۰

آغاز مذاکرات، پایان بحران نیست

سه شنبه ۶ جوزا ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۲۲
کسانی که تصور می کنند با انعطاف طالبان در قبال آتش بس و کاهش خشونت از یکسو، و نرمش دولت در آزادسازی شماری بیشتر از زندانیان طالبان، همه چیز حل می شود و دورنمای پایان بحران، آشکار خواهد شد، به نحو ترحم‌برانگیزی خوشبین اند.
آغاز مذاکرات، پایان بحران نیست
سماجت و مقاومت طالبان در برابر آغاز مذاکرات مستقیم صلح با حکومت افغانستان، موجب شده تا آغاز این مذاکرات خود به «هدف» تبدیل شود نه مسیری برای رسیدن به هدف که همان صلح واقعی است؛ به گونه ای که تمام تلاش ها بر این نقطه متمرکز شده است که طالبان بدون اعتنا به پیش شرط بزرگ آزادی تمامی پنج هزار زندانی خود، مذاکرات داخلی با دولت را آغاز کنند.
 
اما واقعیت این است که آغاز این مذاکرات، نه هدف است و نه لزوما آنگونه که وانمود می شود، پایان بحران خواهد بود. تازه با آغاز مذاکرات است که ابعاد اختلاف نظٰرها و فاصله موجود میان دوطرف درباره آینده افغانستان، مشخص خواهد شد.
 
طالبان با آغاز گفتگوهای مستقیم با دولت، درخواهند یافت که مطالبات اصلی دولت از آن گروه چیست و پیش شرط های واقعی تحقق صلح مورد نظر از دید دولت کدام ها هستند.
 
دولت نیز متوجه این مهم خواهد شد که خواست های طالبان از صلح، چه تفاوت های اساسی و بنیادین با اهداف و نیات آن گروه در میدان جنگ دارد یا ندارد و اینکه آیا اصولا سازش با آن گروه برای پذیرش این اهداف و خواست ها در یک شرایط صلح آمیز و فارغ از جنگ و خشونت، امکان پذیر است یا خیر.
 
با این حساب، این تصور بسیار ساده لوحانه است که آغاز مذاکرات داخلی صلح را پایان همه اختلاف نظرها و گامی اساسی و اصولی برای نقطه پایان گذاردن بر بحران های جاری بدانیم.
 
چه بسا این امکان کاملا وجود دارد که اختلافات و فاصله های موجود میان دوطرف در نیات و اهداف، در نهایت، مذاکرات را به شکست بکشاند و مانع از رسیدن به یک نقطه مشترک برای سازش شود.
 
حتی اگر این اتفاق هم تحت فشار امریکا و پاکستان و سایر قدرت های دخیل در این فرایند، رخ ندهد، بسیار محتمل است که فرایند گفتگوها سال ها زمان ببرد و تا شرایط برای اجرای توافق های احتمالی آماده می شود، عمر حکومت کنونی نیز به پایان برسد.
 
با این حساب، کسانی که تصور می کنند با انعطاف طالبان در قبال آتش بس و کاهش خشونت از یکسو، و نرمش دولت در آزادسازی شماری بیشتر از زندانیان طالبان، همه چیز حل می شود و دورنمای پایان بحران، آشکار خواهد شد، به نحو ترحم‌برانگیزی خوشبین اند.
 
هدف، تزریق تعمدی بدبینی و دامن زدن به یأس و تردید فراگیری که اکنون نسبت به چشم‌ انداز صلح وجود دارد نیست؛ اما این امر در عین حال، نباید ما را نسبت به دیدن واقعیت هایی هرچند ناامیدکننده و تلخ که در پیرامون مان جریان دارد، بی اعتنا کند.
 
به عنوان نمونه، مذکرات امریکا با طالبان دست کم یکبار به طور کامل شکست خورد و ماه ها متوقف ماند و در نهایت، توافقنامه دوحه پس از ماه ها مذاکرات فشرده و نفسگیر، پشت درهای بسته حاصل شد.
 
از سوی دیگر، پس از امضای توافقنامه دوحه میان امریکا و طالبان نیز همه مسایل –برخلاف تصورات اولیه ای که شکل گرفته بود- به سرعت حل نشد و این نشان از تضعیف شدن نفوذ و قدرت  اثرگذاری امریکا بر معادلات داخلی و مناسبات قدرت در افغانستان داشت. دولت افغانستان، علیرغم میل امریکا در برابر آزادی هزاران زندانی طالبان و آغاز سریع مذاکرات داخلی با طالبان، مقاومت کرد. بحران سیاسی در کابل که از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری، ناشی شده بود هم درست برخلاف خواست واشنگتن، ماه ها طول کشید و این امر به سهم خود، تحقق سریع و آنی اهداف امریکا از توافق دوحه را برای یک مدت زمان قابل توجه به تأخیر انداخت.
 
بخشی از این مشکلات، همچنان ادامه دارد و مشخص نیست که با وجود تمدید آتش بس در ایام عید و نیز آزادی دو هزار زندانی دیگر طالبان، آیا مذکرات بین الافغانی به زودی شروع می شود یا خیر.
 
از اینجا می توان نتیجه گرفت که اگر مذاکرات شروع شود، چه بسا این رویداد، خود سرآغاز مشکلات و چالش های تازه ای خواهد شد که حل آنها نیاز به سال ها زمان داشته باشد.
 
به این ترتیب، هم امریکا و هم طالبان از هم اکنون باید خود را مهیای یک بازی طولانی و پرچالش برای رسیدن به «صلح» مورد نظر خویش کنند. در این فرایند، چه بسا خطر فروپاشی توافق صلح هم کماکان وجود داشته باشد؛ توافقی که در همین بازه زمانی چندماهه پس از امضای آن، بارها تا آستانه شکست و فروپاشی پیش رفته، و این خطر گاه به حدی جدی بوده که رهبر طالبان را به استمداد از امریکا برای جلوگیری از شکست آن واداشته است.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین