۰

فرجام دموکراسی امریکایی در بلوای سیاهان و مشت آهنین ترامپ

يکشنبه ۱۱ جوزا ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۲۰
ترامپ با در پیش گرفتن سیاست مشت آهنین در برابر اعتراض های جاری که در دفاع از ماهیت سرکوبگر دموکراسی امریکایی به نفع سلطه سفیدها صورت می گیرد نه تنها نتوانسته آن را مهار کند؛ بلکه چه بسا بر خشم و نفرت معترضان از دولتی که بی پروا به تبعیض و تعصب به نفع یک توده برتری خواه، دامن می زند، افزوده است.
فرجام دموکراسی امریکایی در بلوای سیاهان و مشت آهنین ترامپ
مقررات منع تردد در شهرهای مختلف امریکا نتوانسته جلو اعتراضات خشونت بار علیه کشتن یک مرد سیاهپوست غیرمسلح به دست پولیس سفیدپوست در شهر مینیاپولیس را بگیرد.
 
در لس آنجلس، پولیس صدها نفر را بازداشت کرده و دست کم ۲۰ موتر پولیس در نیویارک به آتش کشیده شد.
 
دونالد ترامپ "غارتگران، اغتشاشگر و رادیکال‌های چپگرا را مسبب این ناآرامی‌ها" دانسته است.
 
این خشونت‌آمیزترین اعتراض از زمان روی کار آمدن ترامپ است.
 
در دست کم ۳۰ شهر امریکا از جمله واشنگتن، لس آنجلس، نیویارک، شیکاگو و آتلانتا، اعتراض برگزار شد.
 
"زندگی سیاهان ارزش دارد" و "نمی توانم نفس بکشم" از شعارهای اصلی معترضان است. "نمی توانم نفس بکشم" یکی از آخرین جملاتی بود که جورج فلوید پیش از مرگ بر زبان راند.
 
هر سال بیش از هزار نفر به دست پولیس امریکا کشته می‌شوند و بیشتر آنها سیاه‌پوست هستند.
 
بر این اساس واضح است که این شورش ها و اعتراض ها تنها به شیوه کشته شدن فجیع جورج فلوید سیاهپوست، زیر زانوی زور و ستم یک پولیس سفیدپوست نیست. آن رویداد تنها بهانه ای شد تا یک زخم عمیق و کهن، دوباره سر باز کند و سیاهان معترض و چه بسا سفیدپوستانی که از نظم ناعادلانه مسلط بر جامعه امریکا به جان آمده اند، به خیابان ها بریزند و دولت ترامپ را که عمیقا درگیر یکی از بحرانی های ترین دوره های حاکمیت خود است به چالشی تازه فرابخوانند.
 
اگرچه فرماندار مینه سوتا اعتراضات جاری را شورش علیه جامعه مدنی توصیف کرده و معترضان را «آشوبگر» خوانده است؛ اما از نظر معترضان، این شورش های خشونت بار تنها راه باقیمانده برای ادامه میراث مبارزان بزرگی مانند مارتین لوترکینگ و محمدعلی کلی است.
 
جامعه رنگین پوستان امریکایی حتی پس از لغو برده داری در امریکا همچنان به مثابه شهروندان درجه دوم نگاه می شود. اعضای این جامعه حتی از نظر سطح زندگی، دسترسی به رفاه، درآمد سرانه و... نسبت به سفیدپوستان با اختلاف زیاد، فاصله دارند.
 
از سوی دیگر، نقش ترامپ در بحران جاری را نیز نباید نادیده گرفت. او به وضوح و عمدا به تضاد و فاصله میان سفیدپوستان و رنگین پوستان دامن می زند. درگیری های طولانی او با چهار نماینده غیر بومی کنگره امریکا، ایجاد دیوار بحث برانگیز در طول نوار مرزی مشترک با مکزیک، اتخاذ تدابیر و سیاست های ضد مهاجرت، همگرایی و همپیمانی غیر رسمی با جریان هایی بدنامی مانند کاکلوس کلان‌هایی که به نفرت نژادی، سیاه‌پوست هراسی، برتری سفیدپوست ها و... شهرت دارند و به اهرم های ضد اخلاقی برای پیشبرد اهداف خود، متوسل می شوند، بخشی از اقداماتی است که آشکارا نشان می دهد ترامپ عمیقا از سیاهان متنفر است و همانند کاکلوس کلان ها قایل به برتری و سروری سفیدپوستان می باشد.
 
افزون بر اینها واکنش های ترامپ به نحوه مواجهه با بلوای جاری در جامعه امریکا از تصویر خشن و سرکوبگرانه دموکراسی امریکایی پرده برمی دارد؛ نظامی که بر بنیاد برتری نژادی سفیدها سامان یافته و حق خواهی، اعتراض مدنی و راه پیمایی های عدالت طلبانه دیگران را برنمی تابد.
 
ترامپ با در پیش گرفتن سیاست مشت آهنین در برابر اعتراض های جاری که در دفاع از ماهیت سرکوبگر دموکراسی امریکایی به نفع سلطه سفیدها صورت می گیرد نه تنها نتوانسته آن را مهار کند؛ بلکه چه بسا بر خشم و نفرت معترضان از دولتی که بی پروا به تبعیض و تعصب به نفع یک توده برتری خواه، دامن می زند، افزوده است.
 
«غارتگران، اغتشاشگر و رادیکال‌های چپگرا» تعبیرهای تکان دهنده ترامپ در توصیف معترضانی است که آمده اند تا امریکا را به شعارها و آرمان های مورد ادعایش در حوزه حقوق مدنی، برابری نژادی، مبارزه با برتری جویی تباری، عدالت، آزادی بیان و مردم سالاری شهروندمحور رجعت دهند.
 
ترامپ اما با این تعبیرهای سخیف و خصومت آمیز نه تنها خشم و عصیان معترضان را چندین برابر بیش از آنچه در ابتدا بود، برانگیخت و آن را به یک جنبش اعتراضی فراگیر و خشن در ابعاد ملی تبدیل کرد و چه بسا خشم و اعتراض عدالتخواهان در سایر نقاط جهان را نیز برانگیخت –به عنوان نمونه در لندن هم معترضان در برابر سفارت امریکا در حمایت از اعتراضات، اجتماع کردند- بلکه عمدا سعی کرد تا خشم جامعه سفیدپوست، راست گرایان رادیکال و نیروهای افراطی و برتری طلب همسو با خود و جنبش های بدنام و منفوری مانند کاکلوس کلان را در قبال اعتراضات جاری، بیدار کند و به این ترتیب، جامعه امریکایی را بیشتر از پیش به سمت قطبی گری، تضادهای طبقاتی و جنگ های مهلک داخلی، هدایت کند.
 
با این حساب، امریکا در سایه بلوای سیاهان و سیاست مشت آهنین ترامپ به سرعت به سمت آشوب و بحران هدایت می شود و نه تنها دیگر الگویی برای صدور دموکراسی و حقوق بسته بندی‌شده شهروندی و جامعه مدنی به کشورهای دیگر نیست؛ بلکه خود نیز به نحو کم‌سابقه ای از شعارها و آرمان های بنیادین خویش فاصله می گیرد. این وضعیت و شکاف های عمیقی که در سایه آن از زیر به سطح آمده، فرجام تلخ دموکراسی امریکایی را رقم خواهد زد؛ انقلابی که شاید ترامپ و مشت آهنین او قهرمانش باشد.
 
محمدرضا امینی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین