۰

مجاهدین و طالبان؛ جنگ دیروز، صلح فردا

يکشنبه ۱۹ حوت ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۳۸
اکنون مجاهدین نه در قدرت سهم سزاوار و قابل اعتنایی دارند و نه در امنیت، نقش دارند. بنابراین هم طالبان و دیگر جریان های افراط گرای قومی، و هم دولت به سادگی می توانند این جریان را نادیده بگیرند.
مجاهدین و طالبان؛ جنگ دیروز، صلح فردا
یونس قانونی؛ از رهبران مجاهدین و معاون اول تکت انتخاباتی «صلح و اعتدال» می‌گوید که طرف اصلی طالبان در مذاکرات صلح جبهه مقاومت (مجاهدین) است.
 
آقای قانونی گفته است صلحی که در آن مجاهدین، حضور پررنگ نداشته باشند، عادلانه نیست.
 
وی از مجاهدین خواست هرچه زودتر روی تدوین طرح مصالحه کار کنند و آن را به حکومت و طالبان پیشکش نمایند.
 
آقای قانونی تصریح کرد:«طالبان در مذاکرات صلح، طرف اصلی خود را جبهه مقاومت (مجاهدین) می‌دانند و اگر این حوزه فاقد طرح و برنامه باشد از این کاروان عقب می‌ماند.»
 
وی هر چند طرف سخنش را مشخص نکرد اما بیان داشت صلحی که در تاریکی و بدور از دولت و مردم افغانستان شکل بگیرد عملی نمی‌باشد و چنین صلحی برای مجاهدین قابل پذیریش نیست.
 
این در حالی است که پیشتر محمد محقق؛ دیگر فرمانده جهادی و معاون دوم تکت «صلح و اعتدال» گفته بود که پس از ۲۵ سال جنگ با طالبان، مجاهدین با آن گروه صلح می کند.
 
با اینهمه، اظهارات آقای قانونی یا موضع گیری احساسی و نه چندان حساب شده آقای محقق که در واکنش به یک اظهار نظر شاه حسین مرتضوی ابراز شده بود، به نظر نمی رسد نمایانگر موقعیت مطمئن و وضعیت مؤثر و مقتدرانه مجاهدین در بازی صلح با طالبان باشد.
 
این تردید زمانی قوت می گیرد که به وضعیت حضور مجاهدین در تیم ها و طیف های سیاسی مختلف نقش آفرین در روند صلح با طالبان، توجه کنیم. با نگاه به این زمینه یک نتیجه ناامیدکننده به دست می آید و آن اینکه «مجاهدین» دیگر یک هویت مستقل و قابل تعریف نیست؛ هویتی که دارای ایده، آرمان، مانیفست و برنامه ای برای آینده سیاسی افغانستان باشد. بیشتر رهبران مجاهدین در تحولات جدید، هضم و حل و مستحیل شده و از هویت و شناسه اصلی خود دور گشته اند؛ این تحول به اندازه ای فراگیر و بنیادی بوده که اگر حضور پیشین این افراد در عرصه جهاد و «مقاومت» نباشد، به دشواری می توان آنها را به عنوان نمایندگان یک تفکر یا گرایش پرقدرت و مؤثر سیاسی بازشناخت و تفکیک کرد.
 
این هرگز خبر خوبی برای مجاهدین نیست؛ اما
لازمه تدوین و تعریف و ارائه یک راهبرد مستقل و مؤثر صلح از سوی مجاهدین، فاصله گرفتن بقایای این جریان از نیروهای معارض و مخالف خود چه در دولت و چه خارج از دولت است؛ اما تا زمانی که هریک از بقایای مجاهدین سعی می کنند در قرارگرفتن زیر چپن کرزی یا در سایه احمدزی، از دیگر همسنگرانش پیشی بگیرد، این امر، غیرممکن به نظر می رسد
بالعکس برای تکنوکرات ها، قوم گرایان افراطی، طالبان و حتی کمونیست های پیشین، یک رویداد مثبت و امیدبخش محسوب می شود؛ زیرا آنها دیگر به مانعی به نام «مجاهدین» فکر نمی کنند، مجبور نیستند در بازی صلح و سیاست، قواعد آنها را هم لحاظ کنند و یا وجود و حضور و سهم شان را در نظر بگیرند.
 
در گذشته، بسیاری از نیروها و جریان هایی که در بالا نام بردیم همواره به مجاهدین به عنوان دشمن یا دست کم رقیب، نگاه می کرده اند؛ اما با فروپاشی هویت و تلاشی شناسه جهادی مجاهدین به مثابه یک جریان مستقل سیاسی و ایدئولوژيک، این انگاره از میان می رود و به این ترتیب، نقش و سهم و جایگاه مجاهدین در جنگ قدرت، بازی صلح و سایر روندهای سیاسی و قومی، کمرنگ و تضعیف می شود.
 
از این منظر، اظهارات آقای قانونی را می توان یک هشدار در نظر آورد؛ هشداری که اگرچه در ظاهر امر خطاب به نیروها و جریان هایی ابراز شده که در پی حذف و انکار و استحاله مجاهدین هستند؛ اما در واقعیت امر، خطاب به خود مجاهدین به مثابه جریانی است که متلاشی شده، فروپاشیده و به هویت های چهل تکه غیرقابل توحید و تجمیع، تقسیم و تفکیک گشته است.
 
آقای قانونی در واقع به مجاهدین فراخوان داده است که خود را بازسازی کنند، هویت و شناسه سیاسی و ایدئولوژيک خود را بازیابند و با تدوین یک راهبرد مستقل و تعریف شده برای صلح، نشان دهند که هضم و حل و مستحیل نشده اند؛ بلکه همچنان وجود و حضور دارند.
 
اما آیا این فراخوان می تواند به بازسازی جریان مجاهدین کمک کند و آنها را بار دیگر روی صحنه صلح و سیاست بازآورد؟
 
در این شکی نیست که مجاهدین به قول آقای محقق ۲۵ سال جنگیده اند؛ اما آنها حدود ۱۸ سال است که دیگر نمی جنگند. در این مدت، نیروهای معارض مجاهدین، تمام توان و تلاش شان را به کار بستند تا مجاهدین به مثابه یک هویت سیاسی را متلاشی کنند. طالبان هم با ترور رهبران و فرماندهان تراز اول جهادی به این مهم کمک کرده و در این فرایند مشارکت جستند. اکنون مجاهدین نه در قدرت سهم سزاوار و قابل اعتنایی دارند و نه در امنیت، نقش دارند. بنابراین هم طالبان و دیگر جریان های افراط گرای قومی، و هم دولت به سادگی می توانند این جریان را نادیده بگیرند و یا با جذب چند تن از بقایای جهاد و مقاومت، آنها را تابع قواعد خود کنند و خواسته های خود را بر آنان تحمیل نمایند، و از آنسو از شکل گیری و احیای دوباره جریانی مستقل به نام «مجاهدین» جلوگیری کنند.
 
بنابراین لازمه تدوین و تعریف و ارائه یک راهبرد مستقل و مؤثر صلح از سوی مجاهدین، فاصله گرفتن بقایای این جریان از نیروهای معارض و مخالف خود چه در دولت و چه خارج از دولت است؛ اما تا زمانی که هریک از بقایای مجاهدین سعی می کنند در قرارگرفتن زیر چپن کرزی یا در سایه احمدزی، از دیگر همسنگرانش پیشی بگیرد، این امر، غیرممکن به نظر می رسد.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین