۰

در تعارض صلح و انتخابات، کدامیک به نفع ماست؟

شنبه ۱۲ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۱۴
در تعارض صلح و انتخابات، مردم افغانستان هیچ نقشی برای انتخاب ندارند؛ زیرا هیچیک، روندی ملی و برنامه ای بومی سازی شده و خودساخته نیست. تنها می‌توان امیدوار بود که این بار، صلح امریکایی، مرگبارتر از دموکراسی امریکایی نباشد.
در تعارض صلح و انتخابات، کدامیک به نفع ماست؟
هر روز که گام های بیشتری برای نزدیک شدن به امضای یک توافقنامه جامع و نهایی صلح برداشته می شود، بیشتر از پیش، اعتبار انتخابات زیر سؤال می رود و اصل برگزاری آن با تردید رو به رو می شود. با این حال، ارگ ریاست جمهوری ظاهرا هنوز حاضر نیست تن به واقعیت های جاری بدهد و اشرف غنی همچنان انتخابات را تنها راه استمرار قدرت خود می داند.
 
در این میان اما همزمان با قدرت گرفتن گفتمان صلح و تضعیف ایده انتخابات، این پرسش هم جدیت بیشتری پیدا می کند که در تعارض صلح و انتخابات، کدامیک به راستی به سود مردم افغانستان است؟
 
این پرسش اما با این تردید درست و دقیق به چالش کشیده می شود که مردمی که نه در انتخاب واقعی رهبران سیاسی شان سهمی دارند و نه از روند رویدادهای جاری صلح و معاملات و زد و بندهای پنهانکارانه پشت پرده صلح، حتی اطلاع دارند، چگونه می توانند سخن از سود و زیان آنها بزنند؟
 
این سؤال، درست است؛ اما نمی‌ تواند مانع طرح این دغدغه بنیادین که بنا بر فرض محال، اگر مردم مخیر به انتخاب میان یکی از این دو بودند که صلح را برمی گرفتند یا انتخابات را برمی گزیدند.
 
اگرچه مردم افغانستان تنها ۱۸ سال است که مشق دموکراسی به معنای واقعی تر کلمه می کنند. آنها برای نخستین بار برای برگزیدن مستقیم و بلاواسطه رییس جمهور و نمایندگان شان در شوراهای ملی و ولایتی، در همین بازه زمانی پای صندوق های رأی رفتند و چند تجربه هرچند ناقص و ناکافی را از سر گذراندند؛ اما برایند و برون داد این تمرین چه بود؟ انتخابات چه رهاورد ملموس و اثر مستقیم برای زندگی مردم داشت؟ رفاه و امنیت و معیشت و امید به زندگی و سایر عرصه های حیات جمعی مردم تحت تأثیر انتخابات و نهادهای انتخابی، چه سرنوشت متفاوتی پیدا کردند؟
 
واقعیت این است که اگر دوره طالبان را به عنوان یک نقطه تاریک در تاریخ بحرانی ۴۰ سال اخیر افغانستان در نظر بگیریم، وضعیت پساطالبان از بسیاری جهات، بهبود چندانی را شاهد نبود.  انبوه مشکلات، چالش ها و بحران های فراگیری که دامن دولت های کرزی و احمدزی در ۱۸ سال گذشته را گرفته بود و همچنان ادامه دارد، اجازه تولد یک جامعه جدید آرمانی و شرایط ایده آلی که انتظار می رفت را نداد.
 
از نظر بسیاری از منتقدان، دولت های پساطالبان از نظر تعهد به آرا و آرمان های ملی مردم و اعتنا به ارزش های دموکراتیک و مردم سالار، به نوعی ادامه همان سیستم های سیاسی فرتوت و فرسوده شاهی و سلطنتی بود که با توجه به فاصله زمانی و واقعیت های جدید جهان، شاید اندکی بیشتر از رژيم های سلطه جوی سلطنتی، تظاهر به ارزش های مدرن مانند حقوق بشر، آزادی بیان، قانونمندی و دموکراسی می کردند؛ اما در عمل، تفاوت مهم و بزرگی رخ نداد.
 
سلطه دولت های فاسدی که هر روز بخش های بیشتر یک قانون اساسی مدرن و مترقی را تعلیق و تعطیل می کردند و بر دامنه سلطه غیرقانونی خود می افزودند، امیدهای مردم به تغییر را کاهش داد. قوم گرایی، قانون شکنی و دستبرد به آرا و انتخاب های مردم به یک فرهنگ فراگیر بدل شد؛ بی آنکه پیامد و هزینه ای برای حاکمیت داشته باشد. مطالبات مشروع مردم به سبک رژيم های توتالیتر و اقتدارگرا سرکوب شد. این در حالی بود که حداقل در رسمیات و تشریفات، حاکمیت مشروعیت خود را از رأی مردم می گرفت. در سایر موارد و زمینه ها از جمله رفاه و خدمات عمومی، مبارزه با فساد، دولت داری، امنیت، معیشت و... نیز وضعیت به صورت رقت انگیزی وخیم و ناامیدکننده است.
 
بر این اساس، هیچکس هیچ امیدی به مشارکت مسؤولانه در انتخابات ندارد؛ زیرا نمی توان مطمئن بود که آیا آرای ریخته شده به صندوق ها اساسا شمرده می شوند یا نه همانند تجربه شرم آور انتخابات پارلمانی پارسال، در نهایت المان هایی مانند پول، قومیت، جنسیت و تمکین به اراده حاکمیت است که تعیین کننده شکست یا پیروزی نامزدها در انتخابات خواهد بود.
 
از سوی دیگر، دموکراسی و انتخابات بیش از آنچه اثر و ثمر داشته، از مردم افغانستان هزینه گرفته است. کشته شدن بیش از ۴۵ هزار نیروی امنیتی و بیش از ۱۵۰ هزار غیر نظامی تنها در ۴ سال، فقط بخشی از بهای گزاف و سنگینی است که مردم برای یک مردم سالاری فاسد و بدنام داده اند.
 
آیا دیگر توانی برای ادامه این هزینه مرگبار برای بقای یک دموکراسی غیر بومی وجود دارد؟
 
نکته مهم دیگر، همین غیر بومی بودن دموکراسی است؛ آفتی که با هیچ رهیافتی قابل ترمیم و تعمیر نیست.
 
افغانستان یک دموکراسی خودساخته، بومی شده و برآمده از اراده آزاد مردم را شاهد نیست. امریکا ۱۸ سال پیش، تشخیص داد که برای تحمیل سلطه خود بر افغانستان، بسته دموکراسی را عرضه کند. اکنون همان امریکا، تشخیص می دهد که تاریخ مصرف بسته دموکراسی به پایان رسیده و اکنون «صلح» است که باید به عنوان یک بسته جدید جایگزین از سوی واشنگتن، ارائه شود.
 
در چنین شرایطی، در تعارض صلح و انتخابات، مردم افغانستان هیچ نقشی برای انتخاب ندارند؛ زیرا هیچیک، روندی ملی و برنامه ای بومی سازی شده و خودساخته نیست. تنها می‌توان امیدوار بود که این بار، صلح امریکایی، مرگبارتر از دموکراسی امریکایی نباشد.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


احمدشاه یاری
Sweden
درقدم اول انتخابات برگزار شود چرا که طالبان به سر حرف و گپ های خو د ایستاده نیستند و حکومت از بحران بیرون باشد و صلاحیت ها معلوم گردد که چه افرادی به مذاکره تعیین گردد بدون حکومت که مشروعیت نداشته باشد مذاکره با چه اشخاصی شود با تیکه داران قومی و یا وطن فروشان
پربازدیدترین