۰

غنی قربانی امریکا، افغانستان قربانی غنی

چهارشنبه ۱۴ میزان ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۱۰
همانگونه که خود آقای غنی قربانی سیاست های خیانتکارانه سران واشنگتن اعم از جمهوری خواه و دموکرات شد، دولت، ارتش و مردم افغانستان نیز قربانی سیاست‌ها قومی و عملکردهای خائنانه خود او شدند.
غنی قربانی امریکا، افغانستان قربانی غنی
ترکی الفیصل؛ رئیس سابق استخبارات عربستان سعودی می‌گوید که با امضای توافق میان دولت سابق امریکا به رهبری دونالد ترامپ و طالبان در دوحه، چاره‌ای جز سقوط دولت افغانستان نبود.
 
ترکی الفیصل به اسکای‌نیوز گفته وقتی دونالد ترامپ در غیاب دولت افغانستان با طالبان توافق‌نامه امضا کرد، مشروعیت آن دولت باطل شد.
 
او از خروج نیروهای ناتو از افغانستان هم انتقاد کرده و آن را اقدامی کورکورانه و غیرقابل قبول دانسته‌است.
 
الفیصل گفته‌است: «طالبان هنوز ثابت نکرده‌اند که می‌توان برای اداره کشور به آنان اطمینان کرد. آن‌‌ها قبل از این‌که در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شوند، لازم است نشان دهند که در مورد حرف‌هایی که زده‌اند، جدی هستند.»
 
آنچه از سوی رئیس اسبق سازمان استخباراتی عربستان سعودی درباره معامله خیانتکارانه امریکا با طالبان بیان ‌شده واقعیتی است که نمی توان انکار کرد.
 
حتی رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی امریکا نیز معتقد اند که با امضای توافق دوحه، سقوط دولت کابل و فروپاشی ارتشی که با حمایت های میلیاردی امریکا به وجود آمده بود محتوم و اجتناب‌ناپذیر بود.
 
البته ممکن است موضع مقام های کنونی امریکا بیشتر مصرف داخلی داشته باشد و به هدف توجیه پیامدهای فاجعه‌بار خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان صورت بگیرد که دموکرات های مسلط بر کاخ سفید مسئولیت آن را متوجه معامله ترامپ - طالبان می‌دانند؛ نه شیوه مدیریت فرایند خروج و وقایع  تکان دهنده ای که در جریان آن رخ داد.
 
با این حال ارزیابی های اطلاعاتی و استخباراتی از جمله تحلیل ترکی الفیصل؛ رئیس اسبق سازمان استخباراتی عربستان هم حاکی از آن است که معامله دوحه، معامله ای خیانتکارانه بود که در غیاب دولت مشروع افغانستان با طالبان صورت گرفت و در نتیجه آن، طالبان در معادلات سیاسی و نظامی داخل افغانستان برتری پیدا کردند و این برتری حاصل تبانی خیانتکارانه امریکا با آن گروه بود.
 
به این ترتیب اشرف غنی به عنوان یک مهره مزدور و دست نشانده که اختیار و صلاحیت مستقلی نداشت، به وضوح قربانی، بازی های پشت پرده امریکا شد و در نهایت تصمیم گرفت تا به طور شرم آوری از افغانستان فرار کند و قدرت را به طور کامل به طالبان واگذار‌د.
 
تا اینجا اشرف‌غنی قربانی خیانت امریکا شد. یعنی او به عنوان یک مهره مزدور، صلاحیت تصمیم گیری مستقل درباره سرنوشت دولت، ارتش به کشورش را نداشت و مجبور بود بر اساس قواعدی بازی کند که امریکا و طالبان در توافق دوحه تعریف کرده بودند.
 
البته آنچه بر سر آقای غنی آمد، سرنوشت مشترک همه مهره های دست نشانده و دولت های مزدور در سراسر جهان بوده و است و بدون تردید این سرنوشت برای آقای غنی نیز غیرقابل اجتناب بود؛ زیرا او هرگز از پشتوانه دموکراتیک و اراده آزاد یک ملت مستقل برخوردار نبود و قدرت را در چارچوب یک فرایند شفاف و مردم سالارانه به دست نیاورده بود؛ بلکه امریکا او را به قدرت رسانده بود و او مجبور بود همان چیزی را که امریکا می‌خواهد به اجرا درآورد.
 
با این حال این واقعیت را نیز نمی توان نادیده گرفت که همانگونه که خود آقای غنی قربانی سیاست های خیانتکارانه سران واشنگتن اعم از جمهوری خواه و دموکرات شد، دولت، ارتش و مردم افغانستان نیز قربانی سیاست‌ها قومی و عملکردهای خائنانه خود او شدند.
 
او با توجه به امکانات و امتیازاتی که در اختیار داشت بدون شک می توانست بازی را بسیار بهتر از آنچه در نهایت رقم خورد به پایان برساند و دست کم مردم افغانستان را در برابر یک عمل انجام شده قرار ندهد و هزاران نفر از نیروهای امنیتی کشور را قربانی جنگی بیهوده و از قبل شکست خورده نکند.
 
اشرف غنی در عین حال می‌توانست با واگذاری قدرت به مردم و رهبران افغانستان، بسترهای شکل‌گیری یک روند ملی صلح را فراهم سازد و به این ترتیب از سقوط یکجانبه قدرت به دست یکی از طرف ها جلوگیری کند.
 
همچنین او اگر همه چیز را به اراده مردم افغانستان واگذار می‌کرد و به رهبران و بازیگران اصلی صلاحیت تصمیم گیری و حضور در بازی های پشت پرده را می داد، بدون شک فجایعی که در نتیجه خروج غیر مسئولانه، عجولانه و فاجعه آمیز نیروهای خارجی و فروپاشی شرم‌آور نیروهای امنیتی دولت او رقم خورد و هزینه‌های سنگینی را بر همه اقشار مردم افغانستان تحمیل کرد هرگز رخ نمی داد.
 
با این حساب، اشرف غنی مرتکب دو خیانت بزرگ شد: یکی اینکه به جای آنکه به اراده و انتخاب مردم افغانستان احترام بگزارد و مشروعیت خود را از آنان بگیرد و با پشتوانه سیاسی داخلی اعمال قدرت کند تا پایان به عنوان یک مهره مزدور و دست نشانده عمل کرد و همواره بقا و حیات خود را به حمایت‌های خارجی از واشنگتن تا بروکسل پیوند داد.
 
خیانت دوم او این بود که یک فرصت تاریخی برای دستیابی به صلح ملی و عادلانه میان افغان‌ها را نابود کرد و اجازه نداد تا مردم، اقوام، مذاهب و رهبران افغانستان در یک بستر امن و مصون و فارغ از دخالت و نفوذ خارجی‌ها برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند و یکبار برای همیشه افغانستان را در مسیر صلح ملی و عادلانه و مبتنی بر مشارکت اقوام و جریان‌های سیاسی قرار دهند.
 
او تا پایان مذبوحانه تلاش کرد تا سیاست های قبیله ای و فاشیستی اش را تمام و کمال به اجرا درآورد و به این ترتیب یکبار دیگر زمینه دستیابی مردم افغانستان به صلح پایدار، مشارکتی و مشروع را از میان برد و افغانستان را برای ده ها سال دیگر قربانی فاشیزم قبیله ای خودش کرد.

عبدالمتین فرهمند - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین