایران احزاب و گروه های جهادی به اساس دشمنی جهان غرب و کشور های عربی با آن کشور، از چنین کمک ها بی بهره بودند.
فرانسه نیز با اعزام داکتران و نرس هایش به مناطق تحت کنترول جمعیت اسلامی و به ویژه ساحات زیر ادارۀ شهید احمدشاه مسعود برای خود دوستان و حامیانی در داخل افغانستان تدارک می‌بیند.
در دوران جنگ، چین بزرگترین کشور تهیه کننده و فروشنده اسلحه به مجاهدین بود. گفته می شود چین و پاکستان در همکاری باهم یک فابریکۀ اسلحه سازی در داخل پاکستان تأسیس می‌نماید که اسلحه مورد نیاز مجاهدین در آن تهیه می گردد.
مصر اولین کشور عربی بود که به اشارۀ آمریکا و در بدل ریال سعودی سلاح های ساخت روسیه را در اختیار پاکستان قرار می‌دهد.
اطلاعاتی پیرامون کمک ها به اپوزیسیون و پناهندگان افغان در سال ۱۹۸۷ (به ملیون دلار) که نویسندۀ کتاب «توفان در افغانستان» الکساندر لیاخفسکی آن را نقل نموده است.
منبع اطلاعات: ادارۀ کل استخبارات نیروهای مسلح اتحاد شوروی، اپریل ۱۹۸۸.
 
کشور کمک کننده به احزاب جهادی به پناهنده گان
ایالات متحدۀ آمریکا ۷۰۰ ۱۰۰
عربستان سعودی ۷۵۰ ۷۵
پاکستان ۲۵ ۱۰۰
ایران ۱۰۰ -
دیگر کشورهای عرب ۱۰۰ ۵۰
کشورهای غربی ۱۰۰ ۵۰
ژاپن ۱۰ ۱۰
چین ۵۰ ۲۰
دیگر کشورها و سازمان ها ۲۵۰ ۲۵۰
مجموع: ۲۰۸۵ ملیون دالر ۶۵۵ ملیون دالر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 




تغییرات اساسی به نفع مجاهدین، پس از استفاده از راکت های نوع «استنگر» به وقوع می پیوندد. آمریکایی ها در سال ۱۹۸۶ به تعداد ۱۵۰، در سال ۱۹۸۷ به تعداد ۶۰۰ پایه و در سال ۱۹۸۸ چند پایه دیگر از این راکت ها را ارسال می نماید. در سال ۱۹۸۷ تلفات طیارات شوروی به سرعت افزایش می‌یابد. تنها در همین سال در حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ طیاره سرنگون می‌شود.
ارتش آمریکا نگران دست یابی روس ها به این موشک ها از طریق جنگ، بازار سیاه و یا واسطه های پاکستانی بود، که در این صورت مسکو به اسرار تکنولوژی یکی از بهترین سلاح های آمریکایی دسترسی پیدا می کرد. SİA همچنین استدلال می کرد که آمریکا همواره باید بتواند منکر دادن سلاح به مجاهدین شود، در غیر این صورت جنگ افغانستان در انظار جهانی به مثابۀ کشمکش مسکو- واشنگتن تلقی می شد تا منازعه بین شوروی و مردم افغانستان.
 
دکتورینِ گورباچف
با این وضع شوروی که دیگر امیدی در افغانستان نداشت، به این نتیجه رسید که دوام جنگ از نظر سیاسی و از نظر اقتصادی و هم از نظر انعکاسات داخلی و بین المللی کاملاً به ضررشان است. در این زمان که برژنف از جهان رفته بود و قدرت بدست گورباچف متمرکز شد، موقع آن رسید تا شوروی به شکلی از افغانستان بیرون شود. گورباچف می‌دانست که کشتی شکستۀ کمونیزم در شوروی در غرقنای نابودی قرار دارد و باید با طرح یک سلسله ریفورم های داخلی چند صباحی به عمر امپراتوری سرخ در آن سرزمین بیفزاید. این کار بدون خروج قوای شوروی از افغانستان میسر نبود، بنابرآن گورباچف اشغال نظامی افغانستان را که به هدایت برژنف صورت گرفته بود، محکوم می‌کند و آن را یک اشتباه بزرگ می‌خواند. روس ها بعد از هفت سال جنگ و کشتار بی رحمانه، معترف به این حقیقت شدند که افغانستان را نمی‌توان از طریق نظامی تسخیر کرده و زیر سلطۀ خویش قرار داد. گورباچف خواست تسلط خویش را بر افغانستان از طریق طرح پالیسی جدید مسما به «دوکتورین گورباچف» به شکل دیگر ادامه دهد و آن را قدم به قدم در عمل پیاده کند.
شوروی به منظور عملی کردن دکتورین فوق، قبل از آن‌که قوای خود را از افغانستان خارج سازد، اقدامات ذیل را روی دست گرفت:
- وارد کردن تغییر ظاهری در ادارۀ رژیم با نصب داکتر نجیب بجای ببرک کارمل در رأس دولت حزبی کابل،
- اتخاذ روش مسالمت آمیز با آمریکا که منجر به امضای معاهده ژنیوا در اپریل ۱۹۸۸ و خروج رسمی عساکر شوروی در فبروری ۱۹۸۹ از افغانستان گردید،
- ارسال مقادیر بزرگ اسلحه و مهمات نظامی مدرن به حکومت کابل،
- اعزام یک تعداد عساکر از جمهوریت های آسیای مرکزی به لباس ملکی و به نام تبعۀ افغان و توظیف بیش از ده هزار نظامی بنام مشاور ملکی،
- فراهم آوری امدادهای مالی و تخنیکی برای استقرار و ثبات رژیم کابل،
- اکمال کمربند دفاعی کابل و ماین گذاری در تمام ساحات ستراتیژیک کشور.
کارمل به نظر روس ها، فاقد توان و پویایی لازم برای رهبری بود. یکی از مقامات مهم شوروی در سال های ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ او را «بسیار تنبل» و «اهل حرب نه عمل» توصیف می‌نماید. کارمل در نخست از رهبری حزب معزول می‌گردد. یک سال بعد ریاست شورای انقلابی نیز از او گرفته شده و بلافاصله بنام تداوی به مسکو تبعید می‌گردد.
کارمل بعداً لشکرکشی شوروی ها را تجاوز می‌خواند و خود را قربانی این تجاوز می‌نامد. او در آخرین سال های عمر خود در حیرتان به حامد علمی خبرنگار رادیو بی بی سی می گوید: «تو با مجاهدین افغانستان همکار بوده ای و از رنج و زحمت آن ها در جنگ علیه نیروهای شوروی به خوبی آگاه هستی، همان طوریکه شما مخالف تجاوز شوروی به افغانستان بودید، به همان اندازه من هم مخالف بودم. من از روز اول مخالف آمدن شوروی ها به کشور بودم، ولی ما قربانی جنگ سرد شدیم......"
 
