دکترسردار رحیمی معین سواد آموزی وزارت معارف کشور است. آقای رحیمی در سال 1394 خورشیدی به حیث معین سواد آموزی رسما به کار آغاز کرد.
وی تحصیلات ابتدایی و دانشگاهی خود را تا مقطع دکترای تخصصی در رشته ژئوپلیتیک از دانشگاه تهران به اتمام رسانید که در دوران تحصیل، مسوولیت نشریه"دانشگاهیان افغان در ایران" مدیر مسوول فصل نامه مطالعات افغانستان و ریاست کانون مطالعات افغانستان را به عهده داشت.
آقای رحیمی در سال 1379 خورشیدی به عنوان جوان نمونه پناهنده افغان در ایران از سوی کمیساری عالی ملل متحد در امور مهاجرین شناخته شد.
وی در سال 1388 خورشیدی به افغانستان بازگشت و در دانشگاههای دولتی و خصوصی به تدریس پرداخت. او همچنان در سال 1391 خورشیدی به عنوان سخنگوی جبهه ملی و مدیر مسوول نشریه جبهه ملی ایفای وظیفه کرد.
آقای رحیمی در سال 1393 خورشیدی پس از تشکیل حکومت وحدت ملی از سوی رییس جمهور و رییس اجرائیه به عنوان نامزد وزیر تجارت صنایع به پارلمان معرفی شد و در سال 1394 خورشیدی بنا بر پیشنهاد وزیر معارف و تایید ارگ ریاست جمهوری به عنوان معین سوادآموزی وزارت معارف ایفای وظیفه می نماید.
وی در حالی به حیث معین سواد آموزی ایفای وظیفه می نماید که بیسواد در جامعه افغانستان به یک مشکل بزرگ و عمده مبدل شده است که 60 درصد مردم افغانستان بالای 15 سال، بی سواد هستند.
در راستای چگونگی رشد سواد آموزی در افغانستان، خبرنگار
خبرگزاری جمهور، گفتگوی مفصلی را با آقای رحیمی معین سوادآموزی وزارت معارف انجام داده است.
تشکر آقای رحیمی که فرصت تان را در اختیار خبرگزاری جمهور قرار دادید، نخست بگویید که وضعیت سوادآموزی در افغانستان چگونه است؟
بیسوادی در افغانستان یک چالش عمده است و حدود شصت درصد اتباع بالای 15 سال بی سواد هستند. 60 فیصد میتواند یک چالش عمده برای بی ثبات و امنیت محسوب شود. تلاشها جریان دارد که با استفاده از ابزارها و امکانات داخلی و بین المللی که وجود دارد، به این مشکلات فایق آییم. طبیعتا رشد و حرکت ما طی پانزده سال بطی و کند بوده است اما در مسیر نسبتا مشخص حرکت شده است. از سال 82 تا امروز، حدودا 40 فیصد رشد داده ایم. سالانه حدودا یک فیصد یا کمتر رشد داشته ایم. فکر میکنم که با این نرخ اگر پیش برویم، مشکل است که بتوانیم بی سوادی را امحا کنیم. پالیسیها و برنامهها نیازمند بازنگری است و در این قسمت هم نیازمند هستیم که تلاشهای خود را منسجم کنیم و اقدامات را روی دست بگیریم.
خب، این پالیسی ها چگونه نیازمند بازنگری است؛ با این آماری که شما ارایه کردید، بسیار پائین نیست؟
خب، بر مبنای همین نرخ آهسته سواد، آمار بالای بی سوادی که نتوانستیم رشد خوبی داشته باشیم، نیازمند هستیم که برنامههای سواد آموزی را با شکل جدیدتری پیش ببریم که نیازمند اصلاح در ساختار است و نیازمند اصلاح در پالیسیهای برنامههای سواد آموزی است و نیازمند اصلاح در مکانیزم تطبیق و اجرای سواد آموزی است. اگر تغییرات شکل نگیرد، با این نرخ رشد شصت سال زمان میگیرد که بیسوادی محو شود. نیازمند هستیم که حداقل در تعهد ما این است که براساس برنامهها و اهداف مان، تا سال 2030، نرخ سواد آموزی را بالای 60 فیصد افزایش دهیم. به همین دلیل مجموعه برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت را طراحی کردیم و اصلاحات به وجود آوریم تا این که چالش سواد آموزی حل شود.
