«گرینلند را از دنمارک میخرم یا به زور تصاحب میکنم. کانال پاناما را به امریکا برمیگردانم. پایگاه هوایی بگرام را میخواهم. امریکا باید بزرگتر شود. کانادا ایالت پنجاهودوم ایالات متحده است. نام خلیج مکزیک را به خلیج امریکا تغییر میدهم.»
اینها بخشی از برنامههای دونالد ترامپ، رئیسجمهور امپریالیست امریکا، برای مدیریت جهان و تحمیل تسلط اشغالگرانه ایالات متحده بر سرنوشت جامعه جهانی است.
علاوه بر این، رئیسجمهور امریکا از زمان بازگشت دوباره به قدرت، از تمام تلاشهای رژیم اشغالگر اسرائیل برای گسترش سرزمینهای اشغالی و تغییر نقشه خاورمیانه حمایت کرده است.
بنابراین، جهان باید نگران باشد؛ نگران مرد دیوانهای که تصور میکند قدرتمندترین رهبر جهان است و هیچ نیرویی قادر به مهار او نیست. به همین دلیل، هر بار که او عزم اشغال سرزمین یا منطقه تازهای میکند، یک پرسش کلیدی مطرح میشود: چه کسی میتواند ترامپ را مهار کند؟
این پرسش اکنون، و به دنبال طرح علنی اشغال مجدد بگرام توسط نیروهای امریکایی از جانب دونالد ترامپ، بار دیگر به مشغله ذهنی و دغدغه اصلی ناظران و بازیگران تبدیل شده است.
گو جیاکن، سخنگوی وزارت خارجه چین، میگوید که این کشور، روسیه، ایران و پاکستان با استقرار مجدد نیروهای خارجی در افغانستان مخالفاند و چنین اقدامی را برای صلح و امنیت منطقه زیانبار میدانند.
هر چهار کشور در بیانیهای مشترک، پس از نشستی که در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویارک برگزار کردند، مخالفت قاطع خود را با استقرار نیروها از سوی کشورهایی که مسئول وضعیت کنونی افغانستان هستند، اعلام داشتند.
سخنگوی وزارت خارجه چین افزوده که این بیانیه نشاندهنده احترام کشورهای همسایه به حاکمیت و استقلال افغانستان و اراده مشترک جامعه جهانی برای کمک به بازسازی و ثبات این کشور است.
اما آیا این نشست و صدور بیانیه مورد اشاره بهتنهایی کافی است؟ کارشناسان در این زمینه تردید دارند. آنها میگویند که نیرویی قدرتمند باید متولد شود تا علیه ترامپ بایستد و امپریالیزم نوظهور به رهبری او را مهار کند.
سرنوشت پایگاه بگرام شاید در این زمینه یک آزمون مهم و در عین حال دشوار باشد. اگر ترامپ و نیروهایش بار دیگر به این پایگاه بازگردند، مناسبات استراتژیک و معادلات ژئوپولیتیک منطقه و جهان به کلی متحول خواهد شد؛ زیرا همانگونه که او بهصراحت اعلام داشته، هدف ایالات متحده از اشغال دوباره بگرام، دسترسی به مراکز هستهای چین است که به گفته ترامپ، از بگرام تنها یک ساعت فاصله دارند.
بنابراین، نیروهای امریکایی به بگرام بازنمیگردند تا در آنجا بمانند؛ آنها به بگرام میآیند تا طرحهای بعدی امریکا برای تحمیل سلطه و هژمونی خود بر سرنوشت منطقه و جهان را عملیاتی کنند: سرنگونی حکومت ایران، اشغال حیاط خلوت روسیه در آسیای مرکزی، و مقابله با قدرت فزاینده چین.
البته بدیهی است که در این زمینه انتظار چندانی از پاکستان نمیرود؛ زیرا دولت حاکم بر اسلامآباد هم در گذشته و هم در حال حاضر بهوضوح نشان داده که اگر امریکا چراغ سبز نشان دهد، بهسادگی جادهصافکن استعمار میشود و به تحقق اراده اشغالگرانه امریکا در منطقه کمک میکند؛ کاری که هم در دوران اشغال افغانستان توسط شورای پیشین انجام داد، هم در جریان ظهور پروژه طالبان و هم پس از آن، و هم در زمان اشغال افغانستان توسط ائتلاف نظامی امریکا و ناتو.
بر این اساس، از محور چهارجانبهای که در نیویارک تشکیل جلسه داد، سه ضلع اصلی باید برای مهار ترامپ فکری بکنند.
آنها بهخوبی میدانند که اشغال بگرام توسط نظامیان امریکایی، خطری مستقیم علیه امنیت ملی و چهبسا موجودیتشان است. این رویداد نه با جنگ روسیه علیه اوکراین قابل مقایسه است و نه با تجاوز نظامی مشترک اسرائیل و امریکا به ایران.
از جانب دیگر، این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که هیچیک از کشورهای مورد اشاره بهتنهایی قادر به مقابله با امریکا نیستند. بنابراین، برای هرگونه اقدام بهمنظور مهار ترامپ و لگام زدن به توسعهطلبی امریکایی، نیازمند اقدام مشترک است؛ اقدامی که نشست نیویارک میتواند یک گام اولیه در راستای تحقق واقعی آن باشد.
نکته مهمتر اینکه هیچیک از کشورهای نامبرده نباید بهطور مستقیم و مستقل با امریکای به رهبری ترامپ وارد معامله شود؛ زیرا این همان چیزی است که به هدف درهم شکستن ائتلافهای ضد امریکایی کمک میکند و دستیابی بیدردسر ترامپ به اهداف اشغالگرانه و امپریالیستی را تسهیل خواهد کرد.
محمدرضا امینی – جمهور