استراتژی آمریکا در مواجهه با ایران
آینده روابط بین ایالات متحده و ایران و احتمال مداخلات نظامی این کشور در خاورمیانه بویژه در مورد کشورهای حاشیه خلیج فارس، موضوع مهمی است که نگاه جامع به وضعیت کنونی منطقه و رویکردهای امریکا و کشورهای مورد نظر است. مسأله ای که همواره در روابط بینالملل وجود دارد، این است که آیا آمریکا مستقیماً وارد جنگ خواهد شد یاخیر؟
تجربه های گذشته نظیر جنگهای عراق و افغانستان و نتایج منفی آنها، سبب شده است که سردمداران ایالات متحده به دقت بیشتری در مورد مداخلههای نظامی و پیامدهای آن فکر کنند. در واقع، نظر عموم مردم. نظرات کنگره و وضعیت سیاسی داخل ایالات متحده بر تصمیمگیریهای نظامی مؤثر هستند. کارنامههای سیاسی دونالد ترامپ نشان داده است که مداخلههای نظامی با هزینه های انسانی و مالی بالایی همراه بوده و باعث ایجاد نارضایتی و کانونهای تنش در منطقه میشود. بر همین اساس، رویکرد ایالات متحده در قبال ایران، بیشتر بر اساس دیپلماسی، تحریمها و ایجاد فشار سیاسی است تا جنگ نظامی.
نگرانی کشورهای حاشیه خلیج فارس از بروز جنگ در منطقه به شدت محسوس است. با توجه به اینکه آمریکا تعداد زیادی پایگاه و نیرو دارد این کشورها نظیر عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، به دلیل موقعیت جغرافیایی و آسیبپذیریهای امنیتی، همواره در معرض خطرات ناشی از تنشهای نظامی هستند. برای مثال، عربستان سعودی به دلیل روابط تنشزای خود با ایران، به شدت نگران احتمال حملات سایبری و نظامی ایران است. همچنین فراموش نشود که امارات متحده عربی نیز با تهدیداتی جدی همچون حملات هوایی و موشکی از سوی یمن و ایران مواجه است. در نتیجه این کشورها به تجهیز نظامی و همکاریهای امنیتی با ایالات متحده برای تقویت سیستمهای دفاعی خود روی آوردهاند. این امر به نوبه خود موجب افزایش تنشها و احساس ناامنی در منطقه میشود.
کشورهای حوزه خلیج فارس ممکن است در تئوری، تمایلاتی به همسویی نزدیکتر با ایران داشته باشند، اما در عمل، ملاحظات امنیتی و تهدیدات ناشی از سیاستهای ایران به ویژه در زمینههای نظامی و هسته ای، آنها را واداشته است که به سمت آمریکا و حمایتهای نظامی این کشور روی بیاورند. از سوی دیگر، جنگها بیشتر در منطقه نه تنها میتواند به بروز بحرانهای انسانی و اقتصادی دامن بزند، بلکه میتواند امنیت این کشورها را تحت تأثیرقرار دهد.
بنابراین، کشورهای حوزه خلیج فارس بسیار تلاش می کنند به جای جنگ، به روشهای دیپلماتیک و مذاکره با ترامپ برای حل منازعات روی بیاورند. چون روابط این کشورها با ایالات متحده نیز بطور قابل توجهی به تأمین امنیت و ثبات آنها وابسته است.
موضع کنگره آمریکا نیز در زمینه مداخلات نظامی بسیار مهم می باشد. در مورد جنگ احتمالی با ایرن، کنگره به عنوان نهاد قانونگزار، مسئولیت اعلام جنگ را دارد و این مسئله بر تصمیم ترامپ تأثیر عمیقی داشته است. در جنگ عراق، با افزایش هزینه ها، بسیاری از نمایندگان نسبت به ادامه جنگ معترض شدند. با تغییرات سیاسی، دیدگاه های کنگره نیز در قبال جنگ ها تغییر کرده است، بهگونه ای که برخی از نمایندگان به وضوح اعلام کردند که وجود مداخلات نظامی غیرقانونی است و تصمیم به جنگ علیه ایران خارج از صلاحیت ترامپ است.
البته شایان ذکر است روابط میان آمریکا و اسرائیل به ویژه تحولات کنگره در ادوار مختلف، میتواند بر تصمیمگیریهای نظامی و دیپلماتیک تأثیر بگذارد. کنگره در حوزه سیاست خارجی تحت تأثیر لابیهای خاصی قرار دارد که لابی یهود یکی از آنهاست. این لابی ها میتوانند بر روی برخی تصمیمات کنگره تأثیر بگذارند، به ویژه در مسائلی که مرتبط با اسرائیل و امنیت آن است.
حمایتهای قوی ایالات متحده از اسرائیل، نشان دهنده این است که تغییر در وضعیت امنیتی این کشور میتواند بر روی رویکرد کنگره و در نهایت بر سیاستهای دولت ایالات متحده تأثیرگذار باشد. احتمالاً اگر آمریکا ببیند که اسرائیل در وضعیت دشواری قرار دارد، کنگره ممکن است تمایل بیشتری به مداخله نظامی پیدا کند تا امنیت اسرائیل را تأمین کند. کنگره معمولاً با توجه به چشمانداز امنیتی و منافع خود واکنشهایی نشان میدهد و این وضعیت به شدت به تحلیلهای سیاسی و امنیتی آن زمان بستگی دارد.
در نهایت، میتوان وضعیت موجود به یک بازی متوازن و پیچیده بین ایران، اسرائیل و ایالات متحده تبدیل شده است. احتمال ورود مستقیم ایالات متحده به جنگ علیه ایران غیرممکن نیست. آمریکا به ویژه پس از خروج نظامیان خود از خاورمیانه، به دنبال حضور پررنگ در میدان نیست. تمرکز آمریکا بیشتر بر مهار چین و روسیه است نه درگیری مستقیم در غرب آسیا. مگر اینکه شرایط به حد بحرانی برسد که هیچگونه راهکار دیپلماتیک قابل اجرا نباشد. در عوض، انتظار می رود ایالات متحده به پشتیبانیهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود از اسرائیل ادامه دهد.
مهدی حسینی محقق-
خبرگزاری جمهور