>> جمهور - افغانستان و تروریزم؛ پیوندی که نباید پایدار می‌ماند
 
۰

افغانستان و تروریزم؛ پیوندی که نباید پایدار می‌ماند

سه شنبه ۱ سنبله ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۳۸
پروژه شکست شوروی به سرانجام رسیده بود و نباید پیوند افغانستان و تروریزم، همچنان پاینده باقی می ماند؛ اما ظاهرا کشورهایی مانند پاکستان، کارفرمایان غربی شان را مجاب کردند که به کمک تروریزم و با تقویت آن به جز شکست شوروی، کارهای دیگری هم می توان انجام داد.
افغانستان و تروریزم؛ پیوندی که نباید پایدار می‌ماند
نصیراحمد فایق؛ سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل می‌گوید که افغانستان هنوز هم قربانی تروریزم است.

آقای فایق به مناسبت گرامیداشت 21 آگوست (روز بین‌المللی گرامیداشت قربانیان تروریزم» در توییترش نوشته که مردم افغانستان هنوز هم از اعمال تروریستی و تهدیدات ناشی از حضور گروه‌های دهشت افکن رنج می‌برند.

فایق افزوده که نمایندگی دایم افغانستان در سازمان ملل پنج سال قبل، قطعنامه‌ای را با حمایت 95 کشور به خاطر شناسایی و نام‌گذاری این روز به مجمع عمومی این سازمان ارائه کرد که با اتفاق آرا تصویب شد.

به گفته او، بر اثر تلاش‌های نمایندگی دایمی افغانستان در سازمان ملل دومین قطعنامه برای افزایش و جلب کمک‌های بین‌المللی به قربانیان تروریزم نیز تصویب شد.

به گفته فایق "این تلاش‌ها از جانب افغانستان به‌عنوان کشور قربانی تروریزم به‌خاطر همبستگی بین‌المللی و حمایت از قربانیان تروریزم صورت گرفت."
 
تلاش های افغانستان اما با وجود آنکه موجب تشکیل یک اجماع جهانی برای مقابله با تروریزم و توجه به قربانیان آن شد، وضعیت خود افغانستان به عنوان بزرگترین قربانی تروریزم را هرگز تغییر نداد.
 
این نشان می دهد که تروریزم عمدا از سوی بازیگران بزرگ بر افغانستان تحمیل شده و این هرگز ربطی به جامعه و سیاست و فرهنگ و‌ جغرافیای سیاسی و باورهای دینی مردم افغانستان ندارد.
 
حالا جنگ ها و خشونت های خونین حدود ۴۵ سال اخیر به شناسه اصلی افغانستان تبدیل شده و اکنون بسیاری از مردم جهان، آنچه در کشور ما می گذرد را بخشی از سرنوشت سیاسی و فرهنگی این سامان می دانند و میان مردم افغانستان به عنوان بزرگترین قربانیان تروریزم و خود تروریزم، نسبت های ناروایی برقرار می کنند. این در حالی است که تاریخ سیاسی افغانستان، تنها به همین چند دهه جنگ و خشونت و خونریزی و ترور و تباهی، خلاصه نمی شود.
 
مردم افغانستان پیش از این نیز زندگی کرده اند. درست است که استبداد داخلی و استعمار خارجی، بخش هایی گسست ناپذیر و غیرقابل انکار از تاریخ معاصر ما را تشکیل می دهند؛ اما این لزوما تبدیل کشور ما به لانه امن تروریزم ملی و بین المللی را توجیه نمی کند.
 
پس تروریزم، عارضه ای است که از بیرون بر ما تحمیل شده است؛ زیرا بازیگرانی مانند امریکا، انگلیس و شماری از رژيم های دست نشانده آنها در منطقه به ویژه پاکستان و برخی رژيم های عربی چنین اراده کرده اند.
 
آنها بودند که روزی تصمیم گرفتند تا به منظور به زانو درآوردن شوروی، تروریست های فراملیتی را به افغانستان گسیل بدارند و مناطق قبایلی پاکستان را به پایگاه و پرورشگاه امن این تروریست ها تبدیل کنند. آنها بودند که مجاهدین فاتح را به حال خود رها کردند و چه بسا آنها را با پول و سلاح به اندازه ای تغذیه کردند تا خشونت و خونریزی تنها ابزارهای تضمین قدرت و سلطه شان باشد.
 
آنها بودند که پس از شکست شوروی همچنان پایگاه های امن تروریست های بین المللی را در پاکستان و بخش هایی از افغانستان، برقرار نگه داشتند و به این ترتیب به آنها امکان دادند تا ایدئولوژی مبتنی بر نفرت و خشونت شان را به طور آزادانه در کشور ما گسترش دهند و در نتیجه عقبگرد فاجعه بار ناشی از سال ها جنگ و خشونت و فقر و فاجعه، از میان جوانان مستعد افراط گرایی و مهاجران فقیر در پاکستان، برای بارور کردن نیروهای خون آشام تروریستی، سربازگیری کردند.
 
این در حالی است که پروژه شکست شوروی به سرانجام رسیده بود و نباید پیوند افغانستان و تروریزم، همچنان پاینده باقی می ماند؛ اما ظاهرا کشورهایی مانند پاکستان، کارفرمایان غربی شان را مجاب کردند که به کمک تروریزم و با تقویت آن به جز شکست شوروی، کارهای دیگری هم می توان انجام داد.
 
آنها به غرب اطمینان دادند که افغانستان بستری مساعد و امن برای پرورش و گسترش تروریزم است؛ رویکردی که اکنون هم ادامه دارد و روز به روز افغانستان را از تاریخ کهن و میراث پرافتخار فرهنگ و تمدن مبتنی بر تسامح و خشونت‌پرهیزی آن دور می کند و افراط گرایی، ترور، وحشت، خشونت، خونریزی، جنگ و جنون را به مثابه شاخصه های سیاسی، فرهنگی و عقیدتی جدید مردم افغانستان، جایگزین آن می کند.
 
بربنیاد همین رویکرد است که دختران افغان دیگر نمی توانند به مکتب بروند و پاکستان هم در کمال بی شرمی ادعا می کند که این بخشی از فرهنگ افغانستان است و جهان باید آن را به رسمیت بشناسد.
 
واقعیت اما این است که نه تروریزم و نه پیامدهای جانبی گسترش تفکر افراط از جمله ممنوعیت آموزش دختران، جزو فرهنگ و تمدن افغانستان نبوده و نیست؛ بلکه این رهاورد استعمار ترکیبی پاکستان، اعراب و غرب است که افغانستان را به کانون افراط گرایی، تروریزم و نماد عقب ماندگی فرهنگی تبدیل کرده است.
 
محمدرضا امینی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین