بنجامین کرامپ؛ وکیل خانواده جورج فلوید در مراسم یادبود او گفت این همهگیری کرونا نبود که جان او را گرفت؛ بلکه همهگیری تبعیض و نژادپرستی بود.
ال شارپتون از رهبران جنبش حقوق مدنی امریکا هم با اشاره به اعتراضات گسترده در ایالتهای امریکا گفت: "ما دست برنخواهیم داشت. آنقدر ادامه میدهیم تا کل نظام دادگستری تغییر کند."
او افزود داستان آقای فلوید منعکس کننده زندگی تمام سیاهپوستان امریکایی است.
آقای شارپتون گفت: "آنچه برای فلوید اتفاق افتاد هر روز در این کشور روی میدهد؛ در نظام تحصیلی، در خدمات درمانی و در تمام بخشهای زندگی در امریکا. وقت آن رسیده که به نام و یاد جورج برخیزیم و بگوییم زانوی تان را از روی گردن ما بردارید."
باراک اوباما؛ رییس جمهوری سابق امریکا هم گفته که اعتراضات اخیر عمیقترین رویدادی بود که در زندگی خود دیده و از مردم امریکا خواست از فرصت ایجادشده برای حل مشکلات ریشهای جامعه استفاده کنند.
این اظهار نظرها نشان می دهد که امریکا که هنوز از زیر بار سنگین ویروس مرگبار کرونا، کمر راست نکرده و با ثبت مرگ روزانه صدها نفر، همچنان در صدر کشورهای قربانی این ویروس میکروسکوپی قرار دارد، حالا با عودکردن یک زخم قدیمی، دچار دومین اپیدمی شده است.
نژادپرستی در امریکا می رفت تا در زیر پوست ظاهر پرزرق و برق لیبرال دموکراسی و شعارهای بلندبالایش فراموش شود؛ اما مرگ جورج فلوید، صدها هزار امریکایی خشمگین را که بر پایه محدودیت های ناشی از کرونا، خانه نشین شده بودند به خیابان کشاند تا بی اعتنا به مقررات پولیسی منع آمد و شد و با زیر پا نهادن عمدی تمهیدات کرونایی، به مبارزه با اپیدمی ریشه دارتری بپردازند و نژادپرستی نهادینه شده در فرهنگ سیاسی و اجتماعی امریکا را به چالش بکشند.
این در حالی است که کاخ سفید را رییس جمهوری در اختیار دارد که نه کرونا را جدی می گیرد و نه به عواقب ویرانگر ناشی از دامن زدن عمدی و آگاهانه به نژادپرستی، قطبی گری و تفرقه افگنی، پروایی دارد.
تظاهرات تاریخی امریکایی ها به بهانه مرگ جورج فلوید که از نظر بنجامین کرامپ؛ وکیل خانواده او، بازتاب دهنده این است که جورج فلوید را نه اپیدمی کرونا؛ بلکه اپیدمی نژادپرستی کشته است، و از دید ال شارپتون؛ فعال حقوق مدنی امریکا، منعکس کننده این نیاز همگانی است که همه باید به یاد و نام جورج فلوید برخیزند و فریاد بزنند که زانوی تان را از روی گردن مان بردارید، و به باور باراک اوباما، فرصتی تاریخی برای حل مشکلات ریشه ای جامعه است، برای ترامپ، «آشوب و خشونت اوباش و اراذل و چپ گراها، افراطیون و خرابکارانی» است که آسایش و امنیت مردم امریکا را سلب کرده اند و باید سرکوب شوند.
او همان رییس جمهوری است که علیرغم توصیه های صحی مسئولان دولت اش با مقاومتی عجیب و خیره سرانه، حتی ماسک نمی زند تا به تعبیر خودش، خبرنگاران از دیدن او با ماسک، لذت نبرند!
بنابراین، جنبش حقوق مدنی امریکا در برابر مأموریت تاریخی بسیار دشوار قرار گرفته است. این جنبش برای رسیدن به احقاق حق و احراز عدالت، ابتدا باید از سد ترامپ بگذرد؛ عنصر تمامیتخواهی که به تفرقه و تقابل دامن می زند و به تعبیر جیمز متیس، بی هیچ ملاحظه ای جامعه را به سمت قطبی گری و شکاف و تنش، هدایت می کند و حتی تظاهر هم نمی کند که طرفدار وحدت و آشتی و همپذیری است.
این امر، اوضاع را بدتر می کند. در این زمینه شاید جمله کوتاهی که یکی از دوستان جورج فلوید بر زبان راند، توضیح کاملی ارائه دهد. رونی لیلارد؛ دوست قدیمی آقای فلوید درباره اعتراضات جاری در امریکا گفت: "به نظر من این جریانها به موضوعی فراتر از جورج فلوید تبدیل شده است. فکر میکنم شاهد ناامیدی امریکا از خودش هستیم."
کریستوفر هریس؛ از دیگر دوستان نزدیک فلوید که شب قبل از مرگش با او صحبت کرده بود، جمله بالا را تکمیل میکند. او می گوید: "... وقتی همه تلاشت را برای ایمان داشتن به سیستمی که میدانی برایت طراحی نشده، میکنی، وقتی به طور مداوم از راههای قانونی به دنبال عدالت هستی و به آن نمیرسی، آنوقت به اجرای قانون به سبک خودت روی میآوری."
به نظر می رسد اعتراضات جاری و خشونتی که در آن جریان دارد، نشان می دهد که جنبش های صلح آمیز حقوق مدنی در امریکا شکست خورده و نهضت مارتین لوترکینگ هم نتوانسته حقوق اساسی سیاهان را احیا و استیفا کند؛ بنابراین مبارزان عدالت طلب، اکنون به اجرای قانون به سبک خود شان روی آورده اند.
محمدرضا امینی - جمهور