در طول دو و نیم سالی که شما به حیث معین سوادآموزی ایفای وظیفه میکنید و در طول این زمان، برنامههایی که اجرا و تطبیق شده، فکر میکنید، رضایت بخش و قناعت بخش است؟
در طول دو و نیم سال گذشته، اقداماتی که کردیم، در چارچوب برنامههایی که داشتیم، چند بخش است: یک برنامه ما این است که در گام نخست، متوجه شدیم که نصاب برنامه سواد آموزی دچار مشکل است و نمیتواند، پاسخگوی نیازمندیهای جامعه بیسواد باشد، با همکاری نهادهای بین الملل، طی دو سال گذشته موفق شدیم که نصاب برنامههای سوادهای آموزی را بازنگری و تهیه کنیم و کتاب جدید سواد آموزی را برای نخستین بار تهیه کنیم و به نیازمندهای سواد آموزی مناسب برای آموزش بزرگ سالان، در طول سال 2017 به گونه آزمایشی تطبیق شد و در سال 2018 عملا تطبیق میشود. برنامههای ما در کوتاه مدت، این بود که برنامه سواد آموزی بدون همکاری نهادهای دولتی و مردم امکان پذیر نیست. صرفا نمیشود، ابزارهایی معینیت در چارچوب وزارت معارف، برای ده میلیون بیسواد انجام دهیم. بنابراین، شروع به امضای تفاهمنامههای مشترک کردیم. نهادهایی مهمی بودند که میتوانستند کمک کنند و برای سواد آموزی گامهای بهتری بردارند. به همین دلیل تفاهمنامهها با 48 نهاد دولتی امضا شد. نیز با جامعه روحانیت، جامعه مدنی، رسانهها، نخبگان و سایر نهادهای دیگر جلسات بزرگ را با حضور مقامات دولتی داشتیم که تعهد و همکاری را با برنامههای سوادآموزی داشته باشیم که نتیجه اش، تفاهمنامهها و همکاریهای مشترک است و روی میکانیزم تطبیق آن کار میکنیم و بر مبنای آن، از ظرفیت نهادهای دولتی و غیر دولتی استفاده کنیم. کار سوم این بود که کمیته های ملی سواد آموزی را ایجاد کردیم، که مشکل اساسی در قریهها و مناطق دور دست است. کمیتههای ملی سواد آموزی با حضور والیهای ولایات ایجاد شد و توانستیم این کمیتهها را فعال کنیم که در برنامههای سواد آموزی، اعضای دولتی و غیر دولتی نهادهای مردمی مشارکت کنند و با هزینههای کمتری، این برنامهها را تطبیق کنیم.
وقتی مردم سهیم شوند، موثریت برنامههای سواد آموزی بلند میرود و هم در واقع ما موفقتر برنامه را پیش ببریم. بنابراین، برنامهها در حال انجام است و تا دو سال آینده تکمیل کنیم و تا سال 2030 به اهداف خود برسیم و سواد را بالای 60 فیصد نایل شویم، اما کارها و چالش هایی است که در اختیار ما نبوده است. آمریت ما در ولسوالیها به شکل استاندرد کمک نمیتوانند که سواد آموزی را خوب پیش ببریم و پیشنهاد کردیم که نهادهای دولتی کمک کنند. یکی از پیشنهادات ما این بوده که ما معلمین را به قراردادیها تبدیل کنیم. این پیشنهاد هنوز تایید نشده است و اگر تایید نشود، کارها به درستی پیش نخواهد رفت.
مشکل دیگر، بحث بودجه است. بودجه معینیت سوادآموزی یک و نیم فیصد بودجه وزارت معارف است که بسیار اندک است. به همین خاطر نیازمند هستیم که بودجه معینیت سواد آموزی بلند برود یا هم معینیت سواد آموزی به اداره مستقل تبدیل شود.
شما در راستای مستقل سازی معینیت سوادآموزی پیشنهاد کردید؟ پاسخ حکومت چه بوده؟
بله، صحبت هایی شده است ولی طبیعتا لازمه این موضوع سیاسی است تا تخنیکی. در کیمته ملی سواد آموزی این موضوع مطرح شود، البته به لحاظ تخنیکی. چالش هایی است که به آن پرداخته شود، ذهنیت به وجود آید و در ذیل وزارت معارف، کارها به خوبی ممکن است به درستی آن، انجام نگردد.
نارضایتی شما از انجام فعالیت ها در ذیل وزارت معارف چیست؟
بسیار ناراض هستیم. محدودیت و مشکلات به وجود می آید و عملا باعث میشود که کارها معطل بماند. آمرین در سطح ولایات و مسوولان معارف، شکلی به وجود آمده که موانع ایجاد میکنند. فعلا هم به گونه ای است که لازمه ساختار آن تغییر کند. مسوولان محلی وزارت معارف به معینیت پاسخگو نیستند. این باعث شده است که سواد آموزی در حاشیه قرار گیرد.
در جامعهای که 60 درصد کسانی که بالاتر از 15 سال سن دارند، بیسواد هستند، شما از جامعه بیسواد، چه انتظار همکاری دارید؟
همکاری ها صرفا در بخش مشارکت است. 60 درصد بالای پانزده سال بی سواد است. مردم اگر از سوی جامعه روحانی و یاهم علما تشویق نشوند، خدمات در عرصه سواد آموزی موثر واقع نمیشود. دوم این که بسیاری از وقتها، بی باوری است از سوی مردم نسبت به برنامههای سواد آموزی است. در واقع برنامههای سواد آموزی مطابق به نیازمندیها نیست. باید به گونه ای باشد که مشارکت مردم دیده شود. اگرمردم تشویق شود، اعتماد پیدا میشود. مشارکت مردم یک اصل است و طبیعتا در جامعه ای که هستیم، اگر در مجموع بیسواد هستند، میتوانند مردم مستفید شوند و اگر میکانیزمی باشند و اعتماد کنند، کارها خوبتر پیش میرود.
ریشه بیسوادی چقدر در ادارات دولتی دیده میشود؟
بخشی از مشکل همین است. بله! بسیاری از ادارات دولتی، کارمندان دولتی بیسواد داریم که میزان شان، شاید به بالای صد هزار نفر میرسد. اینها کارمندان خدماتی و اجیران هستند. اگر بخواهیم این بخش را با سواد بسازیم، کمک خواهد کرد که جامعه و دولت با سواد به وجود آید. کارمندان خدماتی و اجیرانی هستند که حجم آنها در ادارات بسیار بالا است که در اولویت قرار گیرند و نیازمند تفاهمنامهها هستند. دوم این که، امکانات و ظرفیتهایی که در ادارات است، کمک کنند و نقش تجهیزاتی و امکاناتی در ولسوالیها هم، در اختیار سواد آموزی قرار گیرند. تمرکز در کتاب، نصاب سواد آموزی مناسب باشد که بتوانیم در اختیار سوادآموزی قرار دهیم.
در طول این سال، آیا شما با ذهنیت هایی مواجه شده اید که مخالف سواد آموزی باشند؟
عموما نه. جامعه افغانی تغییر کرده است. در بسیاری از مناطق دور دست رفته ام و من در طول دو سال بازدید کردم. حضور خانمها را دیدم و حضور اقوام مختلف. مردم آگاهی پیدا کردند اما شرایط ناامنی، خانوادهها و قشر مردان ممکن است علاقه مندی نداشته باشند که خانمها سواد داشته باشند. گاهی اوقات مشکلات امنیتی، فرهنگی و سیاسی است و کارهایی است که در درازمدت حل شود. اما مانع جدی از سوی مردم نداشته ایم، شرایط فرهنگی و امنیتی است باعث شده است که خدمات درست پیش نرود.
تعداد خانم های بی سواد چقدر هستند؟
خانم ها دو برابر مردان بی سواد هستند. به همین خاطر برنامههایی که داریم، بتوانیم تعادل سواد را در میان مردان و زنان ایجاد کنیم. تعادل سواد باعث شود که روند توسعه بهتر پیش برود. زن با سواد نقش موثرتری در جامعه داشته باشد.
به عنوان آخرین پرسش، رشد و تقویت سواد آموزی چقدر در اولویت دولت قرار داشته است؟
مشکل اساسی همین است که پالیسی دولت در معارف و تحصیلات عالی واضح نیست. نخستین بار، شورای عالی منابع بشری شکل گرفت. مقامهای حکومتی بودند، میتوانند امیدوار کنند که پالیسیهای کلان در این بخشها مشخص شود. اولویتهای دولت در سوادآموزی مشخص شود. سواد آموزی مهم بود اما از چشم دولت افتاده است. اگر به رشد سواد آموزی مراجعه نشود، در بخش های دیگر موفقیت نخواهیم داشت. بخشی از این مشکلات که اطفال در مکاتب نمیروند، خانوادههای شان بی سواد هستند. خانوادهها تشویق نمیتوانند. اگر سواد آموزی تشویق و حمایت شود، میزان بیسوادی کاهش پیدا میکند. اگر تلاش کنیم، برای این که در سواد آموزی پیشرفت داشته باشیم، کمک میکند کا ما جامعه خشونت آمیزی کمتری داشته باشیم و ما میتوانیم موثرتر، کارهای خود را پیش ببریم. دلیل سربازگیری گروههای تروریستی دلیلش بیسوادی است که افراد بیسواد جلب این گروهها میشوند. سواد نقش اساسی در کاهش خشونتها و امنیت خواهد داشت، اگر سرمایه گذاری شود، تاثیرات مثبت خواهد داشت.
گفتگو از وحید فرزان –
خبرگزاری جمهور