۲

از گوساله‌های سامری تا نَمادهای ازهم جدا

سید حسین هادی
پنجشنبه ۱۰ میزان ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۱
هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که فاقد تعارض، شکاف و یا تنها دارای یک شکاف اجتماعی باشد. در این کشور نیز به حکم تقسیم قدرت و عوامل مربوط به نژاد، زبان، مذهب، جنسیت و ...، چندین شکاف وجود دارد، اما ممکن است هر یک از آن‌ها برحسب عوامل گوناگون ساختاری، تاریخی، اجتماعی، سیاسی یا تصادفی به‌وجود آمده باشد...
از گوساله‌های سامری تا نَمادهای ازهم جدا

 
کشورهای مختلف با اعتقادات متفاوت در دنیای امروز به دنبال نکات مشترک می‌روند و دهکده‌ی جهانی و وابستگی میان انسان‌ها و کشورها این فرصت را برای فرهنگ‌ها، عنعنات و نژادهای مختلف فراهم آورده تا باوجود دیدگاه‌های مختلف و حتی متضاد، هم‌دیگر را محترم شمرده و اقدامات مشترکی را برای زندگی بهتر انجام دهند. اما در افغانستان باوجود یک دین، یک سرزمین و یک سرنوشت؛ تعارضات، شکاف‌ها و تفاوت دیدگاه زیاد است و انسان‌های بی‌گناه فراوانی هم در شبانه‌روز کشته و مجروح می‌شوند.

باوجوداین، فرصت‌های متعددی برای مردم این سرزمین به‌وجود آمده است. اما به‌جای استفاده از این فرصت‌ها، آن‌را به چالش تبدیل کرده‌اند. جهاد مردم افغانستان دربرابر قشون سرخ شوروی فرصت بسیار مساعد برای کنارگذاشتن مسائل نژادی، قومی و مذهبی بود و می‌توان آن‌را عبور از رود نیل مثال زد که انسان‌های افغانستان باوجود تفاوت‌های فکری، نژادی و زبانی از مناطق مختلف یکجا جمع شدند تا با تعیین سرنوشت‌شان از رود نیل عبور کنند. ازاین‌رو، برای مردم آن زمان قومیت، مذهب، نژاد، زبان و با کدام لهجه و گویش سخن گفتن اهمیت نداشت، بلکه به دنبال عبور از رود نیل و زندگی آرام و بهتر بودند.

فرصت برای مردم مساعد شد و از زیر سلطه قشون سرخ شوروی و ابرقدرت شرق عبور کردند. اما به‌جای انتخاب نماد مشترک و برنامه و استراتژی منظم و متحد، به سراغ گوساله‌های سامری رفتند. قومیت به نماد، نشانه و علامت تبدیل شد و هرآن‌کس چنین نماد و علامتی نداشت، باید از جمع بیرون می‌شد و در نهایت کشته! هرکدام از قومیت‌ها، گوساله‌های سامری را برای خود تراشیدند. رهبرانی را برگزیدند که با پرستش آنان، برعلیه هم‌دیگر قیام و ایستادگی کنند و اجازه ندهند تا افرادی که علامت و نشانه‌ی آن‌ها را ندارند از مناطق‌شان عبور کنند. پلجک‌های منفجر شده، راه‌های مسدود، برتری قومی، ماین‌های مقناطیسی، انتحار، فساداداری، تبعیض، ناامنی و بی‌ثباتی نتیجه‌ی انتخاب گوساله‌های سامری و نمادهای از هم‌جدای مردم این سرزمین است.

گوساله‌های سامری چنان مورد پرستش قرار گرفتند که قومیت‌ها؛ گویا هویت، ارزش، دین و آزادی خود را از آنان می‌گیرند. ازاین‌لحاظ، هیچ فرد و نماد(قوم) اجازه نمی‌دهند برعلیه رهبرشان(گوساله‌های سامری) انتقاد شود. ارزش‌ها، انسانیت و اسلامیت به گوساله‌های سامری و نمادهای ازهم‌جدا خلاصه می‌شود و در سطح بسیار قابل توجه پایین آمده است. مردم بیش از این‌که به خود و سرنوشت مشترکی که دارند، فکر کنند به گوساله‌های سامری و نمادهای ازهم جدا می‌اندیشند. ازاین‌رو، معیارهای تصمیم‌گیری و عمل‌کرد انسانِ این سرزمین را قومیت، نژاد، مذهب، منطقه، منافع شخصی و پیرو کدام رهبر بودن شکل می‌دهد.

وقتی معیارها این‌گونه باشند؛ شکاف‌ها، تعارضات، ناامنی، جنگ، فقر، دزدی‌ و راه‌گیری‌های شبانه‌روز، کابل و ولایات را فرامی‌گیرد و جان یک انسان برای یک مبایل و مقدارِ ناچیزی پول به خطر می‌افتد. درعین‌حال، وقتی مذاکرات بین‌الافغانی با فشار و از بیرون برنامه‌ریزی و نوشته می‌شود، افغان‌ها نمی‌توانند برسر موارد مورد بحث و دستور عمل جلسه به توافق برسند و خارجی‌ها آنان را مدیریت و جهت می‌دهند. خط‌های سرخ دوطرف میز، بیش از این‌که به دنبال منافع مردم افغانستان باشد، منافع و خطوط سرخ کشورهای منطقه و فرامنطقه را دنبال می‌کند.

ازاین‌رو، هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که فاقد تعارض، شکاف و یا تنها دارای یک شکاف اجتماعی باشد. در این کشور نیز به حکم تقسیم قدرت و عوامل مربوط به نژاد، زبان، مذهب، جنسیت و ...، چندین شکاف وجود دارد، اما ممکن است هر یک از آن‌ها برحسب عوامل گوناگون ساختاری، تاریخی، اجتماعی، سیاسی یا تصادفی به‌وجود آمده باشد. ازاین‌سبب، زندگی سیاسی در افغانستان به شیوه‌های گوناگون تحت تاثیر شکاف‌ها و تعارضات اجتماعی و نحوه صورت‌بندی آن شکاف‌ها قرار می‌گیرد.

ازاین‌لحاظ، برای حفظ، تداوم، استمرار و انکشاف متوازن جامعه و ازبین رفتن نفوذ و تاثیرگذاری گوساله‌های سامری و نمادهای ازهم جدا، باید پیچیدگی‌ها، شکاف‌ و تعارضات جامعه را مورد شناسایی قرار گیرد. همچنین باید گروه‌بندی‌ها و نیروهای که براساس خطوط آن، شکاف‌ها در جامعه پیدا می‌شود، شناخته شوند. هر چه شمار شکاف‌های اجتماعی بیشتر و شیوه ترکیب آن‌ها پیچیده‌تر باشد، مجموعه پیچیده‌تری از گروه‌بندی‌ها و نیروهای اجتماعی پدید می‌آید. بنابراین می‌توان راه‌کارهای ذیل را پیشنهاد نمود:

یکم) تشکیل شورای هماهنگی و هم‌دیگرپذیری از سوی دولت، برای پیدا نمودن راه‌کارهای مناسب، درراستای تقریب و نزدیکی انسان افغانستان.

دوم) وزارت تحصیلات عالی در برنامه‌های درسی دانشگاه‌‌های دولتی و خصوصی، حداقل دو کریدت اجباری را در راستای رشد انسان افغانستان و هم‌دیگرپذیری درمیان انسان‌ها قرار دهد.

سوم) وزارت اطلاعات و فرهنگ، رسانه‌ها را در جهتی تشویق و ترغیب نماید، که حداقل چندساعت در هفته، برنامه‌های‌شان را در راستای هم‌گام و هم‌صداشدن انسان افغانستان اختصاص دهند.

چهارم) وزارت حج و اوقاف از علما و امامان جماعت بخواهد تا هر هفته در نمازهای جمعه و منابر از معایب و مزیت‌های مخالفت و یکجاشدن مردم این سرزمین صحبت نمایند.

پنجم) وزارت معارف میتود درسی و برنامه‌های تعلیم و تربیه مکاتب را طوری تنظیم نماید، که از صنف اول تا دوازده، حداقل یک درس به رشدفکری و احترام به حقوق انسان اختصاص داده شود.

ششم) نویسندگان، مقالات و راه‌کارهایی را دراین‌باره نوشته و انسان افغانستان در راستای یکجاشدن و پذیرش یکدیگر تشویق و ترغیب نماید تا هم‌دیگرپذیری و تحمل هم‌دیگر به یک گفتمان همگانی در تمام ولایات تبدیل شود و باید این صدا به گوش تمام مردم، حتی در قریه‌ها برسد.

هفتم) تقویت و حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی، این عمل‌کرد به وسیله نهادهای دینی، علما، فرهنگیان، معلمین، اساتید دانشگاه، محصلین و خانواده انجام می‌شود که تشکیل‌دهنده نظام ارزشی جامعه هستند.

هشتم) ایجاد همبستگی و حل منازعه به موجب نظام هنجاری یا حقوقی، نظام حقوقی در هر جامعه‌ای مجری
این کار ویژه است و باید به منازعه‌های داخلی براساس قانون اساسی و نظام حقوق بشر نقطه پایان گذاشته شود.

نهم) دولت، به‌ویژه حکومت باید سیاست‌گذاری داخلی و خارجی را مبتنی بر منافع تمام اقشار و مناطق کشور تنظیم و تطبیق نماید و بدور از تبعیض و نابرابری، زمینه فرصت‌ و انکشاف برابر را در تمام ولایات به‌وجود آورد.   

دهم) احزاب به بهانه به دست‌آوردن قدرت به دامن‌زدن به مسائل قومی و نژادی ادامه ندهد، بلکه از راه‌های
معقول، منطقی و انسانی منافع خود را دنبال نمایند.

در نهایت باید دیدگاه مردم و حکومت از وضعیت سطحی و کوتاه به عمیق و بلند تغییر نماید تا با حفظ احترام به رهبران قومی، از آنان عبور نموده و به‌عنوان یک هم‌وطن به هم‌دیگر نگریسته شود. نمادهای از هم‌جدا به نماد واحد و انسانی تغییر یافته و خطوط سرخ کوتاهی که براساس مسائل قومی، حزبی، سمتی و زبانی انتخاب شده است، به فراموشی سپرده شود. تازمانی‌که پرستش گوساله‌های سامری و نمادهای ازهم جدا ادامه داشته باشد، ناامنی، فقر، دزدی، فساداداری، فرارجوانان و بی‌توسعه‌گی دامنگیر افغان‌ها و این سرزمین خواهد بود.

سیدحسین هادی- نویسنده و پژوهشگر
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


رضوان
Iran, Islamic Republic of
ان شاءالله همیشه موفق باشید
Iran, Islamic Republic of
خیلی عالی پسر دایی جان انشاالله که همیشه موفق پیروز پسر بلند باشید هم شما و هم خانواده ی عزیزان
شما باعث افتخار خانواده وبابابزرگ هستید🌹🌹🌹🌹🌹
فاتح
Iran, Islamic Republic of
مثل همیشه عالی
موفق و سربلند باشید
Sadeq
Afghanistan
گوساله های سامری زیادتر برخاسته از واکنش ها استند. هر انسان معقولی میداند که قوم، زبان، منطقه، حزب و یا منتسب بودن به یک دسته اجتماعی در بعد انسانی و حقوقی شخص کدام افضلیت و ارجحیت به بار نمی آورد، ولی این نظریات و گرایش ها از نظر عامه به عنوان دفاع از خود، احقاق حق و خواستن حق خود مطرح میشود و حتی ریشه تاریخی دارند که جبران مافات و احیای مافت را شامل میگردند و در قالب ضدیت و یا محو دیگران مطرح نمیشوند به قسمیکه هر بی انصافی را به نفع هم تبار و بر ضرر غیر هم تبار بدون اینکه احساس کند خطای را مرتکب شده راحت انجام میدهد و خود را حق به جانب هم میداند در یک چنین فضایی اکثریت آنانی (نه گفتم همه) که زبان برای رد و مردود دانستن آن میگشایند دیدگاه عملی شان با در نظر داشت برداشت فوق مطابق به گفتار شان نیست. امید وارم که نویسنده محترم مضمون چنین نباشد.
به نظر بنده یگانه راه نجات رسیدن به دیدگاهی است که دین در رابطه با انسان دارد و معیار های را برای ارزش انسانی معین ساخته. اگرچه باور های دینی هم از طرف سیاست مداران به عنوان ابزار مورد استفاده قرار گرفته و دینداران از کوتاه اندیشی و جهل خود بهترین نیروی رایگان و از خود گذر را بر ضد آنچه دین میخواهد در اختیار استفاده جویان قرار داده اند.
با وجود این عواملی که ریشه آن به عنوان واکنش و دفاع از حق و یا رسیدن به بهشت است چگونه میتوان با پند و اندرز راه به جایی بر؟ پس چه باید کرد؟
آیا خود را با موجودیت و به کار گیری چنین عوامل تنظیم و مدیریت کرد؟ یا اینکه در مقابل آن برخواست؟
پربازدیدترین