۰

مارشال با تفنگ برگشت

دوشنبه ۲۹ جدی ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۱
بازگشت نمادین و معنادار آقای دوستم به جبهه جنگ، یک دلیل مهم و بزرگ دارد و آن به احتمال قوی، چشم انداز جنگ و صلح با طالبان است.
مارشال با تفنگ برگشت
با افزایش درگیری‌ها در ولسوالی قرمقول فاریاب، عبدالرشید دوستم به فاریاب سفر کرده و رهبری جنگ در این ولسوالی را بر عهده گرفته‌است.
 
آقای دوستم مسئولیت رهبری عملیات ۱۲ ساعته نیروهای امنیتی در برابر طالبان را بر عهده داشته و در آن ۱۳ طالب کشته و ۸ طالب دیگر بازداشت شده‌اند.
 
او به نیروهای زیر فرمانش در ولسوالی قرمقول ولایت فاریاب دستور داده تا میدان نبرد در برابر طالبان را تنگ‌تر کنند.
 
در این عملیات، افزون بر نیروهای دولتی، شبه نظامیان وابسته به آقای دوستم نیز شرکت داشته‌اند.
 
طالبان روز یکشنبه بر پاسگاه‌های امنیتی در ولسوالی قرمقول آغاز شد و مقام‌های محلی می‌گویند که آقای دوستم پس با آگاهی از این حمله به خط نخست نبرد رفت.
 
او در گذشته نیز عملیات نظامی را در ولایت فاریاب علیه گروه طالبان رهبری کرده است.
 
این رویداد تازه در حالی اتفاق می افتد که آقای دوستم تنها چند ماه پس از آغاز نخستین دوره قدرت اشرف غنی تاکنون، همواره منزوی، در تبعید، حاشیه نشین و فاقد صلاحیت های حضور و فعالیت در امور نظامی و فعالیت های جنگی بوده است.
 
البته جنگ قرمقول به خودی خود، اهمیت استراتژيک ندارد و نمی تواند روی وضعیت پیچیده امنیت صفحات شمال و قدرت و موقعیت دولت و طالبان در این معادله امنیتی، تأثیری معتنابه داشته باشد؛ اما حضور نمادین و رهبری مستقیم جنگ از سوی آقای دوستم، بسیار معنادار و پیام مند و نیازمند راززدایی و رمزگشایی است.
 
بعید به نظر می رسد که حضور آقای دوستم در جبهه جنگ، بدون چراغ سبز یا اجازه مستقیم شورای امنیت ملی و شخص اشرف غنی صورت گرفته باشد؛ ضمن آنکه این رویداد تنها دو روز بعد از سفر حمدالله محب؛ مشاور امنیت ملی آقای غنی به بلخ به منظور بررسی وضعیت امنیتی شمال صورت می گیرد، در حالی که او پیش از این، به دلیل مخالفت های شدید شورای امنیت و ریاست جمهوری، دیگر نتوانست به جنگ علیه طالبان در شمال ادامه دهد و طرح های امنیتی اش برای مهار ناامنی ها و مبارزه با تروریزم و طالبان نیز یکی پس از دیگری از سوی نهادهای یادشده یا مردود شد یا مسکوت گذارده شد.
 
به این ترتیب، آیا نگاه اشرف غنی نسبت به دوستم، از بنیاد تغییر کرده و روابط دوطرف پس از یک دوره طولانی تنش و تقابل، دوباره بهبود یافته، یا نه مسایل بزرگتری در این تحول، دخیل است؟
 
مورد اول چندان واقع بینانه به نظر نمی رسد. آقایان غنی و دوستم از دو قطب متضاد و چه بسا متخاصم سیاسی و قومی نمایندگی می کنند و بخشی زیاد از مشکلاتی که در روابط دوطرف در دوره معاونت آقای دوستم نیز بروز کرد، ریشه در همین موضوع داشت؛ اگرچه باید اذعان کرد که دوستم، دشمنان دیگری هم داشت که از مراجع قومی، سیاسی و امنیتی داخلی تا سفارتخانه ها و نیروهای خارجی و جریان های تروریستی را در بر می گیرد.
 
بر این اساس، بازگشت نمادین و معنادار آقای دوستم به جبهه جنگ، یک دلیل مهم و بزرگ دارد و آن به احتمال قوی، چشم انداز جنگ و صلح با طالبان است.
 
دولت آقای غنی که از یکسو تحت فشار قدرت های خارجی، مجبور به مذاکره با طالبان بر اساس قواعدی شده که دیگران نوشته اند و این روند، حتی قدرت و آینده سیاسی او را تهدید می کند، و از جانب دیگر، درگیر یکی از مرگبارترین فصل های خشونت و خونریزی است که هم نیروهای دولتی را دچار ضعف و فرسایش کرده و هم فشار افکار عمومی بر هسته مرکزی قدرت را متأثر از ترورهای هدفمند و حملات سازمان یافته در شهرهای بزرگ، افزایش داده، به شدت نیازمند تشکیل یک جبهه ملی ضد طالبان است.
 
این جبهه باید به گونه ای عمل کند که ابتکار عمل را در عرصه نظامی و رویدادهای میدانی از دست طالبان خارج کند و دولت را در موقعیت بهتری قرار دهد. این بخشی از مواجهه اشرف غنی و دولت او در برابر صلح تحمیلی طالبانی – امریکایی محسوب می شود. اهمیت این موضوع با توجه به کاهش شدید و چشمگیر قوای خارجی و احتمال ترک کامل خاک افغانستان از سوی این نیروها در چارچوب توافق دوحه، دوچندان می شود.
آقای غنی از طریق موافقت ضمنی با بازگشت دوستم به جنگ، به طالبان پیام می دهد که خیال سقوط نظام و تسلط کامل بر افغانستان را از سر بیرون کنند و به صلح و توزیع قدرت بر بنیاد فرمول ارگ، تن دردهند، و به امریکا هم نشان می دهد که این نظام، ریشه های نیرومندتری دارد که به سادگی و تحت تأثیر یک توافق سیاسی، ساقط نخواهد شد.
عبدالرشید دوستم با توجه به سوابق او در سوء رفتار با طالبان، بهترین گزینه برای انتقال این پیام به حساب می آید.
 
کارکرد دیگر این جبهه ملی، فراهم آوری پشتوانه های پایدار داخلی به بهانه حمایت از نظام و جمهوریت، و در واقع برای آقای غنی و دولت و قدرت اوست. این چیزی است که از عهده چهره های پرنفوذ و دارای یک پایگاه قدرتمند اجتماعی و سیاسی مانند آقای دوستم کاملا برمی آید.
 
با توجه به آنچه ذکر شد، بازگشت آقای دوستم به جنگ، پیام خوبی برای صلح نیست؛ اما اقدامی مهم و معنادار در راستای تمدید و بقای قدرت اشرف غنی شمرده می شود. با این حال، باید اذعان کرد که این دشمن مشترک است که غنی و دوستم را بار دیگر در یک جبهه قرار داده؛ زیرا هردو از بازگشت مقتدرانه طالبان، احساس هراس می کنند و آن را تهدیدی برای آینده خود می دانند؛ اما نباید انتظار داشت که این ائتلاف غیر رسمی موسمی و مصلحتی، شکاف های سیاسی و قومی موجود میان آنها را ترمیم کند.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین