در شبانهروز گذشته، کابل و چند ولایت دیگر شاهد چندین مورد انفجار و رویدادهای خشونتبار بوده است. این حملات دهها کشته و زخمی برجا گذاشته است.
گزارشها حاکی از آن است که پس از افزایش خشونتها و جرایم در ولسوالیهای گلدره و شکردره کابل، دهها خانواده خانههای شان را ترک کرده و به شهر کابل پناه آوردهاند.
این رویدادهای در حالی رخ میدهد که قرار است در روزهای آینده گفتگوهای بین الافغانی صلح میان گروه طالبان و دولت افغانستان آغاز شود.
صدیق صدیقی؛ سخنگوی ریاست جمهوری گفته که حملههای اخیر طالبان بر نیروهای امنیتی، "بیانگر روایت جنگی و تداوم خشونتهای فزاینده" این گروه است.
آقای صدیقی در توییتر نوشته که "هدفگیری نظامیان و مردم ما، توسط شبکههای ترور طالبان، جنایات هولناکی است که بایست از سوی جامعه جهانی محکوم شود. این گروه مردم را نسبت به صلح ناامید میسازند."
حجم سنگین نظامی گری خشونت بار و ترورهای مرگبار طالبان، سرانجام موجب شد تا سخنگویان دولتی نیز مجبور به واکنش شوند و توجه جهان را به جنایت های طالبان فرابخوانند.
دولت معتقد است که این اقدامات طالبان، مردم را نسبت به صلح ناامید می کند؛ موضعی که کاملا درست است؛ زیرا از مدت ها پیش این تصور نگران کننده در میان مردم به وجود آمده که طالبان با اتکا به حد اکثر خشونت و خونریزی سعی می کنند پیش از هرگونه توافق سیاسی درباره صلح، قدرت سخت خود را به رخ دولت بکشند و از این طریق، غلبه و برتری خود را در عرصه نبرد میدانی بر طرف های دیگر مذاکرهکننده، تحمیل کنند. این امر به آن گروه امکان می دهد تا در میز صلح و سیاست هم از موضع قدرت، سخن بگویند و طرف مقابل را به دلیل ناگزیری ها و تنگناهایی که در میدان نبرد متحمل می شود، مجبور به پذیرش پیش شرط های زیاده خواهانه و امتیازطلبانه خود کند.
با این حال، این خطر هم وجود دارد که این رویکرد، نتیجه عکس بدهد و دولت برای دفاع از مردم و استقرار امنیت، دست از صلحی که مقدمه ای تا این اندازه خونین و خشونت بار دارد، در پاسخ به آخرین تیرهای ترور طالبان، واکنش مشابه و متقابل نشان دهد و به این ترتیب، جنگ به نحو بی رویه ای تشدید شود.
اگرچه بخشی از دولت معتقد است که طالبان در نبردهای منظم شکست خورده و توان خیزهای منظم برای اشغال شهرها و ولسوالی ها را از دست داده اند و به همین دلیل به استفاده از بمب های چسپکی، ترورهای هدفمند، بمب گذاری های موردی و... روی آورده اند؛ اما واقعیت این است که افزایش ترورهای هدفمند به ویژه در کابل پایتخت، یک چالش جدی استخباراتی برای دولت است و دولت اگر نتواند موج این ترورها را مهار کند، نه تنها یک نیروی پشتیبانی ملی خود را در روند صلح از دست خواهد داد؛ بلکه دیوار بی اعتمادی میان حکومت و مردم که در طول سالیان، ایجاد شده، بلند و بلندتر خواهد شد و مردم نه تنها امید خود به صلح و باور به آن از سوی طالبان را از دست خواهند داد؛ بلکه همزمان نسبت به دولت و دستگاه های امنیتی آن نیز ناامید و بی اعتماد خواهند شد و این رویدادی نیست که به نفع دولت باشد.
در این میان، ماهیت پرابهام و پرسش برانگیز ترورهای هدفمند و بمب گذاری های برنامه ریزی شده علیه مهره های مشخص که همه روزه در کابل رخ می دهد، برخی حلقات را وامی دارد تا مستقیما دولت را متهم کنند و این در صورتی که به یک باور شایع و همگانی تبدیل شود، ده ها بار بیشتر از دستگاه پروپاگندای مسموم و منفی طالبان علیه حکومت مرکزی، ویرانگر و زیانرسان خواهد بود.
با این حساب، دولت افزون بر لزوم مهار مقدمه خونین صلح و لگام زدن به ترورهای هدفمند از طریق متلاشی کردن هسته های اصلی آنها در کابل و سایر مناطق، باید به رویکرد طالبان در شلیک آخرین تیرهای ترور نیز پاسخی محکم و قاطعانه بدهد تا هدف سیاسی و استراتژیکی که در عقب این برنامه قرار دارد خنثی شود و شکست بخورد. به بیان دیگر، دولت باید نشان دهد که هم در عرصه نبرد استخباراتی و اطلاعاتی و هم در زمینه رویارویی مستقیم نظامی با طالبان و مزدوران آنها دست برتر را دارد. در غیر آن، شرایط روز به روز به نفع طالبان، تغییر خواهد کرد و این شرایط، بخشی از مردم را به سمت تجربه ای مشابه در روزهای منتهی به سقوط رژیم کمونیستی و پیروزی جهادی ها هدایت خواهد کرد.
عبدالمتین فرهمند - جمهور