ارتش سرخ خارج می شود
مسئلۀ خروج قطعات در بیست و هفتمین کنگرۀ حزب کمونیست اتحاد شوروی سه سال قبل از خروج ارتش سرخ در فبروری ۱۹۸۶ ارایه گردیده بود. گورباچف گفته بود که امپریالیزم و ضد انقلابیون افغانستان را به «زخم خونین» مبدل نموده اند و آمادگی خود را برای خروج قطعات اتحاد شوروی از این کشور اعلام نمود. نهایتاً شوروی در ۱۵ می سال ۱۹۸۸ روند خروج ارتش خود از افغانستان را آغاز نموده، تا ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ ارتش خود را بگونۀ کامل از افغانستان خارج می‌سازد.
آخرین شخص نظامی که از پل حیرتان داخل خاک اتحاد شوروی می‌گردد، ژنرال بوریس گروموف، فرمانده قوای ارتش سرخ در افغانستان بود. ژنرال گروموف پس از پیاده شدن از جیپ حاملش، چند مرتبه با نگاه حسرت آمیز به خاک افغانستان، چند بار زمزمه می‌نماید که ما دیگر آن‌جا نخواهیم رفت، لعنت بر بزرگان ما که ما را به کشوری که در هر دره و سنگ و کمرش فرمان مرگ نوشته است، امرِ حمله و اشغال دادند. موصوف حتا بدون نگاهِ مختصر به عقب، مستقیماً به پیش می رود تا پسر جوان خود «ماکسیم» را که به خاطر پذیرایی وی به آن‌جا آورده شده بود را در آغوش بگیرد.
«برافروختن جنگ افغانستان یکی از نارواترین تصمیم های حکومت شوروی بود... ما امروز باید اعتراف کنیم: افغانستان برای بسیاری، و در گام نخست برای ما روشن‌ترین الگویی گردید که نشان می دهد، حل و فصل مسایل سیاسی با توسل به زور بی نتیجه است.» و این جملاتی است که به قلم ژنرال گروموف در کتاب «ارتش سرخ در افغانستان» نگاشته شده است.
 
منابع:
  • ارتش سرخ در افغانستان، نویسنده: بوریس گروموف. ترجمه: عزیز آریانفر.
    جنگ اشباح، نویسنده: ستیو کول، ترجمه: محمد اسحق.
    قاجعۀ قرن ما: تلک خرس، نویسنده‌گان: محمد یوسف و مارک ادکین، ترجمه: نثار احمد صمد.
    سال های تجاوز و مقاومت، نویسنده: محمد اکرام اندیشمند.
    اردو و سیاست (در سه دهۀ‌ اخیر افغانستان) نویسنده: محمد نبی عظیمی.
    توفان در افغانستان (جلد دوم)، نویسنده: الکساندر لیاخفسکی، ترجمه: عزیز آریانفر.
    جنگ قدرت (وقایع سه دهۀ اخیر افغانستان)، نویسنده: لعلستانی.
    حقیقت تجاوز شوروی به افغانستان، نویسنده‌گان: پی یر آلن و دیتر کلی، ترجمه: عبدالرحیم احمد پروانی.
    آیا قوای نظامی شوروی از افغانستان خارج ساخه شد؟، نویسنده: اسدالله ولوالجی
    کابوس سرخ، نویسنده: محمد اکرام اندیشمند.
    جنگ در افغانستان، نویسنده‌گان: سرهنگ پیکف، سرهنگ نیکیتینکو، سرهنگ تیگین و سرهنگ شویدوف، ترجمه: عزیز آریانفر.
    پشت پرده افغانستان، نویسنده‌گان: دیه گو کوردووز، سلیگ اس و هاریسون، ترجمه: اسدالله شفایی.
    افغانستان از خم و پیچ تاریخ می گذرد، نویسنده: عبدالرسول امین.
    تاریخ تحلیلی افغانستان از ظاهرشاه تا کرزی، نویسنده: سید علی موسوی.
    افغانستان دیپلماسی دوچهره، نویسنده: ناصر مستوری کاشانی.
    آمریکا در افغانستان، نویسنده: محمد اکرام اندیشمند.
    افغانستان در طلسم دایره شیطانی مصیبت، نویسنده: سید عبدالله کاظم.
    خاطره ها و تحلیل ها (برنامۀ تاریخ شفاهی رادیو بی بی سی) ترجمه: حامد علمی.
    نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نویسنده: عبدالقدوس غوربندی.
    افغانستان و مداخلات خارجی، نویسنده: میر آقا حقجو.
    جنگ افغانستان و شوروی عامل فروپاشی کمونیزم جهانی (جلد اول)، نویسنده: امیر اعتماد دانشیار.
    افغانستان- هجوم اتحاد شوروی و سیاست های غرب، نویسنده: محمد ظاهر عظیمی.
 
نوشته: حسیب الله سدید- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین